52.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم هفتگی هیئت منتظران حضرت مهدی عجل الله پارسآباد
امشب با مداحی کربلایی بهنام سیفی اردبیلی
مکان: حوزه علمیه امام محمد باقر علیه السلام
@howzeh950
➺@montazeran313313|••
16.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم هفتگی هیئت منتظران
حضرت مهدی عجل الله پارسآباد
بامداحی:کربلایی علی مردی
مکان: حوزه علمیه امام محمد باقر علیه السلام
@howzeh950
➺@montazeran313313|••
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️مراسم هفتگی هیئت منتظران
حضرت مهدی عجل الله پارسآباد
✔️بامداحی:کربلایی بهنام زارعی
✔️ مکان: حوزه علمیه امام
محمد باقر علیه السلام
@howzeh950
➺@montazeran313313|••
عظمت روز عرفه(استادعالی).mp3
6.96M
روز عرفه
✔️روز عرفه روز رحمت الهی
✔️عظمت روز عرفه
✔️یک روز #عرفه برابر با یک ماه #رمضان
✔️عظمت دعا در عرفه
✔️بهترین دعا در عرفه دعای امام حسین علیه السلام در #عرفه
#حجة_الاسلام_مسعود_عالی
➺@montazeran313313|••
نیم نگاهی به عرفه.mp3
13.71M
✔️نیمنگاهی به عرفه
●شب #عرفه را از دست ندهیم!
●آخرین فرصت طلایی بعد از ماه رمضان
●گل اعمال در عرفه چیست؟
●از نماز شگفت انگیز عصر عرفه غافل نشویم!
●#دعای_عرفه را کجا بخوانیم؟
●چرا در دعای عرفه حال نداریم؟
●قیمت اشک در شب و روز عرفه
#حجة_الاسلام_جوان
➺@montazeran313313|••
فرازیازدعایعرفه:
اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى
وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى
وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَ فى دينى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى
خدایا قرار ده، بى نیازى را در ذاتم
و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم
و نور را در دیده ام، و بصیرت را در دینم
و مرا به اعضایم بهره مند کن🕊
#عرفه
➺@montazeran313313|••
✔️مراسم هفتگی هیئت منتظران حضرت
مهدی عجل الله شهرستان پارساباد
●قاری:کربلایی هادی حلیم
●سخنران:حجت الاسلام والمسلمین قدرتی
امام جمعه محترم شهرستان انگوت
●مداحان:کربلایی رامین کریمی
حاج سیروس بیدقی/کربلایی بهنام سیفی اردبیلی
●سه شنبه ششم تیرماه
✔️مکان:حوزه علمیه امام محمد باقر علیه السلام
#گزارش_تصویری
➺@montazeran313313|••
🔹🔷《اَلسَّلاَمُ عَلَیکَ یَا سَفِیرَ الحُسَینِ(ع) یَا مُسلِمَ بنِ عَقِیلِ بنِ اَبِی طَالِبِِ(ع)》🔷🔹
✅شیخ صدوق روایتی در امالی نقل می کند که روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت :
📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلاً؟》
♦️آیا شما عقیل را دوست دارید؟
حضرت(ص) فرمود :
📋《اِی وَاللهِ!》
♦️به خدا قسم، عقیل را دوست دارم.
سپس فرمود:
📋《إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَه و حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ لَه》
♦️من دو محبت به عقیل دارم.
یکی این که؛ خود عقیل را دوست دارم و یکی این که؛ عقیل محبوب پدرش حضرت ابوطالب(ع) بود!
📋《وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمَقتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ》
♦️علی جان! فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین، شهید می شود.
📋《فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنینَ》
♦️و بر او ،چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد.
📋《وَ تُصَلَّی عَلَیهِ المَلائِکةُ المُقَرَّبُونَ》
♦️و فرشتگان مقرب پروردگار، بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند.
📋《ثُمُّ بَکَی النَّبیُ(ص) حَتَّی جَرَت دُمُوعُهُ عَلَی صَدرِهِ》
♦️با نام بردن از حضرت مسلم(ع)، پیغمبر اکرم(ص) گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر(ص) برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد.(۱)
در تاریخ آمده است؛
مسلم بن عقیل(ع) در روز پنجم شوال سال ۶۰ هجری وارد کوفه شد.
او ابتدا به خانه مختار ثقفی و سپس به خانه هانی بن عروه رفت.
ارتباط با شیعیان تا زمانی که در خانه هانی بود، مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسان از مخفیگاه مسلم، آگاه شد.
بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد از مخفیگاه مسلم آگاه شد، هانی بن عروة را به قصر فراخواند و از او خواست مسلم را به وی تحویل دهد.
وقتی هانی زیر بار چنین کاری نرفت، بازداشت شد.
هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از خانه هانی فاصله گرفت و به همراه اصحاب خود، شبانه، که جز سى نفر با او كسى نمانده بود، به سمت درهاى كِنده به راه افتاد و وقتى به آن درها رسيد، ده نفر باقى مانده بودند و از مسجد كه خارج شد، توجه کرد، دید ديگر كسى با او نبود!
او در کوفه دیگر پناهی نداشت و از طرفی هم راهی برای خروج از کوفه نیافت.
تا اینکه شبانه بی یار و یاور در کوچه های کوفه مورد تحت تعقیب قرار گرفت.
مسلم خسته و تشنه، تکیه بر دیوار خانه ای زد که صاحب خانه، زنی به نام طوعه بود.
پسری داشت بلال نام، که بيرون رفته بود و مادرش بر در ايستاده بود و انتظارش را مى كشيد.
مسلم بر طوعه، سلام كرد و طوعه نیز جواب داد.
مسلم به طوعه گفت :
ای بنده خدا! به من، قدرى آب بده.
زن رفت و برايش آب آورد.
مسلم، همان جا نشست.
طوعه، ظرف آب را بُرد و بازگشت و گفت :
مگر آب نخوردى؟
مسلم گفت: چرا!
طوعه گفت :
📋《يا عَبْدَالله! اِذْهَبْ اِلي مَنْزِلِکَ!》
♦️ای بنده خدا! به خانه ات برو.
مسلم، سكوت كرد.
طوعه، این حرف را برای بار دوم نیز تكرار كرد.
باز مسلم، سكوت كرد.
آن گاه طوعه گفت :
📋《ياعَبْدَالله! قُمْ! عَافَاکَ اللهُ! اِذْهَبْ اِلي اَهْلِك!》
♦️ای بنده خدا! خدا، سلامتت بدارد!
نزد خانواده ات بازگرد.
📋《فَإِنَّهُ لا يَصلُحُ لَكَ الجُلُوُسُ عَلى بَابِي، وَلَااُحِلُّهُ لَكَ!》
♦️شايسته نيست بر درِ خانه من بنشينى و من، اين كار را روا نمى دارم.
مسلم برخاست و گفت :
📋《مَا لِي فِي هَذَا الْمِصرَ مَنزِلٌ وَ لَا اَهْلٌ》
♦️من در اين شهر، خانه و خانواده اى ندارم.
آيا مى خواهى پاداشى ببرى و كار نيكى انجام دهى؟
شايد در آينده بتوانم جبران كنم.
زن گفت : اى بنده خدا! جريان چيست؟
مسلم گفت :
📋《أنَا مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ، كَذَبَني هَؤُلاءِ القَومُ وغَرُّونِي》
♦️من، مسلم بن عقيل هستم. اين مردم به من دروغ گفتند و مرا فريفتند.
زن گفت : تو مسلم هستى؟
گفت : آرى!
زن گفت : داخل خانه شو.
و او را داخل اتاقى غير از اتاق نشيمن خود كرد و فرشى برايش انداخت و برايش شام برد، ولی مسلم غذایی نخورد.
وقتی پسر طوعه برگشت، به دخول و خروج نامتعارف مادرش به آن اتاق تردید کرد و علت را جویا شد.
مادرش ابتدا کتمان کرد، ولی چون پسرش اصرار نمود، وی را قسم داد تا این مطلب را به کسی نگوید.
سپس حال جریان را به پسرش گفت و پسرش سکوت کرد و خوابید.(۲)
وقتی پسر طوعه، مطلع شد که مسلم در خانه مادر اوست، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند.
محل اختفای مسلم که فاش شد، خانه ی طوعه توسط سربازان عبیدالله محاصره شد.
سپاهيان، ابتداء خانه را سنگباران كردند و با نى هاى آتش گرفته، آتش مى افكندند.
مسلم چاره را در جنگ با آنان دید پس آن گاه به زن گفت :
خدا، تو را رحمت كند و به تو پاداش خير دهد! بدان كه من از جانب پسرت، گرفتار شدم.
درِ خانه را بگشا!
➺@montazeran31331|••
ادامه مطالب :👇