eitaa logo
شَریانِ‌ حیات🇵🇸³¹³
561 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
9 فایل
‌شروع خادمی:𝟏𝟒𝟎𝟐/𝟑/𝟏𝟕 همون منتظران نور💫 شریان حیات؟🫀 شریان یه رگ اصلی تویِ بدنه که بدون اون زندگی امکان پذیر نیست یه رگ مثل ارتباط ما با امام زمانمون که اگه قطع بشه دیگه زندگی امکان پذیر نیست🙂❤️‍🩹 کپی؟؟ خیلیم عالی😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚 💚 رمان :مدافعان عشق #𝐏𝐚𝐫𝐭𝟏 یکے از چشمانم را میبندم و با چشم دیگر در چهارچوب کوچک پشت دوربین عکاسےام دقیق میشوم... هاله لبخندلبهایم را می پوشاند؛ سوژه امرا پیدا کردم. پسری با پیرهن شومیز سرمه ای که یڪ چفیه مشکے نیمے از بخش یقه و شانه اش راپوشانده. شلوار پارچه ای مشکےو یڪک کتاب قطور و به ظاهر سنگین که دردست داشت. حتم داشتم مورد مناسبـے برای صفحه اول نشریه مان با موضوع " تاثیر طالب و دانشجویان در جامعه " خواهد بود. صدا میزنم: _ ببخشیداقا یک لحظه... عکس العملـےنشان نمیدهےوهمان طور سربه زیربه جلو پیش میروی. با چندقدمبلندو سریع دنبالت مےایم و دوباره صدا میزنم : _ ببخشیییید... ببخشید با شمام با تردید مکث میکنے،مےایستےو سمت من سرمیگردانی اماهنوز نگاهت به زیراست. اهسته میگویـی : _ بله؟؟..بفرمایید دوربین رادر دستم تنظیم میکنم... _ یک لحظه به اینجا نگاه کنید ) و به لنز اشاره میکنم ) نگاهت هنوز زمین را میکاود _ ولـے....برای چه کاری؟ _ برای کار فرهنگے، عکس شما روی نشریه ما میاد. _ خـب چرا از جمع بچـه هـا نمینـدازیـد...؟ چرا انفرادی؟ با رندی جواب میدهم: _ بین جمع، شما، طلبه جذاب تری بودید... چشـــــمـهــای بــه زیـرت گـرد و چـهره ات درهم میشود. زیر لب اهسته چیزی میگویـیکه در بین ان جملات"الالله اال الله"را بخوبـی میشنوم سـر میگردانــــــے و به سـرعت دور میشـوی،من مات تا به خود بجنبم تو وارد ســاختمان حوزه میشوی... سوژه عکاسی ام فرار کرد باحرص شالم را مرتب میکنم و زیرلب زمزمه میکنم: چقدر بـےادب بود... *** یک برخوردکوتاه و تنها چیزی که در ذهنم از تـو طـلـبــه بـی ادب مــانــد، یــک چهره جدی،مو و محاسن تیره بود ... ادامه دارد... نویسنده:محیا سادات هاشمی 💚 🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚 💚 رمان:مدافع عشق #𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐 روی پله بیرون از محوطه حوزه مینشینم و افرادی که اطرافم پرسه میزنند را رصد؛ ساعتی است که از ظهر میگذرد و هوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده که هرز گاهی با اشاره پا تکانش میدهم تا سرگرم شوم تقریبا از همه چیز و همه کس عکس گرفته ام فقط مانده... _هنوز طلبه جذابتون رو پیدا نکردید؟ رو می گردانم سمت صدا مردانه اشنایی که با حالت تمسخر جمله ای پرانده بود... همان چهره ی جدی و پوشش ساده چفیه، کوله که باعث میشد بقول یکی از دوستام نور بالا بزنه. _چطور مگه؟ ... مفتشی...!؟ اخم میکنی، نگاهت را به همان قوطی فلزی مقابل من میدوزی _نخیر خانوم!!... نه مفتشم نه عادت به دخالت دارم اونم تو کار نامحرم... ولی... _ولی چی؟.. دخالت نکنید دیگه... وگرنه یهو خدا میندازتتون تو جهنم _عجب... خواهر من حضور شما اینجا همون جهنم ناخواسته اس عصبی بلند میشوم... _ببینید مثلا برادر! خیلی دارید از حدتون جلو میرید! تا کی قصد بی احترامی دارید!!! _بی احترامی نیست!... یک هفتس مدام توی این محوطه میچرخید اینجا محیط مردونس _نیومدم که تو... جلو درم _اها! یعنی اقایون جلوی در نمیان؟... یهو به قوه الهی از کلاس طی الارض میکنن به منزلشون؟... یا شایدم رفقا یاد گرفتن پرواز کنن و ما بی خبریم؟ نمیدانم چرا خنده ام میگیرد و سکوت می کنم. نفس عمیقی میکشی و شمرده شمرده ادامه میدهی: _صلاح نیست اینجا باشید...! بهتره تمومش کنید و برید _نخوام برم؟؟؟؟ _الله اکبر... اگر نرید... صدایی بین حرفش میپرد _بابا سید رفتی یه تذکر بدیا! چه خبرته داداش! نگاه ، پسری با قد متوسط و پوششی مثل تو ساده. حتما رفیقت است، عین خودت پررو بی معطلی زیر لب یا علی میگویی و باز هم دور میشوی... یک چیز دلم را تکان میدهد... تو سیدی... ادامه دارد... نویسنده:محیا سادات هاشمی 💚 🌱💚 💚🌱💚🌱 🌱💚🌱💚🌱💚 💚🌱💚🌱💚🌱💚🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد ‌▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ " 🖤🥀 @montazeran_noor1402 "
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان‌جا سرها بریده بینی بی‌ جرم و بی جنایت اللهم عجل لولیک الفرج💔😭
امید کوچکی هست این چیزی بود که دکتر درباره ی طفلم به من خبر داده بود رفتم و برگشتم پیدانکردم نه طفلم نه دکتر و نه بیمارستان را....💔
لعنت به اون اعتبار و شهرت و جایگاهی که با نوشتن یک خط برای بچه‌های فلسطین به خطر بیفته…🙂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا الله 😭 گریه نکن کوچولوی من، اشک‌های تو با ارزش است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودکی که به برادر کوچک خود شهادتین را یاد می‌دهد تا قبل از شهادت تکرار کند این جنایت فراموش نمی شود😔