eitaa logo
به سوی ظهور،تا بی‌نهایت
47 دنبال‌کننده
7 عکس
6 ویدیو
0 فایل
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️برای گفتمان‌سازی حجاب چه کنیم؟؟؟ ↩️برای حجاب به عنوان یک امری که هم فردی و هم اجتماعی است، نمی‌توان با برخورد قهری، آن را بر جامعه حاکم کرد. چرا که مخاطبان حجاب(زنان بی‌حجاب و کم‌حجاب)، یک دسته نیستند و همه به خاطر هتک قانون، چنین اقدامی را انجام نمی‌دهند. روزی در همین کشور ویدئو و ماهواره غیرقانونی و بسیار قبیح بود. چند برخورد قهری صورت گرفت؟ چند نفر پس از اعمال قانون ویدئو، ویدئو را کنار گذاشتند؟ چند نفر ماهواره‌ها را جمع کردند؟(درحالیکه هنوز هم قانون منع استفاده از ماهواره را داریم) اگر امت مسلمان می‌خواهند، دیگران قانون را رعایت کنند، باید سیاست‌گذاری دقیق و برنامه‌ریزی شده‌ای داشته باشند برای: 1️⃣ گروهی که برای داشتن حجاب نیاز به کمک دارند.یعنی حجاب را دوست دارند ولی تحت تاثیر فشار روانی دوستان و خانواده و جامعه نمی‌توانند حجاب داشته باشند(گروه کمکم کن) 2️⃣ گروهی که هیچ آشنایی با زیبایی‌های حجاب و دین ندارند و اگر سیاست‌گذاری درستی شود، حجاب را با کمال میل می‌پذیرند.(گروه نشانم بده) ✅برای این دو گروه باید به شیوه بازاریابی اجتماعی(social marketing) برنامه ریخت و حجاب را به عنوان یک محصول برای فروش به آنها، پرزنت کنیم. همان‌گونه که یک شرکت برای محصول خود، بازاریاب تربیت می‌کند، تا محصول را زیبا معرفی کند، باید حجاب را نیز همان‌گونه زیبا معرفی کرد تا این دو دسته، آن را آگاهانه انتخاب کند. 💠نکته مهم در این کار، توجه به ذائقه و سلیقه مخاطب است و بازاریاب حجاب چاره‌ای جز شناخت ذائقه مخاطب برای معرفی محصولش مطابق ذائقه او، ندارد 3️⃣ گروه سوم که به هیچ صراطی مستقیم نیست و باید با جریمه و اعمال قانون مجبورشان کرد؛ البته جریمه‌ای که بازدارنده باشد و هر جریمه متناسب با طبقه فرد خاطی. مثلا جریمه سنگین مالی یا محروم کردن از خدمات اجتماعی و... (گروه مجبورم کن). ✅️ دو گروه اول قصد قانون‌گریزی و ... ندارند و اتفاقا اکثریت گروه مخاطب هست. وقتی نظام هیچ برنامه منسجمی برای دو گروه اول نداشته باشد و همه را مثل گروه سوم برخورد کند، نتیجه این می‌شود که دوگروه اول نیز به جای رفتار درست، مثل گروه سوم قانون‌شکنی می‌کنند و هیچ اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. لذا بعد از مدتی خواهیم دید این قانون نیز بی‌سروصدا کنار گذاشته می‌شود، تا بلایی که سر قانون ویدئو و ماهواره آمد، سر قانون حجاب نیز بیاید. 🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314
🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314
اگر سه چیز نبود انسان در مقابل هیچ چیز سر فرود نمى‌آورد: 1 ـ فقر و تنگدستى؛ 2 ـ بیمارى؛ 3 ـ مرگ. (امام حسین علیه السلام) لَوْلا ثَلاثَةٌ ما وَضَعَ ابْنُ آدَمَ رَأْسَهُ لِشَىْ ءٍ: اَلْفَقْرُوَ الْمَرَضُ وَالْمَوْتُ؛ نزهة الناظر، ص ۸۰ 🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314
چــقدر از باتـــــــــــــــری زندگــــیت باقی مــــــــــونده؟ یهو آلارم ندی low battery 🔋 گران قـــیمت ترین رایگان دنیا، "وقــت" است. وقت طلا نیست وقت زندگی است و هـیچ چیز با ارزشـــــتر از زنـدگی نیست. قدر لحـــظه‌ها را بدانیم ڪه عُـــــمر و زندگی، المـثنی ندارد. 🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314
چقدر راحت عمرمون رو می‌فروشیم به هیچ... محمد سرشو از توی گوشی برداشت و بهم گفت: میخوای بگم دوستشم بیاره، تو هم با ما بیای؟ پوزخندی😏 زدمو بهش گفتم.نمیخواد زحمت بکشی. این بچه‌بازیا دیگه از ما گذشته... دوباره سرش رفت تو لاک گوشی...عقربه کوچک ساعت، روی عدد ۳، عقربه دقیقه‌گرد را خفت کرده بود. چراغو خاموش کردم. همه جا تاریک بود. لبخند محمد نشان از صید تمیز امشب بود...چشمام روی هم رفت و خوابم برد... چشممو که باز کردم، محمد جلوی آینه داشت خودشو مرتب می‌کرد که بره بیرون. آخه این وقت صبح، هیچ وقت سابقه نداشت بری بیرون؟ نگام کرد و گفت: ی قرار کاری مهم دارم. آخه آدم بیکار و علافی مث تو، قرار کاریش کجا بود؟ گفت: راستش من الان در نقش ی پیمان‌کارم که دارم میرم مخ‌زنیمو کامل کنم؟ اجازه میدی برم پیش خانوم دکتر یا نه؟ گفتم خدا شانس بده. اصلا نمیترسی واقعیتو بفهمه؟؟؟ گفت نگران نباش، من کارمو بلدم... در رو بست و رفت
عبد الله بن عمیر کلبی به گزارش طبری از ابومخنف هنگامی‌که سپاه کوفه در نخیله آماده جنگ با امام حسین(ع) می‌شد. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آن‌ها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین بن علی می‌رویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد. وی نزد همسرش رفت و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست. 🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314
عبد الله بن عمیر کلبی(قسمت دوم) در روز عاشورا که عمر سعد با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد؛ «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابی‌سفیان و «سالم» غلام آزاد شده عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جا برخاستند؛ اما امام حسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمی‌آید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد. در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند تا عبدالله از حمله او آگاه شود ولی عبدالله متوجه نشد، سالم به او ضربه‌ای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربه‌ای او را به قتل رساند. 🍎به سوی ظهور، تا بی‌نهایت♾️👇 ┄┄┅┅ 🌱🇮🇷🌱 ┅┅┅┄┄ @Montazeran314