eitaa logo
🏴 منتظران ظهور 🏴
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
9.4هزار ویدیو
297 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی وَ یُحیِ الاَرض مِن بَعدِ مَوتِها مدیر: @Montazer_zohorr تا امر فرج شود میسّر بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات🌱🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ این دو تعریف را بہ خاطر بسپارید؛ 💥 ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﯾﻌﻨﯽ: تنبیہ ﺧﻮﺩ بہ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ !!! 🍁🟥🍁 ☄ ڪینہ یعنۍ: ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍۍ ڪﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ...!!! https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آیت الله خامنه ای: در 25 سالگی ازدواج کردم 💐 انتشار به مناسبت روز ازدواج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 ویژگی‌ها وخصوصیات امام زمان(عج) 🔵 قسمت 0⃣3⃣ ۲۹۱-او محوکننده آثار انحراف و هواهای نفسانی است. ۲۹۲-او قطع‌کننده دام‌های دروغ و بهتان است. ۲۹۳-او نابودکننده سرکشان و سرپیچی‌کنندگان است. ۲۹۴-او ریشه‌کن‌کننده اهل لجاجت و گمراهی و بی‌دینی است. ۲۹۵-او عزّت‌بخش دوستان و خوارکننده دشمنان است. ۲۹۶-او گردآورنده قدرت و اقتدار بر پایه تقوا است. ۲۹۷-او دروازۀ به سوی خدا که از آن آمده شود. ۲۹۸-او جلوه خدا که دوستان به سویش روی آورند. ۲۹۹- او وسیله پیوند بین زمین و آسمان است. ۳۰۰-او صاحب روز پیروزی و گسترنده پرچم هدایت است. https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفته 🌼 ‏یَداللَهِ فَوقَ أَیْدِیهِم 🌼 ‏یعنی بنده‌ی من ‏نگران فردایت نباش ‏از اَفعال آدم‌ها دلگیر نشو ‏کاری از آنها ‏بر نمی‌آید دستت را به من بده ‏تا من نخواهم برگی از درخت نمی‌افتد https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2_144143775824564584.mp3
6.46M
برایِ امام‌زمانت یوسف باش باور میڪنید میتونید معشوقِ امام‌زمان باشید؟! استاد‌پناهیان 🌱 💞سلامتی امام زمان صلوات https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه عبادات کنیم 20.mp3
9.67M
؟ ۲۰ 🤲 هدف عبادت ، توشه چینی ست! توشه چینی؛ یعنی تهیه‌ی ابزار لازم و مورد استفاده، برای زندگی بعد از وفات! عبادت چگونه می‌تواند، به توشه چینی منجر شود؟ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این که گناه نیست 36.mp3
4.16M
36 نیازمندترین انسان ها الآن از دیدِ تو مخفی هستند❗️ و تو هنوز اجازه داری، تا براشون قدمی برداری.... اهل برزخ رو فراموش نکن، نگــو؛ این که گناه نیست https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ـ چرا خدا این بلا رو سرم آورد؟ ـ چرا خدا با من لج کرده؟ ـ چرا اینهمه دعا می‌کنم منو نمی‌بینه؟ https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 منتظران ظهور 🏴
رمان آنلاین زن زندگی آزادی قسمت سی و سوم: دقایقی بعد درب کابین را زدند، سارینا و نازگل انگار با وجو
رمان آنلاین زن زندگی آزادی قسمت سی و چهارم: سحر در حالیکه با دستهاش خودش را بغل کرده بود و انگار سرمای صبحگاهی و هوای شرجی دریا لرزی در جانش انداخته بود ،همقدم با الی وارد عرشهٔ کشتی شد. اطراف را نگاهی انداخت، چند نفر مرد روی عرشه ی کشتی بودند، یکی از آنها که لباس ملوانان کشتی را به تن داشت،با دیدن دخترها به سرعت به طرف آنها آمد. دیدن این صحنه ها برای سحر که تا به حال سوار کشتی نشده بود بسیار جالب بود. ان مرد نزدیک الی و سحر شد و گفت: ببخشید خانم های محترم، مگه به شما نگفتن تا رسیدن به مقصد حق خروج از کابینتون را ندارین؟! فقط برای استفاده از توالت میتونید خارج بشید اونم توالتی که چسپیده به کابین خودتون هست. سحر که انتظار چنین حرفی را نداشت ناباورانه نگاهی به الی کرد و الی اوفی کشید و بله ای گفت و راه برگشت به کابین را در پیش گرفتند. سحر مثل بچه ای که از ترس گم شدن مادرش را می‌چسپد، دست الی را محکم گرفت و گفت: من میترسم، تو رو خدا بگو اینجا چه خبره و قراره چه بلایی سرمون بیاد؟! الی چشمکی زد و گفت: بلا را که اونموقع با جولیا دل میدادی و قلوه میگرفتیم سر خودمون آوردیم، الانم این حرکات عجیب نیست، چون ما داریم غیر قانونی از کشور خارج میشیم و خروج ما توی هیچ دفتر مرزی ثبت نمیشه و انگار ما توی این کشورها نیستیم و توی کشور خودمون هم مفقود شدیم. تا این حرف از دهان الی بیرون زد، سحر یاد مادرش و خونه شون افتاد بغض گلوش را فشرود و گفت: کاش میشد برگردیم، چه غلطی کردم الی با لحن مهربانی گفت: نگران نباش سحر خانوم، درسته کار جالبی نکردی اما شاید تو هم مثل من مجبور بودی به این کار، اونجا که رسیدیم ، با من هماهنگ باش، هر کاری ازت خواستن حتما منو درجریان بگذار... سحر با تعجب گفت: مگه فکر میکنی ما را از هم جدا میکنن و از هر کدوممون کارهای مختلف میخوان؟! الی در حالیکه درب کابین را باز می کرد گفت: شک نکن... احتمالا به ظهر نکشیده به ترکیه میرسیم و اونجا دستورات جدیدی بهمون خواهد رسید. وارد کابین شدند،سحر خیره به دختری بود که فکر می کرد خیلی بیشتر ازسنش می فهمد ،دختری که الان حس سحر نسبت به او از خواهرش نرگس هم نزدیکتر بود. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃یک روز نسیم خوش خبر می آید... بس مژده به هر کوی و گذر می آید... 🍃عطر گل عشق در فضا می‌پیچد... می آیی و انتظار سر می آید...