eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتی از امام رضا.mp3
4M
🎙 ✍اشتیاق امام نسبت به شیعه... 📌بر گرفته از مجالس امامت @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️کسانی که تریبونی دارید... ✳️مداحان بزرگوار... 💢پیشنهادات حاج‌حسین یکتا... @montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت چهاردهم صداش رو بلند کرد و گفت: من میخوام بدونم زنم پیش شما اومده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت پانزدهم گفت: شما دارید از گناهی که کرده دفاع می کنید! گفتم: نه اشتباه نکنید! من دارم از علت بوجود اومدن گناه حرف میزنم به همون اندازه ای که گناهکار باید توبیخ بشه و مقصره! فراهم کننده ی گناه به همون اندازه هم مقصر نباشه کمتر نیست! انگشت های دستش رو روی صندلی با یه ریتم خاص تکون میداد که ادامه دادم: هر چند که دلیل نمیشه آدم وقتی همه ی شرايط گناه هم براش فراهم بود مجوز گناه کردن داشته باشه! اما ما باید به این نکته هم دقت کنیم که خیلی اتفاقاتی که دلمون نمیخواد ببینیم مسببش خودمون هستیم از بی حجاب و بی نماز شدن بچه هامون گرفته تا به خطا رفتن همسرمون و خیلی چیزهای دیگه... که راه حل خیلی هاشونم فقط محبته! فقط مهربونیه! واقعا این درخواست سختیه آقا!!! با حرص نگاهم کرد و گفت: خوب خانم محترم مگه منم درخواست غیر از این دارم! چرا فقط دم از محبت برای زن میزنید خوب ما مردها هم حقی از این محبت داریم به نظر شما نداریم! نامردی نیست این همه تلاش می کنیم تا آسایششون رو فراهم کنیم بعد اینه جوابش! همین زبون که می تونن دل ببرن رو خرج کسی کنن که هیچ تلاشی هیچ نقشی هیچ مسئولیتی توی زندگیش نداره! بعد هم ادامه داد: ببینید خانم من میخوام بدونم خانمم اومده اینجا پشیمون بوده یا که باید یه فکر اساسی دیگه کنم! گفتم: من به شما در این مسئله حق میدم ولی برای شرایط پیش اومده به نظر من بهتر به جای تصمیم عجولانه یک تصمیم عاقلانه بگیرید باور کنید دو بار پیش مشاوره رفتن و مشکل رو حل کردن خیلی راحت تر از اینه که شش ماه مدام مسیر دادگستری رو طی کنید و آخرشم نگفته پیداست! بعد از کلی صحبت خداروشکر متوجه شد که مقصر بخشی از این اتفاق خودش بوده و قرار شد با همسرش با هم بیان برای مشاوره با این حال هم چند راهکار ساده برای بهتر شدن وضعیتشون دادم که امیدوار بودم تا دفعه ی بعد تغیییر محسوسی در زندگیشون ایجاد شده باشه... بعد از رفتنش خانم امیری با یه فنجون قهوه اومد داخل... بنده خدا خیلی استرس کشیده بود بخاطر داد و بیداد این آقا... سعی کردم چند جمله ای بهش بگم تا آروم بشه... چون خوب میدونستم حرف زدن همونقدر که می تونه تنش و استرس ایجاد کنه همونقدر هم میتونه آرامش بوجود بیاره، اما دریغ که بعضی ها از همین هم دریغ می کنند! کمی که آروم شد رفت بیرون تا نفر بعدی رو بفرسته داخل گفتم: پنج دقیقه بعد بگید بیان داخل... آخه خودم که از سنگ نبودم! باید سخنی می شنیدم که تنش های بوجود اومده در روحم رو آروم می کرد تا بتونم برای نفر بعدی با آرامش مسائلش رو بررسی کنم ... قرآن جیبی کوچکم رو از داخل ‌کشوی میزم آوردم بیرون صفحه ای رو باز کردم و چقدر امید و انرژی تزریق می کند سخن خدا... خیره به آیه های رو به رویم آروم زمزمه میکنم: لاتقنطو من رحمه‌الله... هیچ گاه از رحمت خدا نا امید نشوید... برام جالب بود که میان این همه آیات چنین آیه ی زیبایی دلم رو قرص کرد... خلاصه بعد از اتمام کار راهی خونه شدم مثل هر روز، روز پر فراز و نشیبی رو طی کرده بودم اما ذهنم درگیر فردا بود که با بچه ها قرار گذاشته بودیم جلسه ی مهم و کاربردی داشته باشیم... هر چی مطلب و اطلاعات که فکر میکردم لازمه جمع آوری کرده بودم قرار بود یکسری از کارها رو هم مریم انجام بده تا راحتر جلسه‌ پیش بره... سه شنبه شد... من و مریم اتفاقی همزمان رسیدیم! با ورود ما به داخل اتاق جلسه بچه ها که دور یک میز گرد هر کدام با فاصله بیش از پروتکل ها نشسته بودند بلند شدند و با حالت مشت که بیشتر شبیه حالت شعار دادن بود به ما خوش آمد گفتن! ثریا (مهندس کامپیوتر بود آشناییمون در یکی از همین جلسات مشاوره بود که مسیر زندگیش رو دوباره پیدا کرده بود و برگشته بود به مسیر اصلی) همون اول با شیطنت گفت: بسلامتی چیستی و چرایی با بوی خوش تشریف آوردن... یلدا( نوجووون گروهمون بود دختری با سن کم اما با روحیه ای قوی و محکم ) خنده اش گرفت... مریم(طلبه ی سطح سه با گرایش فلسفه) بعد از احوال پرسی در حال گذاشتن کیفش روی میز نگاهش رو متمرکز ثریا کرد و گفت: خوبه ثریا خانم وقت ورود شما من بگم ویندوز تِن آپدیت شد( ویندوز ده بروز رسانی شد) خااااااانم! ثریا چشمکی زد و گفت: ما سخت افزار کار می کنیم نفس! اصلا مُوس زیر دستتم مریم جون یه کلیک کنی شات دان(خاموش) میشم! تا من چادرم رو تا کردم ، ندا (به قول بچه ها شاعرمون بود، رشته ی ادبیات میخوند و آماده برای امتحان کنکور) از اونور گفت:... نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت شانزدهم در حالی که با دستهاش به سمت من و مریم اشاره می کرد گفت: خوشا جانی که جانانش تو باشی! چه چیستی و چرایی! چه رایحه اش تو باشی! چه موس زیر دستش یا که... فاطمه(وکیل و حقوق دانمون ) پرید وسط صحبتش و گفت: الان وقت مشاعره نیست بچه ها! صلواتی بفرستین جلسه رو شروع کنیم وقت بگذره حق الناسه! یلدا ساکت نشسته بود و هرزگاهی با حرفهای بچه ها لبخندی روی لبش می آمد... همه منتظر بودن من شروع کنم که نگاهی به مریم کردم و گفتم: مریم جان بسم الله... منتظریم... هنوز حرفم تموم نشده بود که ثریا گفت: یا خود خدااااا آخوند رو می فرستی بالا منبر که دیگه پایین نمیاد! از ما گفتن من پَرم به پَر لباس این جماعت خورده یه چیزی میدونم که میگم! لبخند ریزی روی صورت بچه ها نقش بست اما با شدت اخم من روبه رو شد! مریم با مهربونی گردنش رو کج کرد و صورتش رو به بالا گرفت گفت: ای خدا خودت شاهد باش با این لباس ما همه جا پَر پَریم!!! نگاهش کردم و گفتم: خوب حالا خودت رو لوس نکن! لباس تو غیر از لباس ما هم نیست بعد به چادر مشکی ام اشاره کردم ... مریم بسم الهی گفت:.... همزمان چند تا برگه از داخل کیفش بیرون آورد و گذاشت روی میز... ثریا تا چشمش به برگه ها افتاد بدون اینکه چیزی بگه با دست کوبید به پیشونیش... هممون خندمون گرفت اما کسی چیزی نگفت.... در همین حین یلدا هم همزمان برگه و خودکار از داخل کیفش آورد بیرون.‌‌.. مریم شروع کرد.... ببینید بچه ها حتما میدونید برای چی و چرا اینجا جمع شدیم! قراره از یه تهدیدی که برای تک تکمون وجود داره یه فرصت بسازیم! هر چند ‌که زمین بازی، زمین دشمنه! اما خوب حالا که ما زمینی نداریم دلیل نمیشه و نمی تونیم بذاریم به اسم نداشتن زمین اونها خانه ها و خانواده های ما رو نابود کنن! نزنیم به قلبشون، میزنن به قلبمون! مهدیه (لیسانس ریاضی و حسابی حسابگر)گفت: یه لحظه دست نگه دار! به نظر من یه دو دو تا چهار تا کنیم اصلا نباید توی چنین فضای آلوده ای کار کرد جایی که اینقدر فساد هست کار کردن عقلایی نیست!!! خودمون هم نابود میشیم مثل خیلی ها که به اسم کارفرهنگی شروع کردن و آخرش سر از ناکجا آباد در آوردن!!! مریم نگاهش کرد و در جوابش گفت: اینجوری شما میگی خاااااانم که بچه های انقلابی اصلا کار عقلانی نکردن که با اون وضعیت فساد قبل از انقلاب شروع کردن کار کردن! اتفاقا این حرف منطقی نیست وقتی این فضا بیشتر فسادش رو نشون میده نشان‌دهنده کم کاری ماست!!! مهدیه گفت: اشتباه نکن مریم جون خودتم گفتی زمین زمین ما نیست! و این یعنی ما هر چی هم توی این زمین گل بزنیم بُردی در کار نیست! من گفتم: بچه ها فضای مجازی مثل یه اسلحه است فقط بستگی داره کدوم طرف نشونه گرفته بشه! درسته ما باید زمین خودمون رو داشته باشیم ولی فعلا به هر دلیلی نداریم پس باید از این فرصت استفاده کنیم! مهدیه دوباره گفت: آخه قربونت بشم خااااانم دکتر این اسلحه دست ما نیست که جهت نشونه گیریش رو ما مشخص کنیم !!! گفتم: مهدیه زمان انقلاب هم اسلحه ای دست ما نبود هنر ما اینه که بدون اسلحه خلع سلاح میکنیم البته وقتی هدف درست و شناخته شده باشه! ضمنن یادت باشه به قول پدر موشکی ایران آدم های ضعیف به اندازه ی امکاناتشون کار می کنن حالا که اسلحه دست ما نیست دو تا فَن یاد بگیر طرف رو ضربه فنی کن با سلاحِ توانمندی هات ! گفت: آخه با یه گلوله پودرمون میکنه تا من بخوام ضربه فنیش کنم!!! گفتم: پس یا باید سرعتت رو ببری بالا یا تکنیک کاربردی رو حرفه ای بلد باشی! نگاهم رو به سمت بچه ها چرخوندم و گفتم: ببینید یه نکته ی مهم بچه ها اینه اگر فکر کنیم خودمون خیلی ضعیفیم حتی اگه قوی ترین سلاح ها رو هم داشته باشیم شکست میخوریم چون قبل از هر کاری شکست رو پذیرفتیم اما اگر سلاحی هم نداشته باشیم اما ایمان داشته باشیم که ما می تونیم کاری کنیم پیروزیم این یه اصل مهمه! مهدیه دستاش رو گرفت بالا و گفت: آقااااا تسلیم! ما که بیکاریم و پایه!!! مریم گفت: مهدیه جان نکته ی خیلی مهمی گفتی! دقیقا به اولین و بزرگترین اشتباه اشاره کردی! هنوز حرف مریم تموم نشده بود که مهدیه متعجب خیره شد بهش!! نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت هفدهم گفت: عه مریم!!! چرا هر چی من میگم جبهه می گیری خواهر! مریم لبخندی زد و گفت: اشتباه نکن مهدیه جان خوب شما نکات مهمی میگی که من توضیحش رو میدم بعد نگاهی به جمع بچه ها انداخت و گفت: اینکه فکر کنیم حالا اینجا جمع شدیم تا یه سرگرمی برای خودمون درست کنیم و از بیکاری بیایم بیرون و برامون هم یه تنوعی بشه هم فکر کنیم داریم یه کار مفیدی می کنیم با این رویکرد به قول مهدیه با یه حساب دو دو تا چهارتا واضحه که پودر میشیم ما توی فضای مجازی در جنگیم! جنگ هم مرد میدون میخواد نه آدم بیکار! با تاکید بیشتری ادامه داد: حواسمون باشه اگر مجهز نباشیم مجروح میشیم! مهدیه نفس عمیقی کشید و گفت: خوب استاد تکلیف ما چیه!؟ توی این فضای آشوب‌کده و بی درو پیکر قراره ما چند تا خانم چه جوری بجنگیم؟! ثریا از اون ور نیم نگاهی کرد و با خنده گفت: گفته باشم از همین الان پنجاه درصد جانبازی برای من توی این جنگ در نظر بگیرین! من هنوز شما توی میدون نبودین کلی تیر و ترکش خوردم! بعد برای تایید حرفش اومد آستینش رو بزنه بالا که صدای فاطمه دراومد و گفت: ثریا بحث جدیه! فکر نکنم الان جای چنین شوخی هایی باشه! ثریا لبش رو گاز گرفت و کلا ساکت شد... مریم مثلا خودش رو مشغول برگه هاش کرد که انگار چیزی نشنیده! من گفتم: بچه ها نکته ی جالبی ثریا گفت فقط یه مطلبی رو فراموش کرد! اینکه اگر توی فضای مجازی مجروح بشی جانباز محسوب نمیشی که هیچ! تمام اون جراحاتی که جسم و روحمون هم برداشته جانکاه و عذاب آور میشه! درسته الان ثریا داره شوخی میکنه ولی تک تکمون در این جمع میدونیم برای از بین بردن اون خالکوبی های دستش چه فلاکتی کشیده.‌‌‌... بعد نگاهم رو متمرکز سمت ثریا قرار دادم که حالا سرش پایین بود، خیلی جدی گفتم: ولی کمکی که ثریا می تونه بهمون کنه خیلی بیشتر از بقیه ی این جمع هست! چون تجربه ی تلخی داشته که دیگه لازم نیست خدای نکرده ما تجربه اش کنیم بعد هم با تاکید ادامه دادم: مگه غیر از اینه ثریا جان! ثریا نفس عمیقی کشید و ترجیح داد فقط سرش را به نشانه ی تایید بالا و پایین کنه و حرفی نزنه... مریم برای اینکه حال و هوای ثریا رو به جمع برگردونه گفت: خوب پس با این حساب ثریا خانم بگه اولین قدم چیه! ثریا چند لحظه ای سکوت کرد بعد خیلی جدی نگاه جمع کرد و گفت: من بابت حرفم معذرت میخوام! رایحه درست میگه هنوز زجر اون روزها با من همراه! خدا کنه خدا ببخشه! اما بچه ها اولین قدم... اولین قدم خودشناسیه! مهدیه با دست با یه حالت متعجب سرش رو خاروندن و گفت: خودشناسی! ثریا به نظرت نباید دشمن شناسی باشه! ثریا گفت:نه مهدیه جان! نه تنها اینجا ! که هر فضایی اولین قدم شناخت خودمونه تا ضربه نخوریم! مهدیه گفت: مثل مریم فلسفی حرف نزن! درست بگو ببینم چکار باید بکنیم! مریم نگاهش رو به مهدیه متمرکز کرد و گفت: آغاااااااا دیواری کوتاهتر از دیوار ما پیدا نکردین از روش رد بشین! مهدیه چشمکی بهش زد و گفت: این به اون در!!! ثریا ادامه داد: بچه ها این مسئله خیلی جدیه! اگه ندونین با خودتون چند چندین! بدجوری بهتون گل میزنن! جوری که توی نیمه ی اول باختتون قطعی میشه! باختی که من تا نیمه ی راه رفتم و اگه رایحه نبود معلوم نبود چی میشد!!! وبعد هم ساکت شد... مریم ادامه داد: آفرین ثریا چه نکته ی مهمی گفتی! اصلا برای اینکه بتونیم بهتر تقسیم کار کنیم باید این مسئله کاملا شفاف شده باشه! مثلا اگر احساساتی هستین یا جدی یا هر ویژگی دیگه ای که دارید باید مشخص باشه اینکه چی راجع به خودتون تصور می کنید نه! به قول رایحه جان ویژگی هایی که حقیقتا در واقعیت بروز میدید مهمه! بازم تاکید می کنم که دقت کنید چون میخوایم تقسیم کار کنیم! ندا با حالت ناامیدی گفت: فکر کنم با این همه احساس سرشار من که رسوای جهانم بدون بررسی ویژگی هام، منو تدارکات چی بذارید! یلدا که از اول جلسه ساکت بود و مشغول نوشتن با نگاه معنی داری گفت: امیدوارم من رو پشت خط نفرستید!!! فاطمه چشمهاش رو ریز کرد و گفت: یلدا جان مهم نیست کجا باشیم، مهم اینه کار رو درست انجام بدیم! یلدا با چشمهای قاطع و با قدرت و یه گارد خاص گفت: فاطمه خانم به قول حاج قاسم چه کسی چه می گوید مهم نیست، اینکه در خط باشیم اهمیت دارد! نویسنده: سیده زهرا_بهادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم: 📖حدیث امروز : ✳️ پيامبر اکرم (صلى اللَّه عليه و آله) : دل ‏ها نيز همچون مس ، زَنگار مى ‏گيرند. پس آنها را با استغفار و تلاوت قرآن ، جَلا دهيد. 📗 أعلام الدين ، ص۲۹۳ 🔖تقویم امروز: 📌 دوشنبه ☀️ ۱۶ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 3 ربیع‌الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 7 اکتبر 2024 میلادی 🔖مناسبت امروز: 👶 روز کودک
سلام امام زمانم✋🌸 این خاصیت بلاست! وقتی می‌آید دنبال پناهگاهی اَمن می‌گردے تا بسویش فرار کنی و آرام بگیرے ... و چه پناهگاهی بهتر و اَمن‌تر از آغوش مهربانت مولاے من ... اے پناه دل خسته برگرد 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) فرمودند: همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات.✨ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
‍ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند تا بار بخرند و به شهر خود برگردند مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که‌ به کارونسرائی می‌رفتند مبلغ کمی پول می‌داد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو می‌کرد غلام جز نان و ماست و یا پنیر چیزی نمی‌توانست در راه بخرد و بخورد چون به شهر شام رسیدند بار حاضر نبود پس تاجر و غلام‌اش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده سکه طلا مزد گرفت بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند در مسیر راه راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هرچه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمی‌کردند غلام سکه‌ای داشته باشد پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند با التماس زیاد ترحم کرده اسب‌ها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند یک هفته در راه بودند به کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد تاجر پرسید: تو چرا غذای گرم نمی‌خوری؟ غلام گفت: من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من می‌پذیرد اما تو تاجری و عادت نداری شکم تو نافرمان است و نمی‌پذیرد تاجر به یاد بدی‌های خود و محبت غلام افتاد و گفت: غذای گرم را بردار به من از عفو و معرفت و قناعت و بخشندگی خودت هدیه کن که بهترین هدیه تو به من است من کنون فهمیدم که سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد مال بزرگ نمی‌خواهد بلکه قلب بزرگی می‌خواهد آنانکه غنی هستند نمی‌بخشند آنانکه در خود احساس غنی بودن می‌کنند می‌بخشند من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمی‌کردم و تو فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۱۶ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Monday - 07 October 2024 قمری: الإثنين، 3 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹سفر امام حسن عسکری به گرگان 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️5 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️7 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️31 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️39 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ✅ با ما همراه شوید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮 🔮🔭 🔭 💎 تقویم نجومی 💎  ✴️ دوشنبه 👈16 مهر/ میزان 1403 👈3 ربیع الثانی 1446 👈7 اکتبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛 تقارن نحسین. 📛امشب ساعت 3:04 بامداد قمر از برج عقرب خارج می شود. 🚘 سفر: مسافرت شدیدا مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه و احتیاط باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶مناسب زایمان نوزاد روزی گشاده و عمری دراز دارد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز احتیاطا قمر در برج عقرب و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️خرید باغ و زمین کشاورزی. ✳️ از شیرگرفتن کودک. ✳️درختکاری. ✳️بذر پاشی و آبیاری. ✳️تحقیق و تفحص. ✳️جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️و نیشتر زدن به دمل و بیرون آوردن دمل و چرک و خال و زگیل و میخچه نیک است. 📛ولی امور اساسی و ازدواج خوب نیست. 🟣 امور مربوط به نوشتن ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 امشب: فرزند چنین شبی با مشرکین عذاب نشود و عاقبت به خیر گردد. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث طول عمر می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ،باعث ضعف مغز می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن). ✳️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه. ✳️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که امشب شبِ سه شنبه دیده شود طبق ایه ی 4 سوره مبارکه "نساء" است. و اتوا النساء صدقاتهن نحله... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی و یا هدیه ای به او برسد و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان ⁸ . 🟦 با این دعا روز خود را شروع کنید بِسْم‌ِٱللّٰه‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اِنّـیٖ اَسْـئَـلُکَ 🔹یـٰا قَـریٖـبَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا رَبَّ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹یـٰا اِلـٰهَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸عَـجّـِلِ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹سَـهّـِلِ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا فَـتّـٰاحَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹یـٰا مِـفْـتـٰاحَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا فـٰارِجَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹یـٰا صـٰانِـعَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا غـٰافِـرَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹یـٰا رٰازِقَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا خـٰالِـقَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔹یـٰا صـٰابِـرَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ 🔸یـٰا سـٰاتِـرَ ٱلْـفَـتْـحِ وَ ٱلْـفَـرَجَ ✨وَٱجْـعَـلْ لَـنـٰا مِـن اُمُـورِنـٰا فَـرَجـََٱ وَ مَـخْــرَجـََٱ ایّٖـٰاکَ نَـعـبُـدُ وَ ایّٖـٰاکَ نَـسْـتَـعـیٖـنَ بِـرَحْـمَـتِـک یـٰا اَرْحَـمَ ٱݪــرّٰاحِـمـیٖـنَ.✨ 🔭 🔮🔭 🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠قال رسول الله صلی الله علیه وآله : 📜اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ . 🌌هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، بر شماست که به قرآن تمسک جویید. ( اصول کافی ج2ص459) 🌷تلاوت امروزمان را هدیه می کنیم به محضر سیدی شباب اهل الجنه؛ حضرت امام حسن و امام حسین علیهم السلام 🌘اللهم صل علی محمد و آل محمد https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c