eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
305 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 روی پرده ی کعبه؛ این آیه حک شده است: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِــیمُ و من هنوز وتا همیشه به همین یک آیه دلخوشم: "بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهربانم" اگر همه ما تنها در حد اینکه در میوه فروشی میوهای خراب را کنار می‌زنیم تازه‌ها و سالمترها را جدا می‌کنیم ،افکار منفی‌ را کنار میزدیم و فقط افکار زیبا رنگارنگ، سالم و هر آنچه که انرژی بخش است را به ذهن خود راه میدادیم، هر روزمان پر از هیجان دلهایمان پر از امید و معجزه‌ها مانند باران بر سرمان میریختند https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
بیداری از خواب غفلت : عالم کامل شیخ عبدالهادی در محضر آية‌الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی نقل فرمود: من در نجف اشرف مؤمن متقی حاج علی آقا را ملاقات می نمودم. ایشان همیشه در شب های چهارشبه به مسجد سهله مشرف می شد. شیخ عبد الهادی گفت: روزی از حاج علی آقا پرسیدم: در این مدت آیا به حضور مبارک حضرت سیدنا و مولانا صاحب الزمان رسیده ای؟ در جواب گفت: در سن جوانی با جمعی از مؤمنین و اخیار، بر این عمل مداومت داشتیم و ابداً چیزی مانع ما نبود. یازده نفر بودیم و برنامه ما این بود که در هر شبی از بین رفقا یکی باید اسباب چای و شام برای همه تهیه می کرد. ✨💫✨ تا اینکه شبی نوبت به یکی از دوستان که مرد سرّاجی بود رسید و او هم تهیه ای دید و نان و آذوقه را در دکان خود مهیا کرد ولی از قضا آنها را فراموش کرد و مثل هفته های قبل دکان خود را بست و روانه مسجد سهله شد. آن روز هوا دگرگون و سرد بود. جمعیت ما پراکنده، دو نفر دونفر به راه افتادند تا کنار در مسجد سهله اجتماع کردیم. نماز را طبق معمول خواندیم و روانه مسجد کوفه شدیم، وقتی نشستیم گفتیم: شام را حاضر کنید. دیدم کسی جواب نمی دهد. گفتیم: امشب نوبت کیست؟ به یکدیگر نگاه کردیم و دیدم نوبت مرد سرّاج است، به او گفتیم: چه کرده ای مؤمن، ما را امشب گرسنه گذاشته ای؟ چرا در نجف نگفتی که دیگری شام را تهیه کند؟ گفت: من همه چیز را مهیا کردم و به دکان آوردم، اما وقت حرکت آنها را فراموش کردم. ✨💫✨ آن شب، شب سردی بود و به اندازه همیشه کسی در مسجد نبود، در حجره را بستیم ولی از گرسنگی خوابمان نمی برد، لذا با هم صحبت می کردیم. چون قدری گذشت ناگاه دیدیم کسی در حجره را می کوبد. خیال کردیم اثر هواست. دوباره در را کوبید، چون حوصله نداشتیم یکی از ما فریاد زد کیست؟ شخصی با زبان عربی جواب داد: در را باز کن. یکی از رفقا با نهایت ناراحتی در را گشود و گفت: چه می خواهی؟ چون خیال کرد مرد غریبی است و آفتابه می خواهد یا کار دیگری دارد. دیدیم مرد جلیل و سید بزرگواری است. سلام کرد و به همان یک سلام ما را برده و غلام خود نمود. همگی با او مأنوس شدیم، فرمود: آیا مرا در این اتاق جا می دهید؟ گفتیم: بفرمایید، اختیار دارید. تشریف آورد و نشست. ما همگی جهت تعظیم و احترام او برخاستیم و نشستیم. بعد از مدتی فرمود:... بعد از مدتی فرمود: اگر خواسته باشید اسباب چای در خورجین حاضر است. یکی از رفقا برخاست و از یک طرف خورجین سماوری بسیار عالی با لوازم آن بیرون آورد. مشغول شدیم و به یکدیگر اشاره کردیم که تا می توانید چای بخورید که به جای شام است. در این اثناء آن بزرگوار می فرمود: «قال جدّی رسول الله صل الله علیه و آله» و احادیث صحیحه بیان می کرد. بعد از صرف چای فرمود: «اگر شام خواسته باشید در این خورجین حاضر است.» قدری به یکدیگر نظر کردیم تا بالأخره یکی از ما برخاست و از طرف دیگر خورجین یک قابلمه بیرون آورد و وسط مجلس گذاشت. وقتی در آن را برداشت مملو از برنج طبخ شده و خورش بود و بخاری از آن متصاعد می شد، مثل این که الان از روی آتش برداشته باشند. ✨💫✨ از آن برنج و خورش خوردیم و همگی سیر شدیم و مقداری باقی ماند. فرمود: آن را برای خادم مسجد ببرید. برخاستیم و در جستجوی خادم رفتیم و غذا را به او دادیم. سید بزرگوار فرمود: خیلی از شب گذشته، بخوابید. همگی استراحت کردیم. هنگام سحر یکی یکی برخاستیم و تجدید وضو کردیم و در مقام حضرت آدم «علیه السلام» جمع شدیم و ادعیه معمول و نماز صبح را ادا کردیم بعد هم بنای حرکت به سمت نجف شد. گفتیم: خوب است در خدمت آن سید بزرگوار روانه شویم هر کس از دیگری پرسید: آن سرور کجا رفت؟ اما همه گفتند: جز اول شب، دیگر ایشان را ملاقات نکردیم. به دنبال او گشتیم و تمام مسجد و متعلقاتش و هر محل دیگری را که احتمال می دادیم جستجو کردیم، ابداً اثر و نام و نشانی از آن جناب نیافتیم. ✨💫✨ از خادم مسجد پرسیدیم: چنین مردی را ملاقات نکرده ای؟ گفت: اصلا این طور کسی را ندیده ام و هنوز درِ مسجد هم بسته و کسی بیرون نرفته است. بالأخره از ملاقات مأیوس گشته و با خود می گفتیم: این عجائب چه بود؟ یکی گفت: آن سید کجا رفت و چه شد و حال آنکه در مسجد هنوز بسته است. دیگری گفت: دیدی در آن هوای سرد و آن وقت شب چگونه بخار از غذا متصاعد بود. یکی دیگر می گفت: چه سخنانی می گفت و می فرمود: «قال جدّی رسول الله صل الله علیه و آله» در این جا همگی یقین کردیم که غیر از حضرت ولی عصر «علیه السلام» کس دیگری نبوده و برای جدایی از ایشان و عدم معرفت در آن وقت افسوس خوردیم. 📚عبقری الحسان ج ١،ص ٢٣۵ 📚ملاقات با امام زمان در کربلا ص١٩٩ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌷۵نصیحت امام جواد ع: 🌷... تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَینِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَیفَ تَكُونُ. 🌷۱.صبورباش 🌷۲.بامال کم قانع باش 🌷۳.دنبال شهوات نباش 🌷۴.باخواسته های دل مخالفت کن 🌷۵.بدان، زیرنظرخدایی،پس ببین چگونه ای بحار ج ۷۵ ص ۳۵۸ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
*🟡مناظره امام جواد علیه السلام و عالم اهل سنت* *🟢به مناسبت سالروز ولادت حضرت جواد الائمه(ع)* *✅ در زمان مأمون خليفه، يك نهضت علمى پيدا شد.مأمون مجلس مباحثه و مناظره، زياد برقرار مى‏ كرد و خيلى لذت مى‏ برد، چون خودش اهل مطالعه و دانشمند بود و به تمام اديان و مذاهب آزادى مى‏ داد.* *✅مباحثات امام رضا عليه السلام با اصحاب ملل و نحل در همين مجالس مأمون صورت گرفته است.مجالس زيادى مخصوصا راجع به اهل تسنن و تشيع تشكيل مى‏ داد.* *✅از جمله يك مباحثه شيعى و سنى ميان حضرت جواد كه هنوز طفل بودند و علماى اهل تسنن برقرار شد.* *✅در آنجا آن عالم اهل تسنن در حرفهايش احاديثى در فضيلت ابو بكر و عمر روايت كرد.* *✅به حضرت عرض كرد: شما درباره شيخين- ابوبکر و عمر - چه مى ‏گوييد و حال اينكه ما حديث معتبرى از پيغمبر داريم كه فرمود:* *ابو بكر و عمر سيدا كهول اهل الجنة* *يعنى ابو بكر و عمر دو آقاى پيرمردان اهل بهشتند.* *✅ همچنين حديث ديگرى نقل كرد كه :* *روزى جبرئيل به پيغمبر نازل شد، از جانب خدا عرض كرد: من از ابو بكر راضى هستم، از ابو بكر بپرس آيا او از من راضى هست يا نه؟* *✅حضرت جواد فرمود: ما منكر فضيلت ابو بكر نيستيم ولى يك مطلب هست و آن اين است كه همه قبول دارند كه پيغمبر در حجة الوداع فرمود:* *« كثرت على الكذابة »* *دروغگويان بر من زياد شده ‏اند،* *و معيارى در اختيار قرار داد كه :* *هر حديث را كه از من روايت كردند اول بر قرآن عرضه بداريد، اگر موافق قرآن بود قبول كرده و الا رد كنيد.* *✅ قرآن مى‏ گويد تمام اهل بهشت، جوان هستند. و اما حديث ديگرى كه گفتيد، خدا در قرآن مى‏ فرمايد:* *«و لقد خلقنا الإنسان و نعلم ما توسوس‏ به نفسه و نحن أقرب إليه من حبل الوريد»* *ما انسان را آفريده ‏ايم و از تمام خطورهاى قلبى او آگاه هستيم.* *پس چطور مى‏ شود خدايى كه قرآن او را اين‏طور معرفى مى ‏كند، از پيغمبر بپرسد كه من از فلان بنده راضى هستم، تو از او بپرس كه از من راضى است يا نه؟!* *▪️مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، ص: 99-98-با ویرایش جزئی-* https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷۱۳ صفت خداوند: 🌷۱.ان الله هوالتواب الرحیم.۱۱۸توبه بسیارتوبه پذیر مهربان است 🌷۲.انه علی کل شئ قدیر.۶ حج برهرکاری تواناست 🌷۳.ان الله هوالعلی الکبیر.۶۲حج بزرگوار وبزرگ است 🌷۴.ان الله هوالحق المبین.۲۵نور او حق آشکار است 🌷۵.ان الله هوالغنی الحمید ۲۶لقمان خداوند،بی نیاز وشایسته ستایش است 🌷۶.ان الله هوالسمیع البصیر.۲۰غافر خداوند،شنوا بیناست 🌷۷.ان الله هوالغفور الرحیم.۵شوری خداوند،بسیارآمرزنده ومهربان است 🌷۸.ان الله هوربی وربکم.۶۴زخرف خداوند،پروردگارهمه است 🌷۹.ان الله هوالرزاق...۵۸ذاریات خداوند،روزی دهنده است 🌷۱۰.فان الله هومولاه..۴تحریم خداوند،یارپیامبر ص است 🌷۱۱.ان الله غفور شکور.۲۳شوری خداوند،بسیارآمرزنده وقدردان است 🌷۱۲.انی انا الغفورالرحیم وان عذابی هوالعذاب الالیم.۴۹ و۵۰حجر من خدایی بسیارآمرزنده ومهربانم وعذابم هم بسیاردردناک است 🌷۱۳.نحن اقرب الیه من حبل الورید ازرگ گردن به مانزذیکتراست وتاابدیک آن ماراتنهانمیگذارد https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا