💠 از علامه طباطبايی (ره) سوال کردند چه کار کنيم که در #نماز حواسمان جمع باشد؟؟
✔️فرمود قــبل از نمـــاز مــراقب زبـان خودتان باشيد، نماز با حضـور قلب مزد است و آنـرا به هر کسی نمی دهند!!!! اين هـــديه را به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.
🔶 من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کردم چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در امور لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود.
#علامهطبابائی
#مراقبه
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_صد_چهارم 🎬: روح الله ماشین را نگه داشت و همانطور که به فاطمه لبخند میز
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_صد_پنجم 🎬:
روح الله قاشقی خورش قیمه روی برنج ها ریخت و همانطور که قاشق را پر می کرد و به طرف دهانش میبرد،رو به فاطمه گفت: به به! چه خوشمزه شده، فک کنم این بیماریت بهتر شده چون هروقت بهتری غذاها خوشمزه تری می پزی..
فاطمه سری تکان داد و گفت: آره از وقتی داروهای طب گیاهی را مصرف می کنم خیلی بهترم، البته همراه داروها یه حرز هم بهم داد، من نمی دونم این حرز برای چیه؟
روح الله سری تکان داد و گفت: خدا خیری به مادرت بده که بردت اینجا برای درمان، حرز یه نوع سلاحه یه سپر در مقابل چشم حسود و سحر و طلسم و..در هر حال خدا را شکر می کنم بهتری، گوش شیطان کر تمام کارها رو روال افتاده، فردا باید زنگ بزنم آقای حشمتی، با هم بریم برای فروش ماهی ها، عکس های ماهی ها را که بهش نشون دادم خیلی طالب شد و گفت: این روزها ملت به ماهی های تزئینی خیلی بها میدن و توی خونه هر متمولی که بریم هر کدوم یکی یه آکواریم بزرگ دارن که از این ماهی ها نگه میدارن
فاطمه لبخندی زد و گفت: خدا را شکر، کار سعید هم رونق بگیره ما هم خوشحال میشیم و البته سود بیشتری هم نصیب ما میشه.
روح الله لقمه را فرو داد و جرعه ای دوغ روی آن خورد که صدای زنگ گوشی اش بلند شد.
نگاهی به گوشی کنار دستش کرد و با اشاره به آن رو به فاطمه گفت: حلال زاده هم هست، الان سعید پشت خطه
فاطمه قاشق غذا را در دهان عباس گذاشت و گفت: تا قطع نشده جواب بده دیگه..
روح الله تماس را وصل کرد و صدای هراسان سعید بدون اینکه سلام و علیکی کند در گوشی پیچید: الو داداش! خاک بر سرم شد، بدبخت شدم، شرمندت شدم..
روح الله وسط حرف سعید پرید و گفت: چرا اینجوری حرف میزنی؟! شراره طوریش شده؟! نکنه بابا یا فتانه؟!
سعید نفسش را محکم بیرون داد و گفت: من شب و روز تو باغ بودم، دیروز که فیلم از ماهی ها گرفتم برات فرستادم دیدی همه شون سرحال بودن، اما الان ...الان تمام ماهی ها یا مردن یا در حال مرگ هستن.
اون حوضچه آخری هم ترک برداشته و آبش داره هی کم میشه، من نمی دونم چه اتفاقی داره اینجا میافته!
روح الله از جایش بلند شد و گفت: یعنی چه؟! همینطور بی دلیل مردن؟! به همین راحتی مردن؟ مگه تو اونجا نبودی؟ شاید یکی اومده چیزی ریخته تو حوضچه؟!
سعید که دوباره لکنت زبانش برگشته بود گفت:ن..نه..م...من خودم اینجا بودم، کسی نیومد، دیشب هم از ترس داشت روح از بدنم خارج میشد و..
ناگهان تماس قطع شد و سعید نتوانست ادامه بدهد
روح الله شماره سعید را گرفت،اما بوق اشغال میزد، دوباره و دوباره گرفت، ولی وصل نمیشد.
روح الله پیام داد: همونجا باش،سعی کن با تماس با مهندس نوری بفهمی ماهی ها چشون شده، اصلا بگومهندس حضوری بیاد باغ و از نزدیک ببینه و اگر لازمه آزمایشی چیزی انجام بشه،بگو انجام بدن، من فردا میرم اداره، مرخصی میگیرم و بعد خودم را میروسنم روستا..
فاطمه که خیره به حرکات سریع روح الله بود جلو امد و گفت: چی شده روح الله؟! ماهی ها چی شدن؟!
روح الله روی مبل کنار اوپن نشست نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که سرش را به پشتی مبل تکیه میداد، چشمانش را بست و گفت: ماهی ها همه مردن، بدون دلیل... یکی از حوضچه ها هم ترک برداشته، اگر ترکش عمیق بشه، اون قسمت باغ میره زیر آب و خرابی بار میاره، باید زودتر بریم روستا...
فاطمه پشتش را به روح الله کرد و قطره اشک کنار چشمش را گرفت تا روح الله متوجه ناراحتی او نشود.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
05 Az Heyvaniyat Ta Hayat (1402-05-30) Mashhade Moghadas.mp3
31.5M
🔈 #از_حیوانیت_تا_حیات
🔰 فصل پنجم؛ فجر متقین، فجور مترفین | جلسه پنجم
▪️چهارم صفر، ۱۴۰۲
* مشکلات و گرفتاریهای شخصی => سختی لازمه رشد است
* مشکلات و گرفتاریهای دیگران => لزوم رسیدگی و ترحّم
* صبر صحیح؛ حرکت و مراعات مقتضای رشد
* مراعات حلال و حرام؛ امتحان سختی که صبر زیادی میخواهد
* بلا و امتحان => خراش بر قلب => فجر
* فجر متقین؛ عمل به وظیفه و حرکت به سمت نور
* فجور مترفین؛ عمل به خوشایندها و خروج از نور فطرت
* نشانه حرکت؛ قدم گذاردن بر خود و خوشایندها
* ترحّم و اشک امام سجاد علیهالسلام هنگام شنیدن گرفتاری برادر مومن
* ویژگی شاخص اصحاب یمین؛ توجه و ترحّم شدید نسبت به مشکلات دیگران
* داستانِ شکلگیری کعبه و اعمال حج؛ سختیهای طاقتفرسای حضرت ابراهیم علیهالسلام و خانواده ایشان
* قبول ذبح حضرت اسماعیل علیهالسلام؛ خداوند دلِ بریده میخواست نه سرِ بریده!
* ماجرای جهالت انسان؛ ترس از معامله با خدا و اعتماد به دارایی خود
* ثمن معامله با خدا "خودِ اوست"
* بیحالی انسان نسبت به امور اخروی و تلاش عجیب او برای رسیدن به دنیا!
* اطعام در روز نداری؛ راز عبور از عقبهها
* سیره حاج قاسم؛ پدری برای یتیمان شهدا
* كانت هناك طفلة صغيرة عمرها كان أربع سنوات ...
#سخنرانی_استاد_امینی_خواه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جبهه_مقاومت
✊کاروان کمک ها پشت مرز
بسته ی غزه ایستاده اند
میگویند: راه را باز بکنید
ما بریم غزه....
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جبهه_مقاومت
🔵ماشاالله پاکستان
سنگ تمام برای غزه؛
از پیشاور پاکستان