❤️ #شعر_مهدوی
من همانم که ز هجر تو پریشان شده ام
ازغم دوری تو،بی سروسامان شده ام
من که عمری ز طبیبان شفاخواسته ام
ز دوایت گل نرگس چه درمان شده ام
تو همان عدل خدایی، مسلمان اصیل
من گدایم که ز عدل توسلیمان شده ام
تو کجایی که بیایی، تو ناجی بشر
ز فراق تو بسی کشته وحیران شده ام
بس که من با گنه خویش تو را آزردم
زِخدا از طلب رویِ تو خِجلان شده ام
یوسفی چون توکجا باشد و ما در غم خود
همچواسپند روی آتش ونالان شده ام
آید آن روز تو آیی نگار پس ابر
زصفای قدمت من چه غزل خوان شده ام
پیش خود دغدغه ی دیدن تو دارم من
شرمم آید زتو،من غرق گناهان شده ام
شودآیا چون توآیی به وصالت برسم؟
یاکه درزیر دومن خاک چه پنهان شده ام
🌤 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🌤
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه_الشریف
#آخرالزمان
#ظهور
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
روی پای خدا 05.mp3
9.11M
#روی_پای_خدا ۵ 👣
بینیازی و عزّت، در وجود هیچ کس، ثابت نمیشوند ...
مگر اینکه به صفت توکل برخورد کنند،
و به آن گره بخورند!
اگر توکل رو یاد نگیری ؛
محاله به عزّت نفس برسی.
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هفتاد: ان زن گفت: لعنتی تو با کی در ارتباطی؟! اون بچه را کی برد ها
رمان آنلاین
زن، زندگی، آزادی
قسمت هفتاد و یکم:
پس این جولیاست، کسی که با سعید در ارتباط بوده و شاید یه جورایی قاتل سعید محسوب میشد، کی فکرش را می کرد که سعید ما را کشته باشند و اون تصادف، برنامه ریزی شده باشد.
سعید ما هم مثل بابام یه مرد مذهبی و خیلی معنوی بود، نماز و روزه اش به جا بود و تفریحاتش هم سر جاش بود و همونطور که گفتم ،این اواخر سرش یکسره توی نت و کتاب بود و درباره فراماسون ها تحقیق می کرد و واقعا به مخیلهٔ هیچ کس نمی رسید که قاتلش همون شیطان پرستا باشند.
اتفاقات وحشتناکی که هر کدامش برای بهم ریختن چند سال از عمر آدمی کفایت می کرد، در چند روز و پشت سر هم برایم اتفاق افتاد.
ذهنم گیر بود، اینا طوری از پلیسایی که زهرا را بردن حرف میزدند که واقعا پلیس نبودند و انگاری کسی در لباس پلیس وارد این معرکه شده، آخه کی؟
و چرا اینا فکر میکنن من با اون پلیسا همدستم؟!
اصلا نمی دونستم به کدام ابعاد قضیه فکر کنم،دوتا دختر بیگناهی که از شدت تب جان دادند اونم در اثر یه واکسن یا ویروس موهون که بهشون تزریق شده بود، اون کوزه خون، اون مراسمی که قرار بود زهرا قربانی بشه، نجات معجزه آسای زهرا و مرگ سعید، حقیقت جولیا و یا قرار قربانی شدن خودم!!
همهٔ اینها توی سرم دور دور میزد و منو گیج و گیج تر می کرد.
سری جای اولم توی راهروی ورودی خشکم زده بود که اریک از داخل راهروی پله ها به من اشاره کرد که بالا برم...
آهسته دستم را تو جیبم کردم، انگار حرکاتم دست خودم نبود،در یک لحظه که اریک پشتش به من بود و من آرام آرام از پله ها بالا میرفتم، قلب کوچک طلایی را داخل دهانم و زیر زبانم گذاشتم.
نمی دونم چرا این کار را کردم؟ اما انگار یک حس قوی مجبورم می کرد که این کار را کنم.
بالا رفتم، جولیا داخل اتاق روی صندلی چرخان نشسته بود و همانطور که با خشم به من نگاه میکرد گفت: بیا اینجا من باید تمام تن و بدن تو را مو به مو بگردم...من مطمئنم تو جاسوسی و بعد رو به اریک گفت: ببینم این دختره هیچی همراهش نیاورده؟
اریک سری تکان داد و گفت: کریستا اجازه نداد حتی وسائل شخصیش را بیاره..
بدنم لرزش خفیفی گرفته بود، در حالیکه سعی می کردم وانمود کنم اصلا نترسیدم وارد اتاق شدم.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
این که گناه نیست 68.mp3
3.59M
#این_که_گناه_نیست 68
💢تو خیلی بزرگی؛ کوچیک زندگی نکن.
تو میتونی اونقدر بزرگ بشی؛
که روحت برای همه آدما جا داشته باشه.
نذار اشتباهِ خویشانت،ازشون دورِت کنه!
مهربانی شرط اول بزرگیه
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
*🟡 مفهوم قرب و تقرب به خدا*
*✍️باید دانست كه چون تقرّب بنده به خداوند عزّوجلّ حاصل گردد حجاب های نفسانی او از میان برداشته میشود.*
*🔺 قرب به خدا یعنی بیپرده بودن.*
*🔺 تقرّب به خدا یعنی انجام دادن فعلی كه موجب رفع حجاب شود.*
*👈تمام عباداتی را كه انجام میدهیم باید به نیّت تقرّب به سوی او بوده باشد،* و گرنه آن عبادت باطل است و به پشیزی ارزش ندارد، گرچه پیكره عمل درشت و چشمگیر بوده باشد. قرب به خداوند، قرب مكانی و یا زمانی و یا سائر امور طبیعی نیست. چرا كه خداوند محلّی ندارد تا انسان بدان محلّ نزدیك گردد. و در زمانی واقع نمیباشد تا انسان بدان زمان خود را نزدیك نماید. مكان و زمان و سائر عوارض و جواهر، مخلوق و آفریده خدا هستند، و در مشت قدرت وی قرار دارند. امّا میان نفس انسان و خداوند حجاب هایی ست، بلكه هفتاد هزار حجاب است. و هر عملی را كه انسان انجام دهد، خواه فعل طاعت بوده باشد خواه ترك معصیت، اگر از روی قصد قربت و نیّت نزدیكی به وی باشد، یك عدد از حجاب ها را بر میدارد یعنی نفس انسان یك مرحله به خداوند نزدیكتر میشود و خود را روشنتر مینگرد، و قساوت و ظلمات درونیاش را كمتر و سبك تر احساس مینماید؛ تا رفته رفته، بنده جمیع حجاب هایش از بین میرود و میان وی و خدای وی هیچ فاصله و بعد نفسانی باقی و برقرار نمیماند.
*📚کتاب اللهشناسی/ جلد اول*
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
برنامه درس حافظ
" شرح و تفسیر غزلیات حافظ "
توسط #استاد_محمد_رضا_رنجبر
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
hafez 58.mp3
2.55M
ساقیا برخیز و دَردِه جام را
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
hafez 59.mp3
3.17M
ساغر می بر کفم نِه تا ز بَر
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr