eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
9.7هزار ویدیو
301 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن با ذکر صلوات و دعای فرج ، حلال است🙏🏻 ادمین: @Montazer_zohorr تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت دلدادگی قسمت ۱۳۰🎬: کاروان زائران کربلا بیش از یک ماه بود از بیرجند حرکت کرده بودند، بیش از یک ماه از آغاز سفر می گذشت و فرنگیس همراه عبدالله و ننه صغری ،زائر مزار شریف شهید کربلا شده بود ، درست است گه گاهی سایه هایی از گذشته در ذهنش جلو می آمد ، اما در حد سایه ای مبهم بود و او هنوز به واقعیت و حقیقت وجودی خودش واقف نشده بود. ننه صغری هر روز بیشتر از قبل دلبستهٔ این دخترک زیبا می شد. او حالا کاملا می فهمید که این دخترک با دخترش جمیله تفاوت های زیادی دارد. این دخترک زیبا ، خالی روی گونه داشت که جمیله نداشت ، او‌سواد خواندن و نوشتن داشت و وقتی برای اولین بار قران به دست گرفت و مشغول تلاوت ان شد ، چشمان ننه صغری و عبدالله از تعجب بیرون زده بود و ننه صغری خوب می دانست که جمیله از قران فقط سوره حمد و توحید را بلد بود که در نمازش می خواند و وقتی قرآن به دست می گرفت ، تلاوتش را نمی دانست و فقط بوسیدن آن را بلد بود و هزاران تفاوت دیگر که هر چه زمان می گذشت ، خود را بیشتر و بیشتر نشان می داد. دیشب وقت نماز مغرب ، سرکاروان تمام زوار را دور هم جمع کرده بود و‌گفته بود که رسم و راه این کاروان ، به این طریق است که ابتدا به نجف اشرف و حرم مطهر مولا علی علیه السلام ، مشرف می شوند و ده روز در آنجا اقامت دارند و پس از آن راهی کربلا می شوند و حالا کاروان قصه ما تا رسیدن به نجف راهی نداشتند ... فرنگیس سوار بر الاغ به دوردست ها خیره شده بود که ناگهان از پشت سرشان گرد و خاکی بر هوا شد و صدای سم اسبهایی که بی مهابا می تاختند به گوش کاروانیان رسید. سر کاروان هراسان خود را به انتهای کاروان رسانید و زیر لب زمزمه کرد: لعنت بر دل سیاه شیطان...گمانم به کمین راهزنان گرفتار شدیم... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
روایت دلدادگی قسمت۱۳۱🎬: سوارانی روی پوشیده دور تا دور کاروانیان حلقه زدند و با زبان عربی چیزی گفتند که اهل کاروان چیزی از ان سر در نمی آوردند. سر کاروان ،که خود مسلط به زبان عربی بود جلو رفت و‌مشغول صحبت با آنها شد . اول با ملایمت و خواهش و تمنا از لحن او‌‌خوانده میشد، شر‌وع کرد، اما هر چه او‌میگفت، سواران روی پوشیده فریاد کشان جواب میدادند و در آخر یکی از سواران با لگدی که به سر کاروان زد او را بر زمین سرنگون کرد... سر کاروان از جا بلند شد و همانطور که خون گوشهٔ لبش را با انگشت می گرفت رو به کاروانیان کرد و گفت : زائران بزرگوار؛ اینان را که می بینید راهزنان این دیارند، می گویند با زبان خوش هر چه دارید و ندارید را به آنها بدهید و هرکس مقاومت کند ، با جانش بازی کرده و من هم زور خودم را زدم و‌گفتم که شما زوار حرم مولاعلی و فرزندش حسین شهید هستید ، خواستم تا رگ غیرتشان را بیدار کنم ، آنها هم تنها تخفیفی که دادند این بود که آذوقه و خورد و‌خوراک از آن خودمان ،اما هر چه پول و سکه و طلا دارید را بدون کوچکترین کلکی به آنها بدهیم. با شنیدن حرفهای سر کاروان ولوله ای در بین جمع افتاد و چون چشمشان به سواران قوی هیکل و برق نگاه تیز آنها افتاد و چون تعداد آنها زیاد بود پس نمی توانستند با آنها درگیر شوند، همه به اتفاق مشغول دادن پول و طلاهایشان به راهزنان شدند. زوار بیچاره از همان اول کاروان به ترتیب ، سکه های بی زبانشان را تقدیم کردند تا نوبت به عبدالله و خانواده اش رسید. سر دسته راهزنان جلو آمد و چون چشمش به چهره زیبای فرنگیس که از زیر روبنده نازک پیدا بود، افتاد زیر لب عبارتی عربی را تکرار کرد و با اشاره به فرنگیس دستور داد تا از الاغ پایین شود... فرنگیس با ترس و لرز از الاغ به زیر آمد و عبدالله با دیدن این صحنه ، همزمان با فرنگیس، از روی قاطر خود را به زمین انداخت و جلوی دخترک ایستاد و درحالیکه دستانش را دو طرفش باز کرده بود وبا هیکل چهارشانه و مردانه اش سپری برای فرنگیس شده بود گفت : تو را به مولا علی ، این دختر امانت است... بیایید هر چه دارم از شما اما با این دخترک کاری نشوید.. راهزن که هیچ از حرفهای عبدالله نمی فهمید با دستهٔ شمشیرش به سر عبدالله زد و او را سرنگون کرد و روبه روی فرنگیس ایستاد و همانطور که خنده بلندی می کرد خواست تا روبنده نازک فرنگیس را که چشمان زیبا و درشتش از زیر آن پیدا بود ، بالا بزند.. که ناگهان... ادامه دارد... 📝به قلم :ط_حسینی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🌨💦🌨💦🌨💦🌨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*✍️✍️❓پرسش روز❓✍️✍️* *♨️پرسش : چرا در میان ائمه(علیهم السلام) از امام جواد(علیه السلام) به مولود پر خیر و برکت تعبیر می شود؟* 💢پاسخ: از امام رضا(ع) روایات متعددی نقل شده که فرزند خود امام جواد(ع) را به عنوان پرخیر و برکت ترین مولود برای شیعه معرفی کرده است؛ این نامگذاری به این دلیل بود که گروهی به نام واقفیه، امامت امام رضا(ع) را انکار کردند و چون امام رضا(ع) تا حدود چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشده بود، فقدان فرزند براى امام رضا(ع) بهانه ای برای واقفیه در جهت انکار امامت امام رضا(ع) بود. اما این فشارها از سوی واقفیه با تولد حضرت جواد(ع) خاتمه پیدا کرد و موضع امام و شيعيان كه از اين نظر در تنگنا بودند، تقويت گرديد. 💐ولادت باسعادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام مبارک باد 💐 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باب الحرم _ امیر کرمانشاهی.mp3
19.56M
ثمر سلطانی .. و توسل ویژۀ ولادت حضرت جوادالائمه علیه السلام و حضرت علی اصغر سلام الله علیه 🎧 امیر کرمانشاهی https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 👏👏👏👏👏
*✅کـــرامــات امـــام جـــواد(ع)* *⬅️تبدیل شدن برگ زیتون به پول* ✍یکی از اصحاب حضرت به نام ابراهیم بن سعید حکایت کند:روزی در محضر شریف و مقدّس امام جواد علیه السلام حضور داشتم ، ناگهان متوجّه شدم که حضرت برگ درخت زیتون را در دست مبارک خود گرفت و بلافاصله آن برگ زیتون تبدیل به پول رایج حکومت وقت شد. 📌پس از آن ، مقداری از آن پول ها را گرفتم و از مجلس و خدمت امام جواد علیه السلام خداحافظی کردم و راهی بازار شدم . 📌چون وارد بازار گشتم ، مقداری از همان ها را که توسّط حضرت از برگ زیتون تبدیل به پول شده بود، تحویل یکی از بازاریان دادم تا مقداری جنس ‍ برای منزل خریداری کنم . 📌و سپس جریان امر و موضوع را برای او و برخی دیگر از تجّار و کسبه مطرح کردم ؛ و تمام آن افراد گفتند: این پول ها با دیگر پول های معمولی و موجود در بازار، هیچ فرقی ندارد. *📚منـــابـع:* *۱) دلائل الا مامه : ص ۳۹۸، ح ۳۴۸،* *۲) نوادرالمعجزات : ص ۱۸۰، ح ۴،* *۳) إثبات الهداه : ج ۳، ص ۳۴۵، ح ۵۷٫* https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این همان پیرمردی است که سالها پیش باحاج آقا بهلول گنابادی طی الارض کرده وبه زیارت کربلا مشرف گردیده است، از زبان خودش بشنوید ، اللهم الرزقنی زیارت الحسین (ع) یوم الورود🌹 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
AUD-20220212-WA0118.mp3
8.34M
۲۰ کو؟ کجاست؟ خدایی رو که نمی‌بینید، چگونه باور می‌کنید؟ 💥 کسی که عقل دارد، و عقلش سالم است، قطعاً براحتی خدایی را که نمی‌بینید، باور نمی‌کند! خداشناسی کارگاههای_توحیدی
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁨▫️ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم... ✨ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
107571_760.mp3
3.62M
🌹 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌸اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.🌸 🌼خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شکوه بسوى تو است‏ و اعتماد و تکيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پيرويشان را بر ما واجب کردى و بدين سبب مقام‏ و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديک مانند چشم بر هم زدن يا نزديکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفايت کنيد که شماييد کفايت‏کننده ام و مرا يارى کنيد که شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب الزمان‏ فرياد، فرياد،