eitaa logo
🌼 منتظران ³¹³ 🌼
180 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
18.1هزار ویدیو
304 فایل
⸤ بسم‌رب‌الشھداء🌿'! ⸣ • . "هل‌من‌ناصرینصرنـے❔" 🌱|مۍشنوے‌رفیـق؟! امام‌زمـ؏ـانمون‌یـٰارمۍطلبـد♥️!(: ــــــ ـ🌼. ا شروط: @Shartha60 !
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 زمینه ساز باش! «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الْخَيلِ تُرهِبُون بِهِ عَدُوَّ اللهِ‌ وَ عَدُوَّكُم» «براى مقابله با آن‌ها (دشمنان)، هرچه در توان داريد از نيرو و از اسب‌هاى ورزيده آماده سازيد، تا به‌وسيله‌ آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد»(انفال/۶۰) 🌕 رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «أَلَا إِنَ القُوَّه الرَّمی قَالَها ثَلاثاً» «منظور از قوة، تیرانداختن است!» 🌕 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر يك از شما بايد برای خروج قائم عجل‌الله فرجه آماده كند، هر چند در حدّ يك تير؛ كه هر گاه خدا ببيند کسی به نيت ياری مهدی علیه‌السلام اسلحه تهيه کرده است، اميد است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نمايد و از ياوران او باشد.(تا برای اين آمادگی، به ثواب درک ظهور برسد.) قَالَ أَبُو عَبداَللَّه لَيعِدَّن أَحَدكُم لِخرُوجِ اَلقَائِم وَ لَوْ سَهماً فَإِنَّ اَللّه تَعَالَى إِذَا عَلمَ ذَلِكَ مِن نِيَّتهِ رَجَوت لِأَن يُنسِئ فِي عُمرِه حَتَّى يُدركَه فَيكُون مِن أَعوَانه وَ أَنصارِه 📗تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام ج۵،ص۶۱۲ 📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۳۲ @montazeran60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 استاد 📂 «عمری که می‌گذرد...» 🔸 ما برای اهل‌بیت چه‌کار کردیم؟
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «صلاة در قرآن» 👤 استاد 🔺 مقام امامت اصلا درک نشد، توسط بشریت. @montazeran60
┅┅═•❥◎•🌹•◎❥•═┅┅ 🔹 افسوس از عدم تقرب به امام زمان(علیه السلام ) 💎 مرحوم شیخ : ☑️ کاش به جای ریاضت، عمرم را در راه تقرب به امام زمان ارواحنا فداه صرف کرده بودم. 📚صحیفه مهدیه؛ ص ۵۰ ❣ ❣ ❣ ❣ ‌‌❣@montazeran60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسئولیت‌پذیری سیاسی.mp3
10.36M
⭕️صوت_مهدوی 📝 پادکست «مسئولیت‌پذیری قبل از ولایت‌پذیری!» 👤 استاد پناهیان 💢 اگر ما مسئولیت‌پذیر نباشیم امام تنها خواهد ماند. 🤲 @montazeran60
⭕️لغو امتیازات ویژه ▪️ عزت به یاران می‌دهد، ساغر به مستان می‌دهد / قدرت نمایی می‌کند، بر ظلم پایان می‌دهد 🔸 تقریباً در میان مردم همهٔ جوامع، تبعیض نژادی، فخر فروشی و اختلاف طبقاتی وجود دارد. 💠 قرآن برای مبارزه با این صفات ناپسند در آیهٔ ۱۳ سورهٔ حجرات می‌فرماید: 🔰«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامی‌ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است» 🔹 در دولت کریمهٔ امام مهدی، اختلاف طبقاتی از بین می‌رود و افراد افتخار به اجداد خود را در این مورد ننگ می‌دانند و در این دوران، اثری از فخر‌فروشی و تجمّل‌گرایی نیست؛ 🔸 تربیت فردی و اجتماعی به‌گونه‌ای است که کسی حتی به فکر تجمّل‌گرایی هم نخواهد افتاد. به‌علاوه جامعه نیز چنین اشخاصی را نخواهد پذیرفت. زیرا در این دوران درک، فهم و ایمان انسان‌ها به‌خوبی رشد کرده است. ▫️ أَيْنَ مُبيدُ أَهْلِ الْفُسُوقِ وَ الْعِصْيَانِ وَ الطُّغْيَانِ. كجاست نابودكننده اهل فسق و گناه و طغيانگری. 🌍 🤲 @montazeran60
⭕️تشرف مرد صابونی خدمت آقا امام زمان عج🌸 🔰شخص عطّاری از اهل بصره می‌گوید:روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکّان من وارد شدند. 💥وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، ولی جوابی ندادند. 💠من اصرار می‌کردم، ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آنکه آنها را به رسول(صلی الله علیه و آله) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. 🔆مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ✨ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت(عج) هستیم. 🔰یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده‌اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. 💠همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرّع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید 🌿گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرئت این جسارت را نداریم. ⚡️گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید. اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم وگرنه از همان جا برمی‌گردم. و در این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد. 🔰بالاخره وقتی تضرّع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحّم نموده و منّت گذاشتند و قبول کردند. 🌀من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکّان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم. 🏝آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند، ولی من ایستادم. ♻️متوجّه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. 🔅بسم اللّه بگو و روانه شو. ✅این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت ـ ارواحنا فداه ـ قسم دادم 🏝و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. 🌧ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. 🔷اتّفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. ⚡️وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. ❗️به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، ولی با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. 🔰آنها وقتی متوجّه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: ✨از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدّداً خدای تعالی را به حضرت حجّت(عج) قسم بده. 💠من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. ⛺️مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: 🌹تمام مقصود، در این خیمه است. و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد. 🌺به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی‌دیدم. 🌼حضرت فرمودند: «او را به جای خود برگردانید؛ زیرا او مردی است صابونی». 🔰این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود،یعنی هنوز دل را از وابستگی‌های دنیوی خالی نکرده است تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد ❌و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد... 📚 العبقری الحسان جلد 2 ص 134 🤲 @montazeran60
⭕️تشرف مرد صابونی خدمت آقا امام زمان عج🌸 🔰شخص عطّاری از اهل بصره می‌گوید:روزی در مغازه عطّاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکّان من وارد شدند. 💥وقتی به طرز صحبت کردن و چهره‌هایشان دقّت کردم، متوجّه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم، ولی جوابی ندادند. 💠من اصرار می‌کردم، ولی جوابی نمی‌دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آنکه آنها را به رسول(صلی الله علیه و آله) و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. 🔆مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ✨ما از ملازمان درگاه حضرت حجّت(عج) هستیم. 🔰یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است، لذا حضرت ما را مأمور فرموده‌اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. 💠همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرّع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید 🌿گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده‌اند، جرئت این جسارت را نداریم. ⚡️گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید. اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می‌شوم وگرنه از همان جا برمی‌گردم. و در این صورت، همین که درخواست مرا اجابت کرده‌اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد. 🔰بالاخره وقتی تضرّع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحّم نموده و منّت گذاشتند و قبول کردند. 🌀من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکّان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آنکه به ساحل دریا رسیدیم. 🏝آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند، ولی من ایستادم. ♻️متوجّه من شدند و گفتند: نترس، خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم بده که تو را حفظ کند. 🔅بسم اللّه بگو و روانه شو. ✅این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حقّ حضرت حجّت ـ ارواحنا فداه ـ قسم دادم 🏝و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. 🌧ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. 🔷اتّفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. ⚡️وقتی باران را دیدم، به یاد صابون‌ها افتادم و خاطرم پریشان شد. ❗️به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت، لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم، ولی با همه این احوال از همراهان دور می‌ماندم. 🔰آنها وقتی متوجّه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: ✨از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدّداً خدای تعالی را به حضرت حجّت(عج) قسم بده. 💠من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حقّ حضرت حجّت(عج) قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آنجا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. ⛺️مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می‌خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: 🌹تمام مقصود، در این خیمه است. و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقّف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد. 🌺به طوری که سخن مولایم را شنیدم، ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی‌دیدم. 🌼حضرت فرمودند: «او را به جای خود برگردانید؛ زیرا او مردی است صابونی». 🔰این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود،یعنی هنوز دل را از وابستگی‌های دنیوی خالی نکرده است تا محبّت محبوب واقعی را در آن جای دهد ❌و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد... 📚 العبقری الحسان جلد 2 ص 134 🤲 @montazeran60
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️کلیپ 🔰 «ما برای باید چکار کنیم؟» 👤 استاد رائفی_پور 🔺 هرکاری از دستت بر میاد برای امام زمان انجام بده. 📥 دانلود با کیفیت بالا https://aparat.com/v/ZA6LD 🤲 @montazeran60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فردی که با یک آیه همه‌ی دین رو گرفت 👤 استاد مسعود عالی @montazeran60