eitaa logo
🌤 منتظران نور 🌤
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
307 فایل
قال رسول الله ..هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.💫کانال منتظران نور •••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═‎┅─ @montazeran_nour🌤🏴 تبادل ممنوع🚫 🍀کپی مطالب کانال حلال با ذکر صلوات بر مولایمان مهدی(عج)🍀 ارتباط با مدیر👇 @Ssh999
مشاهده در ایتا
دانلود
19.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🎞مستند 💥🌎💥🌍💥🌒 هجوم طوفانی علائم ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنان بسیار جالب يک دانشجوی آمریکایی راجع به ایران : ایران مثل رگهای بدن در کل دنیا ریشه دوانده است. 💥جالبتر اینکه وقتی نام ایران را می برد همه دانشجویان ابراز احساسات می کنند!! کجایند خودتحقیرای خودی بشنوند وببینن ایران عزیزمون چقدر بین ملل ها عزیز وقدرتمند شده😍🤔💪
💠کانال منتظران نور •••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═‎┅─ @montazeran_nour🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 بهترین هدیه به امام زمان علیه السلام 🔵 آیت الله مصباح یزدی( ره) : 🌕 هدیه‌اى که تقدیم امام زمان‌مان ارواحناه فداه مى‌کنیم، باید بهترین سرمایه‌ها و دارایى‌هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان علیه السلام باید بهترین اوقات و سرمایه‌هایمان را هزینه، و جوانى خویش را در این راه فدا کنیم و لحظه‌اى از خدمتگزارى و جلب رضایت حضرت غافل نشویم. اگر در همین لحظه، به شما جواز شرفیابى به محضر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را عطا کنند، آیا براى هدیه به حضرت تکه نانى خشکیده یا لباسى وصله‌دار مى‌برید یا بهترین دارایى خویش را به محضر مقدّسش هدیه مى‌کنید؟ 📚 کتاب آفتاب ولایت، صفحه ۳۴ اللهم عجل لولیک الفرج🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 صلواتی در جهت دفع بلا و مصیبت در عصر روز جمعه 🔹 این دعا از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه می‌فرمودند: 🔺 عصر و غروب جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه بگوئید: 🔹 اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ أدْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ 🔸 خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی. کانال منتظران نور •••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─ @montazeran_nour🌤
دعای‌سمات۩سماواتی.mp3
3.28M
💠🌷 دعای سمات 🎙 با نوای حاج مهدی سماواتی این دعا معروف به دعای شبوّر [دعای عطا و بخشش] است که خواندن آن در ساعت آخر روز جمعه مستحب است و پوشیده نماند که این دعا از دعاهای مشهور است و بیشتر علمای گذشته بر خواندن این دعا مواظبت می‌نمودند. ❣️اللهم عـجل لوليڪ والفرج
🔴 فضیلت شگفت انگیز خواندن ۱۰۰ مرتبه سوره قدر در عصر جمعه 🔵 امام کاظم علیه السلام درباره قرائت این سوره در روز جمعه می فرماید: 🌕 برای خداوند در روز جمعه هزار نفحه رحمت است که هر بنده ای به اندازهای از این رحمت عطا می کند و هر کس این سوره را بعد از ظهر جمعه صد بار قرائت نماید خداوند همه آن هزار نفحه رحمت را به او خواهد داد. 📚 الامالی، صدوق، ص ۷۰۳ 🔷 البته در مفاتیح الجنان آمده است که خداوند آن هزار رحمت را مضاعف میکند( دو هزار رحمت ) و به او عطا میکند. 🔴 همچنین حاج آقا رحیم ارباب می گوید : آسيد جمال گلپایگانی نامه‌اي براي من نوشته و درآن نامه سفارش كرده که : 🔺 در طول هفته هر عمل مستحبي را يادت رفت، اين را يادت نرود كه عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانی. کانال منتظران نور •••⊰⃟👇🌴࿐ྀུ۰࿇༅═‎┅─ @montazeran_nour🌤
salavat256.ir.pdf
1.12M
🌹فایل پی دی اف خلاصه کتاب گنج پنهان ، فوائد صلوات امام زمان معروف به صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی ✅صلواتی که کلید صد قفل بسته است وبیش از صد فضیلت و فایده دارد وگنجی است که در همه ی خانه ها موجود است ولی اکثر مردم از برکات آن بی خبرند. ⚠️✅ سعی شده در این فایل مطالب اصلی در رابطه با این صلوات شریف بیان بشه، به همراه متن و ترجمه صلوات . ✅⚠️این فایل را به عزیزانی که دسترسی به کتاب گنج پنهان ندارند برسونید تا با این دعاء آشنا شوند و از فوائد خاصّ این دعاء بهره مند گردند. ⚠️ طبق جمله امام زمان ،این صلوات مخصوص روز جمعه نیست. ✅⚠️نشر حدّاکثری ✅ التماس دعا 🌹جزاکم الله خیرا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت316 با صدای گریه وجیغ و داد از خواب بیدارشدم و نگاهی به ساعت انداختم، ساعت از ده گذشته بود. بلند شدم وروی تخت نشستم، صدابرایم آشنا نبود. از اتاق بیرون امدم. مژگان در سالن بچه به بغل این ورواون ورمی رفت و باخودش غرمیزد. –مردم دوتا دوتا زن می‌گیرن، بعد از این که طلاقشم میدن بهش کار دارن. آخه به تو چه زنه سابقت کدوم گوریه و با کیه، باید حتما یکی این وسط کشته بشه تا فضولی نکنی؟ بادیدنش پرسیدم: –چی شده؟ –عه بیدار شدی آرش؟ –آخه تو این سروصدا کی می تونه بخوابه؟ سارنا را از آغوشش گرفتم و گفتم: –تو با کی هستی؟ آرام گفت: –دوباره زن همون قاتله امده جلو در به مامان التماس میکنه. میگه تقصیر حووش بوده که بعد از طلاق، برای انتقام گرفتن از شوهرش با عکس و حرفهایی که زده تحریکش کرده، اونم امده جلو در با کیارش حرف بزنه، اصلا نمی‌خواسته بلایی سرش بیاره. تقریبا همون حرفهایی که گفتی تو دادگاه گفته دیگه... به طرف صدا که ازجلوی در ورودی می‌آمد رفتم، دو خانم جلوی در ایستاده بودند و یکی از آنها به مادر التماس می کرد واشک می ریخت. مادر هم با اخم نگاهش می کرد. نزدیک رفتم. خانم را شناختم همسرهمان شخصی بود که کیارش را کشته بود. بارها دیده بودمش. آن یکی خانم صورتش در دیدم نبود نیم رخ ایستاده بود و با خانم طرف مقابلش حرف میزد تا آرامش کند. بچه را در آغوشم جابجا کردم و رو به مادر گفتم: –مامان بیا داخل. خانم با دیدن من ساکت شد و نگاهم کرد. خانم کناری‌اش هم با شنیدن صدای من به طرفم چرخید. یک دختر جوان بود. من با دیدن صورتش نتوانستم نگاهم را از او بردارم. چادر و روسری‌اش مثل راحیل بود، حتی فرم بستن روسری‌اش، از همان آویزها هم کنار روسری‌اش وصل کرده بود. با همان تیپ و همان وقار و متانت. حتی چهره اش هم کمی شبیهه راحیل بود. دختر از نگاه خیره‌ام معذب شد و به مادرش گفت: –مامان جان بیایید بریم. ولی مادرش دست بردارنبود. باناله گفت: –آقا شما که خودتون توی دادگاه حرفهای شوهرم روشنیدید، برادرتون تعادلش روازدست داده و افتاده زمین، اصلاتقصیرشوهر من نبوده. شوهرمن برای ضد وخورد نیومده بوده که، برادرشما اینجوری فکرکرده ودعوا رو شروع کرده. این فقط حولش داده که باهاش گلاویز نشه. آقا تو رو خدا گذشت کنید...نزارید بچه هام یتیم بشن... مدام التماس می کرد. نمی توانستم چشم از آن دختر بردارم، مثل راحیل آرام بود. ضربان قلبم بالا رفته بود. با ضربه‌ایی که به پهلویم خورد مجبورشدم نگاهم را از او بگیرم و به مادر بدهم. –آرش تو چته؟ زشته... صداها را می شنیدم ولی همه‌ی حواسم به این بود که با چه بهانه‌ایی دوباره نگاهش کنم. مادر با عصبانیت رو به خانم گفت: –خانم شما اینجوری دارید برای ما مزاحمت ایجاد می کنید. اگه یکی پسر شما رو می‌کشت رضایت میدادید؟ اصلا همون حووی سابقتونم باید مجازات بشه، به نظرم شما باید از اون شکایت کنید. چون عامل همه‌ی اینا اونه. زن بیجاره نگاه درمانده ایی به مادر کرد و گفت: –نمی‌دونم اون الان کجاست. معلوم نیست کجا خودش رو قایم کرده، اثری ازش نیست. اون فقط چند سالی وارد زندگی ما شد بهمش زد و بعد هم رفت. باور کنید این قتل عمدی نبوده، اصلا قتلی نبوده. اینجوری شوهر منم بیگناه میره بالای دار. مادر در‌حالی که سخت تر نفس می‌کشید گفت: –پس صبرکنید قاضی حکم رو بده بعد. دختر دست مادرش را کشید و گفت: –مامان درست می گن فعلا بایدصبرکنیم. نمی دانم چه شد که بالاخره قفل زبانم باز شد و گفتم: –همسایه‌ها صداتون رو می شنون درست نیست، بیایید توی خونه تا باهم صحبت کنیم. مادر نگاه چپ چپی خرجم کرد و با یک ضرب مرا به عقب کشید و به خانم گفت: –توی دادگاه می‌بینمتون. بعد هم در را بست. من هم هاج و واج نگاهش کردم. –مامان چیکار می کنی؟ –تو چیکارمی کنی؟ هیچ معلوم هست چته؟ تا دیروز که چشم نداشتی اینارو ببینی، یهو چی شد؟ به در بسته نگاه کردم و مثل کسایی که در عالم دیگری هستند، گفتم: –دخترش رو تا حالا ندیده بودم، چقدر شبیهه راحیل بود. مادر با تعجب نگاهم کرد و بعد نگاهش را روی مژگان که او هم بی حرکت ایستاده بود و نگاهمان می کرد، سُر داد. 🍁به‌قلم‌لیلا‌فتحی‌پور🍁