شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و هشتم🎬:
فضه هم که ذهنش سخت درگیر موضوع بود از جا برخواست خود را به جمعیتی که گرادگرد مولایش حلقه زده بودند رساند و از فاصله ای دورتر شاهد ماجرا بود.
و گوش هایش را تیز کرده بود تا ببیند مولایش به باران سوالات مردم چه جواب میدهد.
علی علیه السلام ، همانطور که لبخندی ملیح روی صورتش نشسته بود ،رو به جمعیت دورش گفت : هیچ نشده برادران ، پیامبر صلی الله علیه وآله به من فرمان داد که فوراً خود را به ابوبکر برسانم و هر کجا که او را دیدم ، آیات قرآن را از او بگیرم و خودم آن را برای مشرکان بخوانم.
فضه با شنیدن این حرف ، لبخندی به لب آورد و با خود تکرار کرد : براستی کسی جز مولایم علی ، لایق این سعادت و ابلاغ فرمان خداوند به مشرکان نبوده و نیست.
جمعیت که حالا می دانستند قضیه از چه قرار است ، علی را بدرقه کردند و دوباره به حضور پیامبر رسیدند.
هنوز ساعتی از رفتن ابوتراب نگذشته بود که ابوبکر هراسان خود را به پیامبر رسانید ...
ابوبکر که انگار در افکاری عجیب غرق بود ، نزدیک پیامبر آمد و با لحنی که از هیجان می لرزید گفت : چه شده یا رسول الله ؟! بین راه بودم که ابوتراب خود را به من رسانید و آیات را از من گرفت و گفت که به امر خداوند و دستور شما چنین می کند و من دانستم که واقعه ای مهم رخ داده...آیا...آیا در. مدح من از آسمان آیه ای نازل شده؟!
جمعیت با شنیدن این حرف ابوبکر متعجب شدند و برخی زیر لب او را نیشخند می کردند ، چرا که سابقه نداشت در مدح کسی جز علی از آسمان آیه نازل شود...
ناگاه مردی که سخن ابوبکر را شنیده بود از بین جمعیت برخاست و همانطور که از شدت خنده صدایش به رعشه افتاده بود گفت : ابابکر...آری جبرئیل امین به پیامبر نازل شد و تاکید کرد که تو لیاقت رساندن پیام خدا را به مشرکان نداری و با این حرف آن مرد کل جمعیت خنده سر دادند .
در این هنگام ابوبکر رو به پیامبر صلی الله علیه واله نمود و با حالتی سؤالی او را نگریست.
پیامبر نگاهی به جمع کرد و سپس رو به ابوبکر گفت : در مدح تو آیه ای نازل نشده اما جبرییل امین پیام دیگری از جانب خداوند برایم آورد و فرمود :خداوند می فرماید که هرگز وحی خدا جز بوسیلهٔ خودت یا مردی که از خود تو باشد ، نباید به مردم ابلاغ شود..
آری منظور خداوند آن بود که علی همان ولی بعد از من است ،باید ابلاغ این آیات را برعهده گیرد..
و اینچنین بود که هر روز با وضوحی بیشتر ، ولی بلا فصل پیامبر به ملت معرفی می شد و وجدان های بیدار این اشارات را با عمق جان می گرفتند.
ادامه دارد
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و هشتم🎬:
لحظات و دقایق و ساعتها و روزها و هفته ها و ماه ها چون برق و باد می گذشت و این گذشتن خبر از عبور انسانها از مراحل مختلف عمرشان میداد..
نزدیک به دوسال از آمدن فضه به مدینه النبی می گذشت ، دو سالی که هر لحظه اش برابر با هزاران سال می بود و فضه در مکتب عدالت علوی و کلاس درس فاطمی ، درس انسان بودن و انسان ماندن را آموخته بود، دو سالی که او را چنان وابستهٔ این خاندان کرده بود که تاب و تحمل دوری از بانوی خانه را که چون مادر دوست می داشت ، نداشت.
او خود را نه خادمه ، بلکه فرزند این خانه می دانست و حالا توسط پیغام و پسغام هایی که آن جوان حبشی ، همان سربازی که او را از حبشه به مدینه آورده بود ، متوجه علاقه او به خود شده بود.
ان جوان ، فضه را از مولا علی خواستگاری نموده بود و مولا علی هم تصمیم گیری را بر عهده خود فضه گذاشته بود ، البته مولایش تاکید کرد که این جوان ، جوانی پاک و مسلمانی مؤمن است ، اما فضه دل از بانویش و این خانه نمی کند ، او فکر می کرد با ازدواجش ،امکان این هست که اندکی هر چند کوچک از این خانه وخانواده دور شود ، پس در جواب دادن تعلل می کرد و گاهی به این نتیجه می رسید که تمام عمرش را وقف زهرا سلام الله علیها کند و مانند پروانه دور او بچرخد.
اینک که موسم حج ابراهیمی بود ، آن خواستگار سمج هم بر اصرارش افزوده بود و فضه جواب خواستگاری را به بعد از مراسم حج و بازگشت به مدینه ،واگذار نموده بود.
کاروان زائران خانه خدا در شور و شعفی وصف ناپذیر بود ، همه در تدارک سفر به سرزمین مکه و خانه خدا بودند و فضه از شادی در پوست خود نمی گنجید، چون او هم بعداز مدتها انتظار سعادت زیارت خانه خدا را پیدا کرده بود و جزء زائران همراه مولایش علی و جمعی از زنان پیامبرصلی الله علیه واله راهی مکه بود...
ادامه دارد
🖍به قلم :ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
شاهزاده ای در خدمت
قسمت پنجاه و نهم🎬:
کاروان زائران مدینه النبی ، به همراه پیامبر صلی الله علیه واله وارد حرم امن الهی شدند ، روز ها، روزهای ماه ذی الحجه بود و پیامبر آخرین مراحل آئین حج ابراهیمی را به مردم آموزش می داد.
فضه هم همچون نوگلی تازه نفس ، عطر محمدی را به جان می کشید و آموزش های پیامبر را به حافظه اش می سپرد و عجیب حلاوت زیارت خانهٔ خدا در جوار پیامبر و مولایش علی بر ذائقهٔ جانش نشسته بود.
زیارت خانه خدا به اتمام رسید و کاروانیان در راه بازگشت به سرزمین های خود بودند
پیامبر صلی الله علیه وآله ، همچون نگین انگشتری در میان مسلمانان می درخشید و به آنان درس خدا و خداشناسی و راه و رسم بندگی را می داد ، در این هنگام باز حال رسول خدا متغیر شد ، این حال و هوا برای فضه که نزدیک دو سال با خانوادهٔ رسالت همنشین بود ،بسیار آشنا می آمد.
او خوب می دانست که در این حالت ، جبرئیل امین است که از آسمان فرود آمده و میهمان محضر رسول خداست ،پس باید منتظر پیامی دیگر از جانب خداوند بود.
بعد از گذشت دقایقی ، پیامبر از جا برخواست ، همانطور که چهره اش نورانی تر از همیشه می نمود ، در بین جمعیت چشم گرداند و چشم گرداند و در آخر، نگاهش خیره بر روی مردی شد که شیر خدا بود در روی زمین ، همو که او را پدر خاک می نامیدند ، ابوترابش می خواندند و عنوان شجاع ترین مرد عرب را به خود اختصاص داده بود.
پیامبر همانطور که خیره در نگاه علی و علی غرق در چشمان حبیبش رسول الله بود ،لبخندی چهرهٔ مبارکش را پوشانید و سپس رو به جمع فرمود : ای کسانی که ایمان آورده اید و راه درست و مستقیم را که همان راه حق و خداوند است یافته اید ، بدانید که اینک جبرئیل امین بر من نازل شد و پیغام بسیار مهمی را به من رسانید.
پیامی که برای خداوند آنچنان مهم بوده که اراده کرده آن را در جمع حاجیان سرتاسر این کرهٔ خاکی بیان کند.
پیامی که شما باید بشنوید و به گوش آنان که در این جمع نیستند و نمی شنوند،برسانید...
پیامبر قبل از خواندن پیام و آیه ای که بر او نازل شده بود ، سخن ها گفت تا همگان به اهمیت این پیام پی ببرند.
فضه هم که در جمع حاجیان حضور داشت ، سرا پا گوش شده بود تا حرف به حرف این پیام مهم را به گوش جان بسپارد ، تا بداند خواسته ی خدایش در چیست که اینهمه اهمیت داشته است و انگار حسی درون قلبش می گفت که بی شک این پیام مهم ، بی ربط به مولای عرشیان و فرشیان امیر مومنان علی علیه السلام نخواهد بود.
آری ، فضه غرق در حرکات پیامبرش بود و پیامبر غرق در برکات دامادش علی....
ادامه دارد...
🖍به قلم :ط_حسینی
Javad Moghadam - Savar Shavid Be Keshti Nejate Hossein (320).mp3
4.82M
سوار شوید به کشتی نجات حسین (ع) 😭
#جواد_مقدم
🏴🏴🏴
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
💠 بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز یکشنبه 💠
🔹سلام بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔸صلوات بر حضرت زهرا(س)
🔹دعای عهد با امام زمان (عج)
🔸سلام ها و دعاهای مجرب و کوتاه روزانه
🔹نکند شب و روزی از شما بگذرد و این چهار آیه را نخوانید
🔸عهد ثابت یکشنبه ها
🔹زیارت مخصوص روز یکشنبه
☘با منتظران ظهور همراه باشید☘
🏴 السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ،
وَعَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ،
وَعَلَىٰ أَوْلادِ الْحُسَيْنِ ،
وَعَلَىٰ أَصْحابِ الْحُسَيْنِ؛
أَعْظَمَ اللّٰهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا
بِالْحُسَيْنِ عليه السلام،
وَجَعَلَنا وَإِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثارِهِ
مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِيِّ
مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاٰمُ
اربعین سالار شهیدان 🏴
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🖤
بر عاشقان آن حضرت 🖤
تسلیت وتعزیت باد😔🏴
#امام_حسین
#اربعین_حسینی
#حب_الحسین_یجمعنا
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️امام صادق (علیه السلام) :
🌴 هر کس به شایستگی در حق خانوادهاش نیکی کند ، خداوند بر عمرش میافزاید.
📚 کافی ، ج۸ ، ص۲۱۹
🪧تقویم امروز:
📌 یکشنبه
☀️ ۴ شهریور ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۲۰ صفر ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 25 آگوست 2024 میلادی
🔖مناسبت امروز:
🏴 اربعین حسینی وبازگشت اسراء واهل بیت علیهم السلام
سلام امام زمانم✋🌸
خوش بحال کسانی که هم زنجیر میزنند! و هم زنجیرهاے غیبت را از پاے امام زمانشان باز میکنند...!
هم سینه میزنند! و هم به فکر سینه پر درد و غم و اندوه امام حی خویش هستند...!
هم اشک میریزند! و هم غصه چشمان مولایشان که صبح و شام بر مصائب جد غریبش خون گریه میکند هستند...
هم سفره میاندازند! و هم سر سفره امام زمانشان نمکدان نمیشکنند..!
آنوقت با افتخار میگویند: یاحسیـن
اشک میریزند بر مظلومیت سالار شهیدان و غربت امام زمانشان و براے فرج منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین با اضطرار دعا میکنند.
🌷اللهمعجللولیکالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ارباب خوبم ✋🌸
صبحامیدمن،ای شمس جهانتاب حسین
وسلام لک منّی ولاصحاب حسین
همه ی دارو ندارم شده بینالحرمین
به ابی انت و اُمی،لک ارباب حسین