eitaa logo
منتظران ظهور
397 دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
62 فایل
ارسال ایده @M_ata1982 کپی تمامی مطالب با ذکر صلوات حلال است🌺🌿🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144200951293961921.mp3
11.01M
برکات یلدا کمتر از برگزاری یک مجلس روضه نیست! چه برای اعضای خانواده، چه برای یک جامعه ! به آن ضریب بی‌نهایت بدهید! ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*شب سردی بود ... *زن بيرون ميوه‌ فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه میخريدند.* *شاگرد ميوه‌ فروش ، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها میگذاشت و انعام میگرفت.* *زن پیش خودش فكر كرد چه میشد او هم میتوانست ميوه بخرد و ببرد خانه...* *کمی نزديکتر رفت..* *چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود.* *با خودش گفت: «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه».* *می توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد...* *هم اسراف نمیشد و هم بچه‌هايش شاد میشدند.* *برق خوشحالى در چشمانش دويد...* *ديگر سردش نبود!* *زن رفت جلو؛* *نشست پاى جعبه ميوه.* *تا دستش را برد داخل جعبه ،* *شاگرد ميوه‌ فروش گفت: « دست نزن ننه !* *بلند شو و برو رد كارت! »* *زن زود بلند شد ،* *خجالت كشيد.* *چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند.* *صورتش را قرص گرفت...* *دوباره سردش شد و...* *راهش را كشيد و رفت ...* *چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد:* *«مادرجون ، مادرجون ! »* *زن ايستاد ،* *برگشت و به آن زن نگاه كرد اون خانم لبخندى زد و به او گفت:* *« اينا رو براى شما گرفتم. »* *سه تا پلاستيك دستش بود ،* *پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار ...* *زن گفت : دستت درد نكنه ،* *اما من مستحق نيستم.* *اون خانم گفت : « اما من مستحقم مادر ...* *من مستحق داشتن شعور ، انسان بودن و به هم‌ نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى؛* *اگه اينارو نگيرى ،* *دلمو شكستى.* *جون بچه‌هات بگير »* *اون خانم منتظر جواب زن نماند ،* *ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد...* *زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه میكرد....* *قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ،* *غلتيد روى صورتش دوباره گرمش شده بود...* *با صدايى لرزان گفت:* *« پير شى !...* *خير ببينى...* *آبرومو خریدی مادر»* *هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست* *پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد خانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگوییم 😍😍😍😍 *یلدای امسال در هنگام خرید میوه ، سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم* *قوی باش* *با خدا باش* ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  | ویژه 🍉 راستی عزیز، شالتُ بافته، عزیزُ چشم‌براه نذاری/ بابابزرگ میگه بگم یه امشبُ، گوشی نیاری / شیرینی شبای یلدا، مزه‌ی این دورهمی‌شه / وقتی که باهمیم می‌بینم، هیچی خونواده نمیشه / امشب همه هستن، حیفه تو نباشی یه امشبو میشه، که مهمون ما شی؟ حیفه تو نباشی | حسین حقیقی ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
حکایت انار روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. علی علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ گفت: من از شما چیزی نمی خواهم. حضرت علی علیه السلام اصرار کرد. فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم. فاطمه علیها السلام گفت: اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت علی علیه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت. در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در کجا پیدا می شود؟ آنها گفتند: یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ علی علیه السلام ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمده ام. شمعون گفت: چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم. آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت علی علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمود: همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صدای ناله درمانده ای را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟ گفت: ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است - امام فرمود: من یک انار برای بیمار عزیزم می برم، ولی تو را محروم نمی کنم و نصفش را به تو می دهم. حضرت انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود! علی علیه السلام نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظی با آن جوان بیمار به سوی خانه حرکت کرد. در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود به در خانه رسید، ولی حیا کرد وارد خانه شود. از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده کرد فاطمه علیها السلام تکیه کرده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است ریاحین الشریعة، ج 1، ص142
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍉شب یلدا 🍉اگر پدرومادرمان زنده هستند گرامیشان بداریم وبردستانشان بوسه بزنیم و اگردرقیدحیات نیستندبا فاتحه اے روحشان راشاد ڪنیم 🍉به همسرمان یادآورے ڪنیم ڪه عاشقش هستیم و اگر مے توانیم هدیه اے ڪوچک وارزان مثل یک شاخه گل🥀 تقدیم اوڪنیم! 🍉 اگرڪدورتے بین افراد خانواده هست،دورهم جمع شویم وآن رابر طرف ڪنیم 🍉 براے تدارک شب یلدانیازے نیست همه میوه هاے بازاررا بخریم،وخیلے ساده باچاے و شڪلات وتخمه میشوددورهم بود 🍉خریدڪنیم امانه ازمغازه هاے بزرگ...سوپرے هاے ڪوچڪے هم هستندڪه دلشان رابه همین دورهمے وشب ها خوش ڪرده اند 🍉حافظ فراموش نشود!سعے ڪنیم تافارسے واشعارڪهنش را بیشتر بخوانیم تابه فرهنگ غنے ادب فارسے پے ببریم 🍉پیام یلدااینست ڪه تمام سال به بهانه هاے مختلف مے توانیم دورهم جمع شویم 🍉به بهانه یلدامهربانے،لبخندو بخشش راتمرین ڪنیم 🍉 نیازمندان راخوشحال ڪنیم شایدخوشحال ڪردن یک نیازمند واقعے سال بعدمارابیمه ڪند 🍉 شب یلدابه جاے پرسیدن رمز واے فاے واینترنت،حال دل هم را بپرسیم 🍁درآخریلدااز 4حرف زيبا تشڪيل شده 🍉یادهم بودن 🍁لبریزازمحبت بودن 🍉دوست داشتن همدیگر 🍁آخرین غم وآخرین برگ ریزان پاییز ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یلداتون🍉مهدوی فرقے نمےڪند اول زمستان باشد یا اول بهار، بےتو هرشب شب یلداست براے ما... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💥هشدار❗️ مواظب باشیم به نام یلدا، قلب امام زمان را نشکنیم و بیشتر از این داغ بر قلب مبارکشان نزاریم..... 🏴این شبها عزادار مادریم... یلدا تون سرشار از آرامش و نور الهی🌷
﷽؛ دعاےکمیل 💎 از دعاهاى بسيار معروف است ، علاّمه_مجلسى (رحمه اللّه) فرموده : " اين دعا از بهترين دعاهاست و دعاى خضر پيغمبر است ". اميرالمؤمنين (عليه السّلام) آن را به كميل كه از خواصّ اصحاب آن حضرت بود آموخت و نيز فرموده : " در شب‌هاى نيمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مي‌شود ، و براي كفايت از گزند دشمنان و گشوده شدن درهاى روزى و آمرزش گناهان سودمند است ". ❄️ أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ •┈••✾💠🌸🦋🌸💠✾••┈• 🍃🌸اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍
دعای‌کمیل۩احمد‌الفتلاوی.mp3
14.04M
🤲 دعاء كميل - أباذر الحلواجي 🎙 با صدای زیباے اباذر حلواجی،فوق العاده زیبا Time=24:39 ┄═🌼💠🦋💠🌼═┄ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ╔═══❖•ೋ° 🦋༻@montazeran_zoohor ╚═══❖•ೋ°✶⊶⊷⊶⊷❍