8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌 #امام_زمان ارواحنافداه، پناه گناهکاران
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
1_1846048036.mp3
4.93M
⏯ #واحد احساسی #امام_زمان (عجلﷲفرجه)
🍃بی تو ای صاحب زمان
🍃بی قرارم هر زمان
🎤 #جواد_مقدم
👌بسیار دلنشین
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
نظر محمدرضا پهلوی و امام خمینی (ره) در مورد زنان
#زن
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
Velayat.mp3
3.83M
✅🔸 آیا ولی فقیه مورد تایید امام زمان علیه السلام هستند؟
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
گرانی ـ ظلم ـ فساد ـ فساد ـ فساد ......
داریم اذیت میشیـــم! خیلی .....
💥 تَهِـــش چی ؟
#امام_زمان علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
لذتهای متعفن!.mp3
2.6M
#یک_دقیقه_حرف_حساب
💥 لذت های متعفّن!
🔥 جملات ساده ای که گاه فاجعه میآفرینند:
• از من نشنیده بگیر، ولی...!
• یه چیزی میگم بین خودمون بمونه...!
• به کسی نگی من بهت گفتما...!
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🌱بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌱
#سلام_بر_ابراهیم ۱۲
قهرمان
حسین ﷲکرم
🔹 مسابقات قهرمانی ۷۴ کیلو باشگاه ها بود. ابراهیم همه حریفان را یکی پس از دیگری شکست داد و به نیمه نهایی رسید. آن سال ابراهیم خیلی خوب تمرین کرده بود. اکثر حریف ها را با اقتدار شکست داد. اگر این مسابقه را می زد حتماً در فینال قهرمان می شـد. اما در نیمه نهایی خیلی بد کشتی گرفت. بالاخره با یک امتیاز بازی را واگذار کرد!
🔹 آن سـال ابراهیم مقام سوم را کسب کرد. اما سالها بعد، همان پسری که حریف نیمه نهایی ابراهیم بود را دیدم. آمده بود به ابراهیم سر بزند. آن آقا از خاطرات خودش با ابراهیم تعریف می کرد. همه ما هم گوش می کردیم. تا اینکه رسید به ماجرای آشنایی خودش با ابراهیم و گفت: آشنایی ما بر می گردد به نیمه نهایی کشتی باشگاه ها در وزن ۷۴ کیلو، قرار بود من با ابراهیم کشتی بگیرم. اما هر چه خواست آن ماجرا را تعریف کند ابراهیم بحث را عوض می کرد! آخر هم نگذاشـت که ماجرا تعریف شود!
🔹 روز بعد همان آقا را دیدم و گفتم: اگه میشه قضیه کشتی خودتان را تعریف کنید. او هم نگاهی به من کرد. نفس عمیقی کشید و گفت: آن سال من در نیمه نهائی حریف ابراهیم شدم. اما یکی از پاهایم شدیداً آسیب دید.
به ابراهیم که تا آن موقع نمی شناختمش گفتم: رفیق، این پای من آسيب دیده. هوای ما رو داشته باش. ابراهیم هم گفت: باشه داداش، چشم.
🔹 بازیهای او را دیده بودم. توی کشتی استاد بود. با اینکه شگرد ابراهیم فنهایی بود که روی پا می زد. اما اصلا به پای من نزدیک نشد! ولی من، در کمال نامردی یه خاک ازش گرفتم و خوشحال از این پیروزی به فینال رفتم.
🔹 ابراهیم با اینکه راحت می تونست من رو شکست بده و قهرمان بشه، ولی این کار رو نکرد.
🔹 بعد ادامه داد: البته فکر می کنم او از قصد کاری کرد که من برنده بشـــم! از شکست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرمانی برای او تعریف دیگه ای داشت. ولی من خوشحال بودم. خوشحالی من بیشتر از این بود که حریف فینال، بچه محل خودمون بود. فکر می کردم همه، مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
🔹 اما توی فینال با اینکه قبل از مسابقه به دوستم گفته بودم که پایم آسیب دیده، اما دقیقاً با اولین حرکت همان پای آسیب دیده من را گرفت. آه از نهاد من بلند شد. بعد هم من را انداخت روی زمین و بالاخره من ضربه شدم. آن سال من دوم شدم و ابراهیم سوم. اما شک نداشتم حق ابراهیم قهرمانی بود.
🔹 از آن روز تا حالا با او رفیقم. چیزهای عجیبی هم از او دیده ام. خدا را هم شکر می کنم که چنین رفیقی نصیبم کرده.
🔹 صحبتهایش که تمام شد خداحافظی کرد و رفت. من هم برگشتم. در راه فقط به صحبتهایش فکر می کردم. یادم افتاد در مقر سپاه گیلان غرب روی یکی از دیوارها برای هر کدام از رزمنده ها جملهای نوشته شده بود. در مورد ابراهیم نوشته بودند: «ابراهیم هادی رزمنده ای با خصائص پوریای ولی»
🔺... ادامه دارد
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🕊
#مناجات_نامه
🌾 الهی گهی به خود نگرم گویم از من زار تر کیست، گهی به تو نگرم گویم از من بزرگوار تر کیست.
خواجه عبدﷲ انصاری
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59