🔖منبر کوتاه 🔖
✅️آیت الله بهاءالدینی ره:
سه چیز برای حل معضلات و گرفتاری خیلی مؤثر است:
1⃣اولی، کشتن گوسفند؛ کسانی که تمکن مالی دارند، گوسفند ذبح کنند و به فقرا بدهند. کشتن گوسفند و خون ریختن خیلی از بلاها را رفع میکند.
2⃣دومی، حدیث کساء است. «و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چندبار قسم خوردند که اگر کسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته میشود، صاحب حاجت حاجتش برآورده میشود.
3⃣سومی هم، چهاردههزار مرتبه صلوات فرستادن است. حالا چهاردههزار مرتبه را چندنفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمیکند. ذکر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد. گاهی من برای اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند. کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت: پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من میدهی، این ذکر است.
╭┅───────┅╮
↪️
↩️ @montazeran_Mahdi13
╰┅───────┅╯
گفت:اینهمہحجاب،حجابمیکنید
چہفایدهاۍداره؟!
گفتمفوایدشکہخیلیزیاده،امااگہبخوام
خلاصہبگم:خیابانهاامنتر،
خانہهاگرمتر،زنانارزشمندترمیشوند♥️!
#چادرانه🌿
#لبیک_یا_خامنه_ای
@montazeran_mahdi13
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؛﷽
اگه براتون سوال شده، چرا دشمن دنبال تخریب چهره تشیع و امام رضاست این فیلم و ببینید
شیعه کیست و چیست ؟
درویش رشیدبن عیسی الجزائري، کارشناس یونسکو: جدّیّت و تواضع
میخواستم سرویس بهداشتی حرم امام رضا(ع) را تمیز کنم، ایرانیها خندیدند و گفتند باید ۶ماه در نوبت باشی
جاروکش حرم، فرمانده سپاه بود!
@montazeran_Mahdi13
بسته اَم عهد که در راه شهیدآن باشم
چادرࢪمشکی من رنگ شهادت دارد..!🖤🌹
#پروفایل
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
@montazeran_mahdi13
موسیقی (جدید)_(39).mp3
13.73M
🎙 مردها سکوت کردند داد بانوان درآمد. خانم خراسانی در دفاع از حجاب ،سنگ تمام گذاشت
حتماااااااااااااا گوش کنید 🔴
🕊🍁🕊
🌹🌹🇮🇷🇮🇷🌹🌹🇮🇷🇮🇷❤️❤️🇮🇷🇮🇷
در ادوار گذشته به شوخی و مزاح اصفها ن و اصفهانی ها را خسیس نامیده اند .
بد نیست در این مقوله نگاه مختصری به خسیس بودن اصفهانی ها بیندازیم.
....همه محلههای اصفهان از شهدای عملیات محرم سهم داشتند؛ یک منطقه بیشتر و یک منطقه کمتر.
شهدا پاره تن همه بودند و اینگونه بود که روز 25 آبان سال 61 اصفهانیها یک روز خاص را ثبت کردند.
در این روز 370 شهید روی دست مردم تشییع شد و پدران و مادرانی که فرزندان و جگرگوشههایشان را فدایی علیاکبر(ع) کرده بودند،
دیگرفرزندان خود را برای اعزام به جبهه بدرقه کردند تا نام این روز برای همیشه در خاطره تاریخی اصفهان ماندگار شود.
خاطراتی مکتوب از این روز تاریخی، 👇
... با ادای احترام به خانواده بزرگ شهدای انقلاب اسلامی، بهویژه خانواده شهدای عملیات محرم،
... زمانی که شهدای این عملیات را به اصفهان فرستادند ...
برای مراسم تشییع، در شهر اصفهان ستادی تشکیل شد که بزرگان زیادی در این ستاد حضور داشتند.
از چند روز قبل از مراسم، شهدا در سردخانه کهندژ غسل و کفن شدند.
بازاریان اصفهانی کار آمادهسازی مراسم را برعهدهگرفته بودند.
شب قبل از مراسم، تابوت شهدا را به مساجد محل بردند. تا صبح در کنار اجساد مطهرشان، دعای کمیل و زیارت عاشورا قرائت میشد.
.... از پگاه روز 25 آبان، زورقهای سرخ در خیابانهای شهر اصفهان به حرکت درآمدند تا شهدا راهی خانه ابدی شوند. اگر از بالا به این منظره نگاه میکردید، خیابانها نوار قرمزی از زورقهای سرخی بود که شهدا را به سمت میدان امام(ره) رهنمون میکرد.
....جایگاه مراسم روبهروی عالیقاپو بود و تعدادی از تابوتها را از شب قبل پایین جایگاه گذاشته بودند،
...مردم اصفهان همه مردم آمده بودند و هیئتهای مذهبی پرچمدار برنامه بوده و علموکتلهایشان را برای بزرگداشت شهدا آورده بودند.
... در آن زمان گلستان شهدا به گستردگی فعلی نبود.
تعدادی از مردم که همسایههای گلستان شهدا بودند و اصطلاحا تکیه ملک نامیده میشد، وقتی مطلع شدند، برای دفن شهدا به فضایی جدید در گلستان شهدا نیاز است، خانههایشان را سخاوتمندانه تخلیه کردند.
به طوری که شبانه 16 خانه تخلیه و زمین آنها مسطح شده و تبدیل به قبور شهدای عملیات محرم گردید .
....روز مراسم میدان امام و خیابانهای اطراف مملو از جمعیت بود.
سخنران مراسم مرحوم فخرالدین حجازی، سخنور بسیار توانا، بود و اقایان ساکت و مهاجر نیز مجری مراسم بوده و اسامی شهدا را میخواندند.
مردم اصفهان هم درحالیکه چشمهایشان اشکآلود بود و غم سنگین ازدستدادن فرزندانشان بر قلبهایشان سنگینی میکرد، سرافرازانه در مراسم حضور پیدا کردند.
.... مرحوم حجازی طی سخنانی در این مراسم تأکید کرد: امروز آسمان اصفهان ستارهباران است، امروز کهکشانها اصفهان را مینگرند که دریایی از زورق سرخ در اصفهان به حرکت درآمده و اصفهانیها فرزندان مقاومشان را به دوش دارند و همچنان فریاد میزنند: «هیهات منا الذله».
از نکات بر جسته این مراسم 12 شهیدی بودند که با هم برادر بودند، و در روز 25 آبان تشییع شدند.
یک پدر و پسر نیز در جمع شهدا بودند.
🌹شهید محمدعلی حیدری، فرزند حیدرقلی و شهید اسماعیل حیدری فرزند محمدعلی، پدر و پسر اصفهانی بودند که در عملیات محرم شربت شهادت را نوشیدند.
برادران شهید عبارتند از "
🌹رضا رحیمی و محمدکاظم رحیمی،
🌹 علیمحمد و نجف قلی مطلبی فشارکی،
🌹محمدعلی و محمود معتمدی درچه،
🌹اصغر و سعید مکتوبیان،
🌹جلیل و خلیل رستم شیرازی
🌹عزیزالله و مهدی دهقانی ناژوانی
برادران شهیدی بودند که در این مراسم تشییع شدند.
برخی زورقهای این شهدا به هم بسته شده بود و مردم آنها را باهم سردست گرفته بودند.
این اتفاق صحنههای زیبایی را خلق کرده بود و یادآوری این موضوع، اهمیت روز 25 آبان را دوچندان میکرد.
...مردم تشییعکننده از مسیر میدان امام(ره) و خیابانهای حافظ، نشاط، چهارباغ خواجو و فیض یک مسیر پیوسته را تشکیل دادند؛
بخش دیگری نیز از طرف استانداری و خیابان فردوسی به سمت گلستان شهدا حرکت کردند و مسیر باشکوهی از عظمت را آفریدند.
...اولین تابوت شهید به گلستان شهدا رسیده و هنوز در میدان امام دارند نام شهدا را می خوانند و تابوت شهدا از عالی قاپو خارج می شود ....
فردای روز ۲۵ ابان از هر کوچه و خیابانی که رد می شوی حجله شهیدی خودنمایی می کند ....
یادمان باشد که راه را گم نکنیم ، با این ستاره ها حجت بر ما تمام است ....
راستی چقدر این اصفهانی ها خسیسند ..... @montazeran_Mahdi13
#پندانه
#داستان
#حکایت
سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:
+این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران.
+به نظرتون کار خوبیه؟!
+کیا موافقن؟ ۱نفر
+کیامخالف؟ همه به جز ۱نفر
_دانشجویان مخالف بودن!
_بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه ونباید بیارن.
_بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن و گیر دادن به چهار تا استخوووون،ملت دیوونن!
_بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!
+تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود..!
_همه سراغ برگه ها رو می گرفتند.
+ولی استاد جواب نمیداد..!
_یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟
_ شما مسئول برگه های ما بودی؟
+استاد روی تخته ی کلاس نوشت:من مسئول برگه های شما هستم.!
+استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟!
_همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟!
_گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم.
_درس خوندیم.
_هزینه دادیم.
_زمان صرف کردیم.
+هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت.
+استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه!
_یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت..
+استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد.
_صدای دانشجویان بلند شد.
+استاد گفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!چون تیکه تیکه شدن!
_دانشجویان گفتن:استاد برگه ها رو میچسبونیم.
+برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه؟!
+بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه..):
•چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!):
•|تنها کسی که موافق بود ...
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود..
@montazeran_Mahdi13
آرزو میکنم زیبایی و وسعت آسمان
وقتی ماه و ستاره ها درآن
میدرخشنداز آن شما باشد
شبتون در پناه خدا و
فرداتون پر از خیر و برکت
#شبتون_بخیر_دوستان✨