آدمک زنجبیلی.mp3
25.08M
#لبیک_یا_حسین
#اربعین
#حاج_قاسم
🌹#آدمک_زنجبیلی🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣 قرائت : #سوره_قدر
🎶 تدوین : _
📚 قصه های دوست داشتنی دنیا
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#قسمت_پانزدهم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
...🕊 به اینجا رسیدیم که همینطور شهرها را یکی پس از دیگری میرفتیم. به شهری رسیدیم که اسمش تَکریت بود. سربازان ظالم👺 مأموری را به سمت شهر فرستادند تا برود و از حاکم آن شهر، برای دامهای آنها علوفه🌾 و غذا بگیرد.
حاکم شهر دستور داد تا شهر را چراغانی💡 کنند. با تعداد زیادی از مأمورانش به استقبالِ سربازان ظالم👺 آمدند.
مردم فکر میکردند که اسرایی که سربازان👹 با خودشان آورده اند، آدمهای بدی هستند. برای همین خودشان را آماده کرده بودند تا جشن بگیرند. سربازان ظالم👹 گفته بودند که آنها خارجی هستند.
یک مردی را دیدم که داد می زد. می گفت: ای مردم، اینها خارجی نیستند. اینها فرزندان پیامبر مهربان☀️ هستند. اینها خانواده ی امام علی(علیه السلام) هستند😔😭 من🕊 دیدم، وقتی مردم سخنان آن مرد را شنیدند، برای امام حسین(علیهالسلام)☀️ و اسرای کربلا بر سر و صورت خود زدند و عزاداری کردند...🏴 سپس همه با هم متحد شدند. میخواستند، در برابر افراد جنایتکار بایستند. آنها اجازه ندادند که لشکریان ابنزیاد ستمگر👺 به شهرشان وارد شوند. لشکریان ابنزیاد ستمگر👺 هم که دیدند مردم آنها را به شهرشان راه نمیدهند، مسیر خود را به شهر دیگری در پیش گرفتند... من در آسمان دلگیر پرواز میکردم. شتران هم که روی زمین بودند، غمی دیگر داشتند😔 آنها هم در غم از دست دادن امام حسین مهربان☀️ و اسیر شدن خانوادهی رسول خدا☀️ گریه میکردند.
رفتیم تا به شهری به نام حله رسیدیم. آنجا صداهایی شنیدم. پرواز کردم و جلوتر رفتم🕊 دیدم فرشتهها✨ لباس سیاه به تن کردهاند و برای امام حسین مهربان☀️ عزاداری میکنند
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
این قسمت: کی چراغو شکسته
پیام اخلاقی: ارزش صداقت و راست گویی
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨شوق دیدار _۴✨
#قسمت_چهارم
خلاصه احمد به هر زحمتی بود به خدمت امام عسکری علیه السلام ✨رسید، تا امام✨ احمد را در آغوش گرفت، احمد بلند بلند شروع به گریه کرد😭 و گفت: آقای من! این چه زندانی است که شما در آن هستید؟ من که یار شما هستم باید با هزار نقشه خود را به شما برسانم؛ چقدر شما مظلوم هستید که در خانه 🏡خود زندانی شده اید و اجازه رفت و آمد را به شما نمی دهند. امام حسن عسکری✨ احمد را به صبر و بردباری سفارش نمود و بعد از احوال پرسی و پذیرایی🥗، از اوضاع و احوال شیعیان و مردم قم سراغ گرفتند. احمد نیز گزارش📝 کاملی از مردم قم به امام داده و بعد از آن، امانت هایی که مردم به او داده بودند را تحویل امام دادند؛ هم چنین پرسش های مردم را از امام پرسید و پاسخ 📜آنها را از امام دریافت کرد. اما پرسشی که احمد از امام عسکری علیه السلام ✨داشت این بود که: « امام پس از شما چه کسی است؟🤔» چون با این وضعی که دشمنان برای ایشان به وجود آورده بودند؛ هر لحظه ممکن بود که امام علیه السلام✨ را به شهادت برسانند، همان طور که امامان قبل از ایشان را در جوانی شهید کرده بودند😢 از طرف دیگر چون مردم قم می دانستند که احمد با امام عسکری علیه السلام ✨ارتباط دارد بعد از آن که به قم برگردد همین پرسش را از او خواهند کرد، به همین علت باید حتما این پرسش را از امام می پرسید، اما با خودش گفت: چطور از امام عسکری علیه السلام در حالی که زنده اند بپرسم امام بعد از شما کیست؟
#ادامه_دارد..
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند
براي تربیت و تنبیه، کودک را از خدا نترسانید:
خدا این کارو دوست نداره
خدا ناراحت شد
خدا میبرتت جهنم
مناسب سن کودک نیست و فقط موجب ترس و وحشت در کودک میشود.
تصور کودک در مورد خدا را شما میسازید
@montazer_koocholo
Audio_260992.mp3
5.41M
#قصه های خاله نبات
📚عنوان: سخن شناسی
🎤گوینده: خانم ملیحه نظری
🍄🍃🍄🍃🍄🍃
نازنینای من😍
🌟🌺 امشب همراه خاله نبات باشید تا داستان کوتاه جذاب و شنیدنی💕💛 که از📚سری کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب💫💖 از کتاب قصه های ائمه معصومین علیهم السلام هست رو با هم بشنویم😉😊
فرشته جونا ما رو دنبال کنید🌺🌟
@montazer_koocholo
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✨یک قول حسابی✨
من و مامان توی حرم امام رضا(علیه السلام)🕌 هستیم. چشمم به آبخوری 🚰می افتد. از مامان اجازه می گیرم و می روم یک لیوان آب برای خودم می ریزم: "چه آب خنکی! به به!" 😋آب می خورم و سلام بر حسین(علیه اسلام)✋ می دهم و لیوانم را توی سطل آب می اندازم، اما هنوز تشنه ام. یک لیوان دیگر برمی دارم و آن را پرپر می کنم. کمی از آب 💦می ریزد روی دستم . نصف لیوان آب را که می خورم، دیگر تشنه ام نیست.
می خواهم لیوان را توی سطل زباله بیندازم . مامان لیوان را از دستم می گیرد و می گوید :" نباید لیوان را پر می کردی، اسراف است! "😕
تعجب می کنم😯 و می گویم :" این یک ذره ّهم اسراف می شود؟!"
مامان می گوید: "بله! زیاد یا کم فرقی نمی کند. با همین یک ذره آب💧 چند تا پرنده🐦 سیراب می شوند، شاید هم یک گل کوچک!🌷" تازه این که تند تند لیوان ها را دور بریزی هم اسراف است. درست است که لیوان ها بازیافت می شوند، اما اگر از اول به اندازه مصرف کنیم، بهتر است."👌
مامان تویِ لیوان من برای خودش آب ریخت و شروع به خوردن کرد. من هم توی دلم به #امام رضای مهربان قول دادم که دیگر چیزی را اسراف نکنم و همیشه به اندازه ای که می خواهم آب بریزم، نه کمتر و نه بیشتر.
@montazer_koocholo
#قسمت_شانزدهم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
....🕊براتون گفتم، در اون شهر فرشته ها✨
رو دیدم که برای امام حسین(علیه السلام) ☀️ عزاداری می کردند. فقط من و اسرا آنها را می دیدیم.
ما هم همراه آنها عزاداری کردیم🏴 بعد از مدتی کاروان را به سمت شهر دیگری حرکت دادند. 🕊من هم از بالای سرشان پرواز میکردم. رفتیم و رفتیم تا به شهری به نام لَبنا رسیدیم.
لشکریان ابنزیاد ستمگر👺 میخواستند وارد این شهر شوند. اما مردم شهر که امام حسین(علیهالسلام)☀️ را خیلی دوست داشتند، اجازه ندادند که قاتلان امامشان به شهر وارد شوند. آنها همه با هم بر پیامبر مهربان☀️ و امام علی(علیهالسلام)☀️ صلوات فرستادند.
همه یکصدا گفتند:
ای یزید👺 ای ابنزیاد👹 و ای لشکریان ابنزیاد👿 لعنت خدا بر شما باد.
لشکریان ستمگر و آدم های بد👺 تا این را شنیدند، حمله کردند و از خانههای مردم🏚 دزدی کردند و خانههای مردم را خراب کردند. اما مردم همچنان بر پیامبر خدا☀️ و امام علی(علیهالسلام)☀️ صلوات میفرستادند.
بعد از آن آدمهای ستمگر که یکی از آنها شمر سیاهدل👺 بود، خانوادهی پیامبر مهربان☀️ را شهر به شهر بردند و من هم همراه آنها حرکت میکردم.
دلم برای رقیه سه ساله☀️ می سوخت. او نور دیده بابا حسینش☀️ بود. همیشه بابا حسین مهربانش☀️ او را روی دوشش می گذاشت و با او بازی می کرد. اما آدم های ظالم و ستمگر👺 به این دختر کوچک هم رحم نمی کردند...
@montazer_koocholo
#دانستنی_های_قرآنی
#آیات_مهدوی
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان_۸
🤚سلام بچه های امام زمانی ما بازم اومدیم تا با یه آیه ی مهدوی مهمونِ دلاتون بشیم♥️
✨أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ اللَّـهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ(سوره نمل، آیه ۶۲)
{یا آنكه وقتی درماندهای او را بخواند اجابت میكند و آسیب و گرفتاریاش را دفع مینماید، و شما را جانشینان [دیگران در روی] زمین قرار میدهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست. اندكی متذكّر و هوشیار میشوند}
🔹️در بعضی از روایات آیه مورد بحث، به قیام حضرت مهدی(علیه السلام) و منظور از مُضطَر همان امام زمان(علیه السلام) تفسیر شدهاست.
✅بچه ها جون آیه ی قرآن نشون میده که امامِ زمان علیه السلام هم مثل ما و حتی بیشتر از ما منتظر ظهور شون هستن و از اینکه این همه ظلم و ستم توی دنیا هست خیلی غمگینن😞 و از خدای مهربون میخوان که هر چه زودتر روز ظهور از راه برسه ان شاءالله🤲 عزیزان دل ما باید خودمون رو برای اون روز خیلی آماده کنیم👌☺️
@montazer_koocholo
35.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
🎞انیمیشن در مسیر باران_قسمت هفتم
👌بچه ها جون رسیدیم به قسمت آخر انیمیشن زیبای در مسیر باران😊 ان شاءالله منتظر کارهای بعدی باشید...🤗🤩
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
دست هاتون رو بزارید روی سینه✋ میخوایم از راه دور، صلوات مخصوص امام رضا علیه السلام رو با هم بخونیم☺️
✨السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(علیه السلام)✨
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند
کارهایی که باعث میشه کودک به شما حس بدی داشته باشه
1- وقتی ناتوانی هاش رو به رخش میکشی
( کاهش اعتماد به نفس)
2-وقتی پشت سرش داری با کسی صحبت می کنی
(کاهش اعتماد به شما)
3-وقتی تهدیدش می کنی و می ترسونیش
(افزایش اضطراب)
4-وقتی در جمع تحقیرش می کنی
(کاهش عزت نفس)
5-وقتی داری با یک کودک دیگه مقایسه اش می کنی
( کاهش خودباوری)
6-وقتی داری رازی که بین شما و خودش داره را به کسی می گی
(کاهش اعتماد و امنیت به شما)
7-وقتی تنبیه بدنی می کنی
(افزایش کینه و دشمنی)
🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
مادوستبچههایکربلائیم.m4a
10.15M
#قصه_مهدوی
#قصه_شب
📚عنوان: ما دوست بچه های کربلاییم
🎤گوینده:خانم وفایی
🌞مهربوناصلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون فراموش نشه
🥀🌿🥀🌿🥀🌿🥀
📚مارا به دوستان و عزیزانتان معرفی کنید
@montazer_koocholo
#قسمت_هفدهم
طوقی کبوتر همسفر اسرای کربلا
....🕊 تا به حال همچنین سفر غمگینی نداشتم😔 دوستان خوبم، مردم بی وفا به خانواده پیامبر مهربان☀️ که حتی از پدر هم براشون بیشتر زحمت کشیده بود، رحم نکردند. خانواده ای که هر کسی مشکلی داشت، سراغ آنها می آمد. آنها برایش دعا🤲 می کردند و از خدا می خواستند که مشکلشان را حل کند. خدا هم مشکل آنها را حل می کرد.
ما در این سفر شهرها را یکی پس از دیگری گذشتیم. به شهر پر بلای شام رسیدیم. اول ماه صفر بود. مردم بی وفا به پشت بام ها رفته بودند. می خواستند اسرایی☀️ که طناب و زنجیر بهشان بسته بودند را ببینند. یزید که لعنت خدا بر او باد را دیدم.
اسرا☀️ را جلوی یزید ملعون👺 نگه داشتند. حضرت زین العابدین، امام سجاد مهربان☀️ به یزید سنگدل👺 فرمودند:
ای یزید، اگر پیامبر مهربان☀️ ما را ببیند، چه جوابی به او می دهی❓
یکی از دختران امام حسین(علیه السلام)☀️ فرمود: ای یزید👺 آیا دختران پیامبر مهربان☀️ باید اسیر شوند؟
با شنیدن این سخن، مردم شام را دیدم که شروع به گریه کردند. یزید ترسید. برای همین هم دستان امام سجاد مهربان☀️ را باز کرد.
ای یزید👺 ما امانت های پیامبر مهربان☀️ در بین شما هستیم.
یزید ملعون را دیدم که👺 عصبانی شد.
عمه مهربان☀️ حضرت زینب(سلام الله علیها) فرمودند: ای یزید ستمگر، تو مسلمان نیستی. تو پیامبر مهربان را قبول نداری. وگرنه به خانواده اش ظلم نمی کردی.
تو فقط زورگو هستی. اما ای یزید👺 ما از زورگویان نمی ترسیم.
یزید را دیدم که ترسید و ساکت شد...
واقعا هم همین طور بود. من می دیدم که عمه مهربان☀️ و امام سجاد(علیه السلام)☀️ با شجاعت حرفشان را زدند و جلوی زورگویی های یزید ایستادند...
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
✨شوق دیدار_۵✨
#قسمت_پنجم
اما قبل از آن که احمد چیزی بپرسد، امام عسکری علیه السلام✨ رو به احمدکرد وگفت: ای احمد ! از زمانی که خداوند انسان را آفریده همیشه از طرف خدا در روی زمین 🌎 فرستادگان و کسانی که مردم را راهنمایی و هدایت کنند وجود داشته و تا قیامت نیز چنین خواهد بود و زمین از فرستاده و حجت خدا خالی نخواهد شد. احمد تا این کلمات را از امام عسکری علیه السلام ✨ شنید👂 پرسیدن برایش راحت شد و به خود جرأت داد و پرسید: ای پسر رسول خدا امام و جانشین پس از شما کیست؟ امام عسکری علیه السلام ✨ بدون این که جوابی بدهند با عجله به درون اتاق🚪 رفتند.
احمد خیلی تعجب😳 کرد و با خودش گفت: نکند امام عسکری علیه السلام✨ از پرسش من ناراحت شده اند؟ بعد از لحظاتی امام عسکری علیه السلام ✨ برگشتند در حالی که پسر بچه ای سه ساله را در آغوش داشتند که صورتش همانند ماه شب چهارده 🌕 میدرخشید✨. سراسر وجود احمد را تعجب فرا گرفته بود و به چهره ی زیبا💚😊 و قشنگ آن پسر بچه نگاه می کرد که امام عسکری علیه السلام✨ فرمود: ای احمد، پسر اسحاق! اگر نزد خدای بزرگ❤️ و امامان، شخص بزرگوار و قابل اعتمادی نبودی پسرم را به تو نشان نمی دادم، همانا نام و نشانه های او همانند نام و نشانه های رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ✨است.
#ادامه_دارد...
@montazer_koocholo