eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.9هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
10.2هزار ویدیو
311 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت امام محمدباقر علیه السلام تسلیت باد.🖤 _____________ تو باقر العوم هستی و تموم عالم به فرمانت به زیر دین شما شیعه الهی جانم به قربانت https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیار زیباست حتما ببینید😍 و برای دیگران هم بفرستید📲 ماجرای حاجی الماسی و امیرالمومنین ع❤️ اهلبیت بدهکار کسی نمی‌مونن🌸 ان شاءالله امسال همه برای عید غدیر🌺 و آقا امیرالمومنین (ع) سنگ تموم بذاریم👌🏻 http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این که گناه نیست 75.mp3
4.23M
75 💢بیماری چجوری، ناتوانت میکنه؟ با مختل کردن عملکرد طبیعی بخشهای بدنت! ✅حَرام،چیزی نیست جز؛ یه بیماری که عملکرد طبیعی روحتُ مختل میکنه! و لطافت و آرامشتُ میگیره. http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن، زندگی ،آزادی قسمت هفتاد و هفتم: فاصله ای را داخل راهروی تونل مانند طی کردیم ، اریک
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هفتاد و هشتم: جولیا با لرزشی در صدایش گفت: تو..تو کی هستی؟ و بعد مچ دستم را محکم تر فشار داد و در حالیکه دندان هایش را بهم می سایید گفت: دخترهٔ عوضی، تو کی هستی؟ اینا کی هستن؟! آن مرد لولهٔ اسلحه را از زیر بارانی اش کمی بیرون آورد و گفت: نشنیدی که چی گفتم؟! جولیا ناگهان ساکت شد، احساس کردم فشاردستش دور مچ‌من کمتر شد،انگار نقشه هایی در سرش داشت یک لحظه دست من را ول کرد و میخواست از داخل کیفش که بین من و خودش قرار داشت ،بی صدا چیزی بردارد. احسلس خطر کردم و با زیان انگلیسی رو به مردی که ما را به نوعی دزدیده بود کردم و‌گفتم: می خواد چیزی از کیفش برداره.. مرد در یک چشم بهم زدن اسلحه را بیرون آورد و بی مهابا روی شقیقهٔ جولیا گذاشت و گفت: هر حرکت اضافی، مساوی هست با تمام شدن زندگیت..فهمیدی؟! و سپس دست برد و دستهٔ کیف جولیا را گرفت و کشید و کیف را در دست گرفت، آن را به مردی که روی صندلی جلو نشسته بود داد تا کیف رت وارسی کند. جولیا که مشخص بود ترسیده بود، سرش را تکان داد و زیر لب چیزی می خواند. متوجه شدم که ماشین از محدودهٔ شلوغ شهر دور میشود و در جاده ای خلوت به پیش میرود. صدایی از جولیا در نمی آمد اما من حرکات لبانش را در تاریکی ماشین میدیدم. چند متری جلوتر ناگهان ماشین خاموش شد،فضای اطراف تاریک بود، انگار دور و بر ما شهری وجود نداشت. جولیا که انگار به هدفش رسیده بود و چشماتش در تاریکی شب مثل چشمان گربه می درخشید دوباره شروع به خواندن ورد کرد و اینبار بلندو بلندتر.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی https://eitaa.com/montazeraan_zohorr 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از یه روز شلوغ پلوغ و پر از آموزش های عجق وجق که نمیتونیم کنترلشون کنیم!!🤯 فقط یه قلُپ کتاب میتونه دنیای رنگی و امن بچه هامون رو بسازه !!😊 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
یک آیه یک قصه (3).mp3
3.3M
قسمت 3️⃣ 📜سوره مبارکه فصلت آیه ۱۲ 🔹..وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ🔹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا