ان الذین عندالله الاسلام(۸۰۷)؛ همانا دین پسندیده نزد خداوند آیین اسلام است. وخدای - عزوجل - فرموده: ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه وهو فی الآخرة من الخاسرین(۸۰۸)؛ وهرکس غیر از اسلام دینی اختیار کند از او پذیرفته نیست واو در آخرت از زیانکاران خواهد بود. ووصی بها ابراهیم بنیه ویعقوب یا بنی ان الله اصطفی لکم الدین فلا تموتن الا وانتم مسلمون(۸۰۹)؛ وابراهیم ویعقوب فرزندان خویش را به این آیین سفارش کردند (وهر کدام به فرزندانش چنین گفت) ای فرزندان من همانا خداوند این دین را برایتان برگزیده پس جز به آیین اسلام نمیرید. همچون امام (علیه السلام) تأکید فرموده که مخالفان برای اولیای خدای تعالی شریکهایی قرار دادند که آن شریک ها بر آیین مشرکین بودند، مشرکانی که خدایانی دیگر برای خود ساخته ومی پرستیدند.
و شما خواننده عزیز هرگاه در این کلام دقت کنید وآیات شریفه وتفسیر وتأویل ها وشرح هایی که از امامان (علیهم السلام) درباره آن ها روایت آمده را بررسی نمایید صحت معنایی که برای فرموده امام (علیه السلام) در اینجا بیان کردم را در خواهید یافت.
و بدان که: کلمه ان در فرموده آن حضرت (علیه السلام): وان کان هؤلاء مخففه از ان مشدده است که برای تأکید سخن آورده شده، مانند فرموده خدای تعالی: وان کادوا لیفتنونک(۸۱۰)؛ وهمانا نزدیک بود تو را به فتنه اندازند. ان کاد لیضلنا عن آلهتنا(۸۱۱)؛ (کافران گفتند) البته نزدیک بود او (پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)) ما را از پرسش خدایانمان به کلی گمراه سازد. وان کانت لکبیرة(۸۱۲)؛ واین (تغییر قبله) بسی گران بود. وان وجدنا اکثرهم لفاسقین(۸۱۳)؛ والبته بیشترشان را فاسق یافتیم. وغیر این ها. وبنابر آنچه مجلسی (رحمه الله) ذکر کرده ان وصلیه می باشد، وبر این فرض نیز با آنچه ما گفتیم منافاتی ندارد.
سپس امام (علیه السلام) بعد از آن که آن ها تشویق وترغیب کرد، آنان را امر فرمودند که به امامشان اقتدا کنند، آنگاه فرمود: پس بر این کار با ورع وتلاش یاری دهید. زیرا که این از دو جهت کمک به امامشان، واز دو جهت کمک به خودشان است. اما این که کمک به امامشان است جهتش این است که معنی اعانت یاری نمودن دیگری بر کاری است که آن را می خواهد، وبدون تردید مقصود ومنظور امام (علیه السلام) ترویج دین خدا وحصول طاعت خداوند از هر یک از مخلوق اوست، پس چنانچه مؤمن در اطاعت خداوند جدیت وتلاش نمود واز معصیت ونافرمانی خداوند دوری گزید، امام خود را در مقصدش یاری داده ومعین امام (علیه السلام) شده است، پس امام در ازای آن او را اعانت خواهد فرمود. جهت دوم این که: تلاش وجدیت مؤمن در اطاعت، وورع وپرهیزش از گناه مایه ترغیب شدن مردم در پیروی از شیوه او، ودانستن حقانیت امامش خواهد شد، زیرا که این شیوه دلیل بر آن است که امام (علیه السلام) او را چنین ادب آموخته است(۸۱۴)، پس سبب پیروی واقرار واعتقاد به امام واعراض از دشمنان ومخالفانش خواهد شد، وبدین وسیله امام خود را یاری می دهد، وبا دشمنانش این چنین جنگ می کند، چنان که امام (علیه السلام) در حدیث گذشته فرمود: وبه وسیله ورع، دشمنانمان را در رنج وفشار قرار دهید.
و اما این که اعانت ویاری خودشان است وجه اولش آن است: که جدیت در اطاعت وپرهیز از معصیت سبب بقا وثبات ایمان می شود، همچنان که افتادن در گناه واصرار در بدی ها بسا که مایه زوال ایمان گردد، خدای (عزَّ وجلَّ) فرماید: ثم کان عاقبة الذین اساؤا السوای ان کذبوا بآیات الله وکانوا بها یستهزؤن(۸۱۵)؛ وسرانجام آنان که به اعمال زشت وکردار بد پرداختند این شد که آیات خدا را تکذیب نموده وبه استهزاء گرفتند.
وجه دیگر این که: کوشش وتلاش در اطاعت وپرهیز از گناهان، وپیروی از امام (علیه السلام) سبب مجاورت با او در بهشت برین می شود، واین اعانت کردن مؤمنین نسبت به خودشان در رستگاری به مجاورت امام در منزلگاه سلامت وجایگاه گرامی (بهشت) می باشد، همچنان که مخالفت نمودن با او در اعمال موجب محروم ماندن از این ثواب ودور شدن از جوار ائمه اطیاب (علیهم السلام) می گردد. وگواه بر این است آنچه ثقه الاسلام کلینی در روضه کافی از محمد بن یحیی از احمد بن محمد از حسن بن علی از حماد لحام از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت آورده این که: پدرش (علیه السلام) به او فرمود: پسر جانم راستی که چنانچه تو در عمل بر خلاف من رفتار کنی در منزلگاه فردای قیامت هم منزل من نخواهی بود. سپس فرمود: خدای (عزَّ وجلَّ) نخواسته کسانی سرپرستی افراد دیگری که در اعمال با ایشان مخالفند را به عهده داشته باشند، وبا آنان روز قیامت هم منزل شوند، نه به پروردگار کعبه سوگند.(۸۱۶)🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴
🔰قسمت 0⃣9⃣
✅جلددوم
#مکیال المکارم
🌸به روح پرفتوح علمای علم وعمل وسربازان امام زمان عجل الله فرجه خصوصا
آقاسیدمحمدتقی اصفهانی ومترجم این کتاب شریف آقاسیدقزوینی صلوات🌺اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖋🔰📚مهدویت وامام شناسی
👤🎥جناب حجت الاسلام محمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۳ الگوی شهید رئیسی در ادارهٔ کشور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡ زندگی اشرافی همتی و روحانی
آیت الله راجی کوبنده ❌✌️🏻
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رکوردهای بینظیر یک رئیسجمهور 👇
✅ کلیپی بسیار مهم و راهبردی در رابطه با رکوردهای تاریخی #شهید_جمهور
‼️ رکورددار پایینترین نرخ بیکاری در ۴دهه بعد از انقلاب 01:50
‼️ رکوردار بالاترین حجم ترانزیت در ۲دهه اخیر 01:56
‼️ رکوردار بزرگترین تسویه بدهی با نظام بانکی 02:01
‼️ رکوردار بالاترین سرعت ساخت نیروگاه برق در تاریخ ایران 02:06
‼️ رکوردار بزرگترین پروژه آبرسانی خاورمیانه 02:11
‼️ رکوردار بیشترین سفر استانی 02:18
‼️ رکوردار بیشترین حمایت از قانون جوانی جمعیت 02:28
‼️ رکوردار بیشترین سطح پوشش بیمه در کشور 02:34
‼️ رکوردار کشف مالیاتی در این کشور 02:39
‼️ رکوردار خروج کشور از رکود پیچیده اقتصادی 02:43
توجه: #کارآمدترین_دولت_بعد_از_انقلاب از آن جهت به دولت شهید رئیسی گفته شد که دولت آیتالله خامنهای در آن دوران در اختیار نخستوزیر بود و نه رئیسجمهور
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درد دلی با رئیسی
♻️ ۳۰ فضیلت رئیسی
حتما ببینید و نشر دهید ، ما را ببخش 😭😭😭😭😭😭😭که ازت دفاع نکردیم.....
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻باز نشر/کریمی قدوسی: احمدی نژاد و خاتمی جرمشان از بقیه بیشتر است.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
⚪️جالبه بدونید این عکس سال ۹۶ گرفته شده زمانی که دکتر جلیلی به ۲۷ تا شهر تو ایران سفر کرد تا تبلیغ شهید رئیسی رو بکنه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#بسم_الرب_الشهدا_والصدیقین
#با_من_بمان_46
مرد جوونی اومد سمتم و مقابلم دست به جیب ایستاد
رو به فریبا گفتم:تو که گفتی تنهام
جوابی نشنیدم
دلم پر اشوب شد
-قیافم واست اشنا نیس؟
خوب دقت کردم ک احساس کردم میشناسمش
اگه اشتباه نکنم منصور بود!
تنها تفاوتش با پنج سال قبل اینه ک ریش گذاشته بود و موهاشو رنگ کرده بود
چندبار خونه پدرم دیده بودمش که باهم قمار میکردند
تو اخرین قمار پدرم منو به اون باخت
من زیر بار نرفتم که منو دزدیدن و به اون مهمونی بردن
به ذهنم فشار اوردم ک یادم اومد فریبا همون دختریه که با منصور دیده بودمش
دستامو رو گونم گذاشتم و به خاطر اومدنم به اینجا خودمو سرزنش کردم
-دلیلی برای موندم اینجا نمیبینم
سمت در خروجی رفتم و دستگیره رو بالا پایین کردم ک دیدم قفله
سمت منصور چرخیدم و گفتم:درو باز کن
پوزخندی زد و گفت:اول وایستا و حرفامو گوش کن
-من هیچ تمایلی برای شنیدن حرفات ندارم
فریبا دست به سینه ایستاد و گفت:چاره ی دیگه ای هم نداری
بهش با نفرت نگاه کردم که منصور اسلحه ای از پشت سرش در اورد و گفت:گفتم بشین
روی یکی از مبلا نشستم که قدم زنان شروع به حرف زدن کرد:از بچگی توسری خور بودم...همه زندگیم پر شده بود از توسری های خانوادم
کمیل سر به زیری ک مرتب تو مدرسه و درساش تشویق میشدو تو سر من میکوبیدن
از همون بچگی با این عقده بزرگ شدم
وقتی با گروه های آتئیستی اشنا شدم تصمیم گرفتم از دین خارج بشم
اعتقادی به این چیزا نداشتم
الان میفهمم که چقدر احمق بودم
ولی دیگه خیلی دیر شده
اب از سرم گذشته
راه برگشتیم نیست
من تا خرخره تو کثافت غرق شدم
میخواستم کمیلم با خودم غرق کنم برای همین باهاش دوست شدم و الکی گفتم میخوام توبه کنم
نفرت من از جایی شروع شد ک پدرم به خاطر تصادفی ک پدر کمیل بیست سال پیش کرد پاهاشو از دست داد
اگه به جای کمیل که اون موقع ده دوازده سالش بود پدرمو نجات میدادن الان پاهاش سالم بود
من به خاطر پدرم از بچگی کار میکردم تا کمک خرج خانواده باشم ولی پدرم منو با بیرحمی از خونش بیرون انداخت و بهم گفت تو کثافتی
پوزخندی زد و ادامه داد:
#ادامه_دارد....
@montazeraan_zohorr
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#ادامه_قسمت_چهل_و_ششم
#نویسنده_محمد_313
وقتی گفتن سمانه رو نشون کمیل کردن دیگه نفرتم از کمیل به اوج رسید
سمانه حق من بود
من از کمیل بزرگتر بودم
دیوونش بودم
اونوقت اون نامردا میخواستن زن کمیل بشه
من همه این کارو کردم ک زندگیشو مثل خودم خراب کنم
تو ک وارد زندگیش شدی خوشبخت شد
بچه دار شدین ..هه
نمیتونم تحمل کنم نقشم خراب شده باشه
میخوام همونطور که تورو وارد زندگیش کردم از زندگیش حذف کنم
گفتم:تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی...تو ی ادم کینه ای و خودخواهی هستی که داری یه ادم بیگناه رو به خاطر گناهای خودت مجازات میکنی
-خفه شو
اسلحشو سمتم گرفت:فقط خفه شو و گوش کن وگرنه میفرستمت پیش پدرت
-توی عوضی پدرمو کشتی..میدونستم کار خودت کثافتته
-اره من کشتمتش...مرتیکه مفنگی فکر میکرد میتونه راه به راه ازم باج بگیره..از شر یه انگل جامعه خلاص شدیم
خنده ای سر داد که پوزخندی زدم و گفتم:برات متاسفم
جلو گریمو گرفتم تا ضعفمو نشون ندم
ته دلم به شهدا متصل شدم
فریبا:زودتر کارو یکسره کن منصور
پریناز خونه مامانم ایناس
باید زودتر بریم پرواز داریم
منصور ماشه ی تفنگشو کشید و گفت:متاسفم ازاده خانوم اینجا ته خطه
دلم نمیخواد قبل رفتنتم خونی بیینم برای همین بی سروصدا از دستت راحت میشم ک بری پیش پدر عملیت
گرچه شاید به نفع کمیل باشه ک از دست زنی که پنج سال پیش باعث بی ابروییش شد خلاص شه
خندید و گفت:ببرش تو اتاق
فریبا بازمو گرفت که گفتم:بمن دست نزن
-خفه شو و راه بیفت
منو بزور داخل اتاقی انداخت و دست و پامو بست
خواست دهنمو ببنده ک گفتم:خیلی نامردی
پوزخندی زد و دهنمو بست
چیزی مثل کپسول اورد و شیرشو باز کرد
-تا یک ساعت دیگه بی سر وصدا با گاز مونوکسید کربن خفه میشی
بای بای مربی مهربون
خندید و در اتاقو قفل کرد
هرچی سعی کردم دستامو باز کنم بی فایده بود
با گریه گفتم:کمممیل
چهره ی معصوم امیر علی جلو چشام بود
کاش هیچ وقت نمیومدم
سرم گیج میرفت
چندبار سرفه کردم و سعی کردم نفس نکشم
ولی نمیشد
صدای قدم زدن کسی رو شنیدم
چشام نیمه باز بود
کسی خودشو محکم به در کوبید و فریاد زنان گفت:ازاده...ازاده
دیگه نفهمیدم چیشد
#ادامه_دارد....
@montazeraan_zohorr
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#بسم_الرب_الشهدا_والصدیقین
#با_من_بمان_47
چشمامو باز کردم که دیدم رو تخت بیمارستانم
سینم خز خز میکرد
به سختی داشتم نفس میکشیدم
سرمو یکم تکون دادم که دیدم کمیل کنار تختم نشسته و خوابش برده
پرستاری وارد اتاق شد و بهم گفت:به سیستم تنفسیت کپسول اکسیژن وصل کردیم
سعی کن زیاد حرف نزنی
شوهرت از دیشب بالا سرت نشسته تا به هوش بیای
گریه کردم
باورم نمیشد زندم و الان اینجام
چیشد ک نجات پیدا کردم
نفسم به سختی بالا میومد
گفتم:نمیتونم خوب ببینم
-طبیعیه
با گاز خطرناکی مسموم شده بودی
خدا بهت رحم کرد
احتمالا تا مدت زیادی سردرد و سرگیجه داشته باشی
چشمام بی نهایت میسوختن
حالم اصلا خوب نبود
کمیل ک خوابش سبک بود سرشو از لبه ی تخت برداشت و دستاشو رو صورتش کشید
پرستار :خوب حالا ک خانومتون به هوش اومده اینجارو ترک کنید
دیگه بیشتر از این نمیتونم اجازه بدم بمونید
هروقت منتقل شدن بخش میتونید کنارش باشید
کمیل:پس فقط چند دقیقه دیگه بزارید بمونم
-باشه فقط کوتاه
از اتاق بیرون رفت که خجالت زده چشمامو بستم
منتظر بودم سرزنشم کنه
سرم داد بزنه
ولی هیچی نگفت
دستمو گرفت و گفت:این مدت منصور مرتب بمن زنگ میزد و میگفت ک منو ازاده میخوایم از ایران فرار کنیم
میدونستم دروغ میگفت
ازش خواستم برای همیشه از زندگیم بره بیرون ولی اون مصرانه از باجه های مخابرات بهم زنگ میزد
برای همین کلافه و بیحوصله شده بودم
از یه طرف شرکت داشت ورشکست میشد و مدیرش بمن فشار میاورد
منو ببخش ازاده
با گریه گفتم:همش تقصیر منه
-ازاده باور کن تو و امیر علی زندگی من هستین
اگه چیزی میگم به خاطر اینکه برای من با ارزشی
اگه یه ثانیه دیرتر میرسیدم تو با اون گاز لعنتی خفه میشدی
من نابود میشدم ازاده
نابود میشدم
بغض کرده بود
-چجوری پیدام کردی؟
اونقدر دیر کردی که رفتم مزار شهدارو زیر و رو کردم
نگرانت بودم
نرگس گفت شاید خونه فریبا باشی
از دستت اونقدر عصبی شدم که با خودم گفتم اگه اونجا باشه حسابشو میرسم
خندید ک لبخند بیجونی زدم
-ماشین منصورو میشناختم
دلم هزار راه رفت
زنگ زدم به محمد
گفت کاری نکنم تا زنگ بزنه به اگاهی اطلاع بده
منصورو فریبا رو تو فرودگاه گرفتن
خداروشکر که من زودتر اومدم داخل خونه وگرنه برای همیشه از دستت میدادم
با گریه گفتم:نمیتونم خوب نفس بکشم
چشمام خیلی میسوزن
دارم میمیرم کمیل
با ناراحتی دستمو فشرد و گفت:چیکار کنم ازاده
بهم بگو چیکار کنم ک درد نکشی
با گریه جواب دادم:دارم میمیرم
میدونم ک اخر عمرمه
اگه اتفاقی واسم افتاد مواظب امیر علی باشه
عصبی گفت:ادامه نده دیوونه
کی گفته قراره اتفاقی بیفته
اینا علائم مسمومیته
خوب میشی یکم زمان بگذره
قوی باش عزیزم
سرمو تکون دادم و بی جان گفتم:سرم دارم میترکه
حالت تهوع دارم دیگه نمیتونم تحمل کنم
کمیل با حال خراب از جاش بلند شد و گفت:میرم دکترو بیارم
احساس میکردم نفسای اخرمه
اشکام بی وقفه سرازیر میشدند
من میدونستم ک گاز خطرناکیه
اون موقع ها یکی از همسایه هامون به خاطر خراب بودن بخاریش پسرش با این گاز مسموم شد
بعد یکی دوروزم نتونست طاقت بیاره و مرد
تو دلم گفتم:خدایا اگه اخرای عمرمه پسرمو به تو میسپارم
احساس سبکی میکردم
هوای مرگ اطرافمو گرفته بودم
دلم برای شنیدن خنده های امیر علی تنگ شده بود
با شنیدن صدای قدم زدن کسی چشمامو به سختی باز کردم که کمیل گفت:یکم طاقت بیار الان دکتر میاد
بهش لبخندی زدم ک گفت:چرا اینطوری نگام میکنی
با صدای ضعیفی گفتم:خیلی دوست دارم کمیل
از خدا ممنونم ک تورو تو زندگیم قرار داد
قفسه ی سینم به شدت درد میکرد
یکم سرفه کردم ک کمیل اشکاشو پاک کرد و گفت:بخدا اگه بخوای تنهام بزاری هیچ وقت نمیبخشمت
تو باید خوب بشی ازاده
تو حق نداری تنهام بزاری
اونقدر سرفه کردم که احساس کردم تا چند دقیقه دیگه خون بالا میارم
خیلی حال بدی داشتم
چشام کاسه ی خون شده بودند
سردرد امونمو بریده بود
بین خواب وبیداری بودم که یه عده ادم با روپوش سفید اطرافمو گرفتن و اخرین چیزی ک دیدم نگاه گریون کمیل بود
#ادامه_دارد....
@montazeraan_zohorr
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#بسم_الرب_الشهدا_والصدیقین
#با_من_بمان_48
تو کسی که خنده اش طعم زمستان میدهد/
من همان که ابتدایش بوی پایان میدهد/
خوب میدانم که یک شب ، یک شب بی انتها/
عشق روی دستهای بی کسم جان میدهد
***
منتظر پشت شیشه اتاق ایستاده بود
تسبیحش را در دستش فشرد و گفت:خدایا من ازاده رو از خودت میخوام....نذر میکنم اگه حالش خوب شه هرسال اربعین پیاده تا کربلا بریم
دیگر طاقت درد کشیدن های ازاده را نداشت
-یا امام حسین یه عمر به عشق خودت نوحه خوندم
روضه خوندم
حالاهم منت نمیزارم فقط بیا و روی منو زمین ننداز
فردا عاشوراس
تورو جون زینبت
دعا کن ازاده خوب شه
از خدا بخواه بهم برش گردونه
دستی روی شانه اش قرار گرفت ک برگشت
محمد:حالش چطوره؟
-دکترش گفت اگه تا فردا حالش بهتر نشه ممکنه دیگه هیچ وقت نتونه چشماشو باز کنه
شدیدا مسموم شده
خودش را در اغوش مردانه محمد انداخت:اشوبم محمد..اشوبم..برای حال دلم دعا کن..برای ازاده دعا کن
-خدابزرگه..تنها کاری ک از دستمون برمیاد دعا کردنه
از او جدا شد و گفت:
-امیر علی خوبه؟
-مامان پیشش موند
نرگس مضطرب گفت:بیچاره امیرعلی بدون ازاده دق میکنه
محمد اخمی کرد و به کمیل اشاره کرد که نرگس با گریه سرشو تکون داد و پایین انداخت
-راستی کمیل..امروز حاج رضا زنگ زد قرار بزاره امشب مسجدشون نوحه خونی کنی
امشب شب عاشوراس
بهش میگم حالت مساعد نیست و کنسلش میکنم...
دستش را روی شانه ی محمد زد و گفت:نه میرم
-ولی حالت خوب نیست
-حال من اونجا بهتر میشه
#ادامه_دارد....
@montazeraan_zohorr
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#ادامه_قسمت_چهل_و_هشتم
#نویسنده_محمد_313
سربند مشکی رنگش را به سرش بست و میکروفون را دستش گرفت
چشمانش را بست و از اعماق وجودش گفت:یا حسین به عشق خودت بدون هیچ چشم داشتی میخونم
به چهره ی امیر علی که کنار محمد ایستاده بود خیره شد و شروع به خواندن نوحه ای از بنی فاطمه کرد
-باید قلبم برا تو حرم باشه
باید قلبم براتو حرم باشه
دائم بساط روضه ی تو علم باشه
باید قلبم براتو حرم باشه
دائم بساط روضه ی تو علم باشه
وقتی زندگیم شده عاشقی و دلبرم حسینه
روز و شب ندارم حرف اول و اخرم حسینه
صرف تو شد همه روز شب و های من
با تو سر شد شب و روز و دنیای من
حسین اقای من ...اقای من
به امیر علی که از ذوق شنیدن صدای پدرش نامتوازن سینه میزد لبخندی زد و با شوق بیشتری خواند
چشمانش را بست و بار دیگر در اعماق وجودش دعا کرد
با شنیدن صدای زنگ گوشی اش دلش ریخت ولی همچنان با اشک به خواندن ادامه داد:بین عاشقا تو دنیا بخدا بهترین حسینه
وقتی مقصد تموم عاشقا اربعین حسینه
بین عاشقا تو دنیا بخدا بهترین حسینه
وقتی مقصد تموم عاشقا اربعین حسینه
بعد از تمام شدن نوحه امیر علی در اغوشش جای گرفت که گونه اش رابوسید و اشک هایش را پاک کرد:بابایی همونطوری ک گفتی کلی واسه مامان دعا کردم ک زودتر خوب خوب شه و برگرده پیشمون
-قبول باشه پسرم
به صفحه ی گوشی اش نگاه کرد ک دید نرگس با او تماس گرفته بود
دوباره به او زنگ زد ک بعد از چند بوق برداشت
صدای گریان نرگس را که شنید تمام وجودش فروریخت
امیر علی را روی زمین گذاشت و گفت:چیشده؟
با گریه گفت:زودتر خودتو برسون بیمارستان ....
-ازاده چی شده ؟؟؟؟
- دکترش گفت حالش بهتر شده
گفت تونستیم بیشتر سمیت گازو خنثی کنیم
لبخندی زد و گفت:یعنی خطر رفع شده؟
-تقریبا اره...خدا بهت برش گردوند کمیل ...به امیر علی رحم کرد
زیر لب گفت :خدایا شکرت
از بقیه خداحافظی کرد و پیشانی بندش را باز کرد
رو به امیر علی گفت:
- بابایی ،بزن بریم پیش مامانت
با ذوق گفت:واقعنی؟
-اره پسرم
یک دو سه که گفتم بدو بریم
هردو با شوق میان هیئت میدویدند
محمد با لبخند محو نشدنی به انها خیره شد و رفتنشان را تماشا کرد
#ادامه_دارد....
@montazeraan_zohorr
🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀🌼🍀
🌼🍀🌼🍀
🍀🌼🍀
🌼🍀
🍀
#بسم_الرب_الشهدا_والصدیقین
#با_من_بمان_49
#قسمت_اخر🎈
نوای نوحه حاج محمود کریمی از بلندگو های ماشین در اطراف پیچیده بود
حس و حال خاصی را ایجاد کرده بود
-شهید گمنام
خوش نام تویی
گمنام منم
کسی که لب زد بر جام تویی
ناکام منم
گمنام منم
بازهم شهید گمنامی که یادگاری از دوران جنگ بود را از جبهه های حق با ماشین سمت تهران میبردند
ازاده با گریه بازوی کمیل را گرفت و گفت: از جونشون به خاطر ما گذشتن
کمیل سرش را تکان داد و گفت:به خاطر اونام ک شده باید حقمونو ادا کنیم و حسینی زندگی کنیم
سربند یا حسین به پیشانی اش بسته بود و همراه هم سمت کربلا قدم برمیداشتند
تا اولین نذرشان را باهم ادا کنند
زائران پیاده امام حسین همه حال و هوای خاصی داشتند
ازاده:ارزو دارم وقتی امیر علی بزرگ شد مثل تو نوحه خون امام حسین باشه
کمیل لبخندی زد و گفت:میخوام پسرمو حسینی بار بیارم
با عشق بهم نگاه کردند و به راهشان ادامه دادند
چیز زیادی تا اربعین نمانده بود ....
-بوی تنت میگه حسین
پیراهنت میگه حسین
اومدنت میگه حسین
خاک بدنت میگه حسین
حسین
میزبانان بر سر راه ایستگاه های صلواتی زده بودند و مرتب به عشق امام حسین هرچه داشتند نثار زائران راه عشق میکردند
همه جا بوی عطر کربلا را میداد
و چه خوب است روزی همه دنیا بوی عطر عشق حسینی به خود بگیرد
-شکوه خورشید
جاوید تویی
فانی منم
تویی رها و
محبوسِ زندانی منم
اومدی تا ،بگیری امشب دستمو
ببینی قلبِ خستمو
واکنی چشم بستمو
گفتی و ما میگیم حسین
مثل شما میگیم حسین
با شهدا میگیم حسین
تا کربلا میگیم حسین
حسین💞
پایان🌺
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 "مراقب باشید تاریخ تَکرار نشود"
🔺 سال ۹۲ ولایتی و قالیباف و رضایی که ظاهرا باید در یک جبهه با #جلیلی میبودند به جلیلی بهخاطر مواضعش در مذاکرات آلماتی حمله کردند و به حسن روحانی پاس گل دادند تا او هم با وعده رفع تحریمها رای بیاورد
🔺 بعدها البته معلوم شد که ولایتی نفوذی هاشمی بود و هدفش به جان هم انداختن همه بود تا شرایط را برای #حسن_روحانی فراهم کند
❌ اما قضیه مذاکرات آلماتی چه بود؟
طرف اروپایی در آلماتی گفته بود شما غنیسازی ۲۰ درصد را بدهید و ما در ازای آن دو تحریم را "بعدا" برمیداریم.
🔺 اما جلیلی در مقابل گفته بود که دوطرف باید گام های متناسب بردارند و اینکه یک طرف تمام آنچه باید بدهد را بدهد و طرف دیگر فقط قول بدهد که در آینده فلان خواهد کرد پذیرفتنی نیست.
🔺 جالب اینکه بعدها رهبری گفته بودند که متن مذاکرات آلماتی را منتشر کنید تا مردم قضاوت کنند و از قضا همین آقای ولایتی که در مناظره به جلیلی حمله کرده بود مخالف انتشار متن مذاکرات بود.
🔺 جلیلی به قول غرب اعتماد نکرد، اما تاریخ نشان داد که نتیجه ی اعتماد #ظریف به "قول" طرف اروپایی-آمریکایی "تقریبا هیچ" بود.
@montazeraan_zohorr