🔅چهارم ربیع الثانی میلاد حضرت عبدالعظیم حسنی مبارک باد🔅
✅ مرحوم علامۀ طهرانی رضوان الله علیه خیلی نسبت به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام عنایت داشتند، و هر ماه به آنجا میرفتند؛ مخصوصاً بعد از ماه مبارک رمضان که حتماً و حتماً مشرّف میشدند.
🔹میفرمودند که این حرم حضرت، بوی حرم سیدالشهداء علیه السلام را میدهد!
🔹یعنی بیجهت نیست آقا! وقتی که حضرت امام هادی علیه السلام میفرمایند: «مَن زارَ عَبدَ العَظیمِ بِرِی، کَمَن زارَ الحسینَ بِکربلا [هر کس حضرت عبدالعظیم را در شهر ری زیارت کند، مانند کسی است که سیدالشهداء علیه السلام را در کربلا زیارت کرده است]» یعنی حضرت عبدالعظیم آینۀ آن حقیقت ولایتی شده که در سیدالشهداء علیه السلام تجلی کرده است؛ و وقتی شما به حضرت عبدالعظیم نگاه کنی، سیدالشهداء را مشاهده میکنی.
#مناسبت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
4_5805694335533976258.mp3
10.4M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 آتش عشق
👤 #کریمی
▪️ #امام_حسین علیه السلام
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#مدیریت_ذهن_در_مسیر_خدا
🖌 شماره ۵
😴 ما حتی میتوانیم در خواب هم کنترل ذهن کنیم، یا حتی خود خواب را هم میتوانیم کنترل کنیم، و این قدرتهای روحی را از ما خواستهاند.
✅ کنترلهای جسمی همه بهخاطر تقویت کنترل روحی است.
🔰 وقتی از «کنترل روحی» یا «قدرت روحی» سخن گفته میشود، اینها معمولاً یعنی کنترل ذهن؛ چون انسان زیاد نمیتواند دل (قلب) خودش را کنترل کند.
🔰 انسان اگر بخواهد به چیزی علاقه پیدا کند، نمیتواند به دل خودش زور بگوید که «علاقه پیدا کن!» لذا اگر توصیهای برای کنترل دل شده است، در واقع منظور، همان کنترل ذهن است.
🔺 مثلاً میتوانی کنترل کنی که به چه چیزی فکر نکنی یا فکر کنی.
☑️ رفتارهای باطنی همه نوعاً میتوانند زیرمجموعۀ کنترل ذهن قرار بگیرند.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
#سیاحتغرب ۶
من نیز هیچ گونه حرکتی به خود نمی دادم که نفهمند من بیدارم، ولی از جدّیت آنها در تفتیش و کنجکاوی در صادرات و واردات من، در نهایت وحشت بودم.
اجمالاً فهمیدم که زشتی ها و زیبایی های مرا ثبت و ضبط می نمایند، و آن خوش صورت خیرخواه من است، چون در آن نجوا و گفت و گویی که با هم داشتند معلوم بود که خوش صورت نمی گذاشت بعضی از زشتی ها ثبت شود، و عذر می آورد که از آنها توبه نموده و یا فلان عمل نیک، آنها را از بین برده، یا آن زشت را همچون اکسیر که مس را طلا می نماید، زیبا و نیکو کرده، و از این جهت او را دوست داشتم.
پس از [نوشتن و ضبط] تمامی کارهای من، دیدم آن طومار نوشته را لوله کردند و طوق گردنم ساختند، و آن قوطی های سربسته را در میان توبره پشتی نمودند و بر روی سرم گذاردند.
پس از آن، قفسه آهنینی که گویا از هفت جوش و به اندازه بدن من بود، آوردند و مرا در میان آن، جا دادند و آن را با پیچ و مهره و فنری که داشت پیچیدند. کم کم آن قفسه تنگ می شد، تا اینکه به حدّی مرا در فشار قرار داد که نفسم قطع شد و نتوانستم داد بزنم، ولی آنها با عجله تمام پیچ و مهره ها را پیچیدند، تا آن قفسه که از اوّل گنجایش بدن مرا داشت، به قدر تنوره سماور کوچکی باریک شد و استخوان هایم همگی خُرد و درهم شکست، و روغن من که به صورت نفت سیاه بود، از من گرفته شد و هوش از من رفته بود و نفهمیدم.
هنگامی که به هوش آمدم، دیدم سر مرا هادی به زانو گرفته است. گفتم: هادی، ببخش! حالی ندارم که برخیزم و در این بی ادبی معذورم! تمام اعضایم شکسته و هنوز نفسم به راحتی بیرون نمی آید. سخنم بریده بریده بیرون می آمد، و صدایم ضعیف شده و اشکم نیز جاری بود، کأنّه از جدایی هادی گله مند بودم که در نبود او اوّلین فشار را دیدم.
هادی برای دلداری و تسلیت من گفت: این خطرات از لوازم منزل اوّلِ این عالم است، و همه کس را گردن گیر است و اختصاص به تو ندارد و گفته اند: «بلا وقتی فراگیر شود، تحمّل آن گوارا می گردد.»
هرچه بود گذشت، امید است بعد از این چنین پیش آمدی برای تو پیش نیاید!
دیگر آنکه: خطرات این عالم از جانب خود شماست؛ چون این قفسه که خیال کردی از هفت جوش است، از اخلاق ذمیمه (زشت) انسان (که با نیش غضب به یکدیگر جوش خورده و در جهان مادّی روح انسان را فرا گرفته اند) ترکیب یافته و در این جهان به صورت قفسه جلوه گر شده و ممکن است هزار جوش باشد، چون اصل خوی های زشت سه تاست: حرص و آز (افزون طلبی)، منائی (کبر و غرور) و رشک بردن (حسد داشتن).
که اوّلی آدم علیه السلام را از بهشت بیرون نمود، و دومی شیطان را مردود ساخت، و سومی قابیل را به جهنم برد؛ ولی این سه تا، هزاران شاخ و برگ پیدا می کنند، و در زیادی و کمی نسبت به اشخاص تفاوت کلّی دارند.
هادی در بین این گفتار شیرین خود، دست به پشت و پهلو و اعضای من کشید و خرد شده ها درست، و دردها دفع شد، و از مهربانی های او قوّت و حیات تازه ای در من به وجود آمد.
صورت و اعضایم از کثافات و کدورات، طهارت یافته بود و شفّاف و درخشندگی داشت. فهمیدم که آن فشار، یک نوع تطهیری است برای شخص که مواد کثافات و کدورات و شرور را می گیرد، چنان که به صورت نفت سیاه دیده شد.
اگرچه در تعبیر ائمّه علیهم السلام آمده است که شیر مادر، از دماغ بیرون می شود؛ ولی چون اصل شیر، خون و سیاه و از آنِ نجاسات است، پس منافات ندارد که به رنگ سیاه و کثیف دیده شود.
هادی گفت: این توبره، پشتی بار توست، باز کن ببینم چه دارد. تمام قوطی های سربسته را دیدم. روی بعضی نوشته بود: «زاد فلان منزل» و روی بعضی: «خطرات و عقبات فلان منزل» و بعضی پاکتها نیز متعلّق به بعضی منازل بود که در آنجا باید باز شود و معلوم گردد.
پرسیدم: این قوطی ها چیست؟ گفت: اینها ساعات لیل و نهار (شب و روز) عمر توست که عملهای زشت و زیبایی که از تو سر زده در آنها قرار دارد، پس از گذشت آن وقت بر تو، دهانش مثل صدف به هم آمده و آن عمل را چون دانه دُرّ (مروارید) در میان خود نگاه داشته و حالا به صورت قوطی سربسته درآمده است.
گفتم: این گردنبندِ گردنم چیست؟
گفت: این...
... ادامه دارد
#معاد #آخرت #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صدای سخن عشق
#یادشهدابخیر
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
✨﷽✨
🌻 السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ
🌻 سلام بر وارث انبياء الهى و بر خاتم اوصياء پيغمبران
🌷 سلام علیکم
🙂 صبحتون بخیر
🌷 یا علی مدد.
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
🍀🌾🍁✨﷽✨
🌾🍁
🍁
✅ سخن امام مهدی ارواحنافداه هنگام ظهور
🌿امام محمد باقر(علیه السلام) فرمودند:
اولین سخنی که امام مهدی ارواحنا فداه هنگام ظهور بیان میکنند، «بقیّة اللّه خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین» است. سپس میفرمایند : من بقیت اللّه و حجت خداوند و خلیفه او بر شما هستم، پس هیچ سلامكنندهای بر او سلام نمیكند مگر اینكه میگوید:
«السلام علیك یا بقیة اللّه في ارضه.»
همچنین، راوی از امام صادق(علیه السلام) درباره نحوه سلام کردن به حضرت مهدی(عجل الله فرجه) سؤال میکند حضرت میفرمایند: «این گونه سلام کنید:
«السلام علیک یا بقیّةاللّه فی أرضه».
سپس این آیه شریفه را تلاوت كردند:
🌱 «بَقِیتُ اللّه خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنینَ وَ ما أَنَا عَلَیكُمْ بِحَفیظٍ» هود/٨۶
اگر مؤمن باشید ، آنچه از جانب خدا برایتان باقى مى ماند، براى شما بهتر است، و من نگهبان شما نیستم.
#امام_زمان علیه السلام
#قرآن
🍁
🌾🍁
🍀🌾🍁
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59
روزی شیخ رجبعلی خیاط در حرم شاه عبد العظیم
در عالم مکاشفه از حضرت عبدالعظیم حسنی می پرسند:
آقاجان، چطور شما به این مقام رسیدید؟»
حضرت عبدالعظیم فرمودند: «از احسان به خلق،
به زحمت روزی در آوردم و آنها را احسان کردم.»
#مناسبت
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59