فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻این دو جمله ی کوتاه، ارزش
بارها خوندن داره!
🔸 از دیگران شکایت نمیکنم،
بلکه خودم را تغییر میدهم،
چرا که کفش پوشیدن راحت تر از
فرش کردن دنیاست.
🔸مبارزه انسان را داغ میکند و
تجربه انسان را پخته می کند!
هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ
پخته اى ديگر خام نميشود!🌸🍃
M.T.J 🍂
"به رسم امانت"
به رسم امانت،
دست های بی پناهی ام را
به جاری رود می سپُرم
تو هم،
آشیان بی پرندۀ دست هایت را
به آغوش گرم دریا بیاویز
تا فردا،
در شکفتن دوبارۀ خورشید
دست های کوچکم
در پناه دست های مهربان تو
به تفسیر سعادت بنشیند!
❊͜❊ٜٜٜٜٜٜٖٖٖٖٜ͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͜͡༊͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍͍✿░⃟🌸❁┅┄
کاش ب جای حجاب
حیا اجباری بود!
شرف اجباری بود!
راستی و درستی
اجباری بود!
کاش داشتن
معرفت و وجدان اجباری بود!
کاش ی ذره
انسانیت اجباری بود!....
جملاتی که با طلا باید نوشت؛
🔘گاهی لب های خندان بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند...
🔘“پایِ “معرفت که میاد وسط
“دستِ “خیلیا کوتاه میشه...
🔘یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت
اگه خودتو بگیری میندازنت ...
🔘مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم
اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند :
معذرت میخوام ..
🔘مزرعه را موریانه خورد،
ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم
🔘آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار
نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند ..
🔘“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” ..
ابیاتی که مصراع دوم آنها مشهورتر است:
-گر دایرهی کوزه ز گوهر سازند
از کوزه همان برون تراود که در اوست . . .
(بابا افضل)
-با سیه دل چه سود گفتنِ وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ . . .
(سعدی)
-هر دم که دل به عشق دهی ، خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست . . .
(حافظ)
-چنین است رسم سرای درشت
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت . . .
( فردوسی)
-امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امید نیست ، شر مرسان . . .
(سعدی)
-صوفی نشود صافی ، تا در نکشد جامی
بسیار سفر باید ، تا پخته شود خامی . . .
(سعدی)
-در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب
یارب! مباد آن که گدا معتبر شود . . .
(حافظ)
-در محفل خود راه مده همچو منی را
افسرده دل ، افسرده کند انجمنی را . . .
(قائم مقام)
-مرو به هند و بیا با خدای خویش بساز
به هر کجا که روی ، آسمان همین رنگ است . . .
(عليرضا جلالی)
-خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته در آید . . .
(حافظ)
-زلیخا مُرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی ؛
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی . . .
(صائب اصفهانی)
-زلیخا گفتن و یوسف شنیدن
شنیدن کی بُوَد مانند دیدن . . .
(عطار)