🔷داستان تشرف شماره 4 🔴داستان تشرف آقای زاغری از تهران 🎙️#ابراهیم_افشاری #تشرفات http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi

پدر مهربانم مهدی جان! 🍃قبلۀ اضطرار من ▪️[مولا جان!دلها خون گشت از این همه ظلم، مضطر شدیم و پریشان احوال... بغضی سنگین گلوی دنیا را می‌فشارد. ▫️دست به دعا برمی‌داریم و امن یجیب می‌خوانیم این تنها کاری است که اکنون از دست ما برمی‌آید...] ▪️من می‌دانم که تو به التماس‌ها احترام می‌گذاری. آدم‌هایی که به اضطرار رسیده‌اند، به تو نزدیک شده‌اند. ▫️ عاشق‌های صادق تو از وادی اضطرار عبور کرده‌اند که به کوی تو رسیده‌اند. آنها همچنان خودشان را مضطر تو می‌دانند. ▪️ عاشق صادق اگر از اضطرار به تو فاصله گرفت، بی‌شک از تو دور خواهد شد. اضطرار قبل از عشق، طعمی دارد و اضطرار بعد از عشق طعمی. ▫️ احساس می‌کنم که دارم به اضطرار قبل از عشق می‌رسم. خدا کند که خیال نباشد. وقتت بخیر قبلۀ اضطرار من!

نماز شمارو از تنهایی در میاره ..!! ☺️ نماز کارش اینه اون روزی که اول تنهایی من و شماست به دادمون برسه و مارو از تنهایی دربیاره....!)

💠از مرحوم علامه طباطبايى پرسيدند: ❓️چه ڪنیم تا در نماز حضور قلب داشته‌ باشیم!؟ 🔸️ايشان فرمودند : اگر مى ‌خواهى در نماز حضور قلب داشته باشى، ڪم حرف بزن. 🔺

💠اگر نماز میخونی ترقی نمیکنی! قرآن میخونی ترقی نمیکنی! دلیلش اینه... #استاد‌فاطمی‌نیا 💚برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات.💚 http://Eitaa.Com/montazeran_zohouremahdi