استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده )
محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .
میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره !
یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبحازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...
راوی :خواهر شهید
#خاطرات_شهید
حب الحسین 🇵🇸
استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده ) محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها
در آغوش امام زمان ( از خاطرات شهید تورجی زاده )
بعد از شهادت محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجاتهای محمد را پخش میکردند،
بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد امام زمان بود؛ خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب محمد را در خواب دیدم،
خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم سپاه بر تنش بود، چهرهاش خیلی نورانیتر شده بود؛ یاد مداحیهای او افتادم. پرسیدم :
محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی، توانستی او را ببینی؟
محمد در حالی که میخندید گفت :
من حتی آقا امام زمان را در آغوش گرفتم.
#خاطرات_شهید
مراقب افکارت باش که گفتارت میشود
مراقب گفتارت باش که رفتارت میشود
مراقب رفتارت باش که عادت میشود
مراقب عادتت باش که شخصیت میشود
مراقب شخصیتت باش که سرنوشت میشود
#حق_نوشت࣪
من هرگز نمیگویم در این سفر دشوار گرفتار
نا امیدی نباید شد ،من میگویم ،
به امید باز گردیم ، قبل از اینکه
نا امیدی ،نابودمان کند !❤️🩹
#دلی
مَثَل ما شیعیان عصر غیبت ، مَثَل یك زندانی
است که در زندان متولد شده و حقیقت زندان
و معنای آزادی را لمس نکرده است و اگر به او
بگویند دعا کن از این زندان نجات پیدا کنی ،
در خارج از زندان زندگی چنین و چنان است ،
او درك ملموسی از آزادی ندارد تا در پی آن به
تلاشوتکاپو بیفتد ، لذا دعاهای او نیز از اعماق
قلب و با دلشکستگی و اضطرار نخواهد بود !
- کتاب گامی به سوی ظھور | صفحه ١۴۶ .