eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام مشکین دشت
812 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
80 فایل
‌﷽ [کانال رسمی بنیاد فرهنگی مذهبی منتظران مهدی(عج) رزمندگان مشکین دشت] (اینستاگرام) https://instagram.com/Montazerane_karaj?utm_medium=copy_link (تلگرام) http://t.me/Montazerane_karaj #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ارتباط با خادم: @mohammad_khambari
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه باید مراقب سه چیز باشیم : وقتی تنها هستیم مراقب افكار خود، وقتی با خانواده هستیم مراقب اخلاق خود و زمانی كه در جامعه هستیم مراقب زبان خود... @montazeran1184
🛑🛑🛑🛑🛑 🌹با عرض سلام  و ادای احترام خدمت بانوان فرهیخته شهر مشڪین دشت🌹 به استحضار می‌رساند: نظر به تأڪید مقام معظم رهبری در استفاده صحیح و مناسب از ظرفیت‌های  علمی نخبگان در عرصه های گوناگون برای توسعه ڪشور و لزوم حرڪت انقلابی برای رفع موانع و مشڪلات؛ حوزه بسیج حضرت آسیه (سلام الله) مشڪین دشت در نظر دارد اتاق فڪری متشڪل از فعالان و فرهیختگان در عرصه های گوناگونِ فرهنگی، هنری، علمی، پژوهشی و ورزشی در راستای هر چه باشڪوه تر برگزار ڪردن فعالیت های شهری تشڪیل دهد، لذا از تمامی بانوان مستعد در این عرصه ها دعوت به عمل می آید در صورت علاقمند بودن به همڪاری در این زمینه به  آی دی زیر پیام دهند : @Leila2233 مزید امتنان است در راستای راه اندازی هر چه پرشورتر این اتاق فڪر از حضور ارزشمند شما بانوان گرامی بهره مند گردیم...
22.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 طوفان نماینده انقلابی خمینی شهر در مجلس امروز صبح ⭕️ کار از استیضاح گذشته، حسن روحانی و ظریف باید محاکمه بشوند @montazeran1184
🔴خضریان نماینده مجلس نوشته طرح سؤال از رییس‌جمهور با ۲۰۰ امضا تقدیم هیأت‌رئیسه مجلس شده و رییس‌جمهور باید درباره نابسامانی‌های اقتصادی در بازار ارز، مسکن، خودرو، برجام و غیره پاسخگو باشه. @montazeran1184
هدایت شده از Kgh
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واکنش حاج مهدی رسولی به نامه موسوی خوئینی ها 👈 هیات منتظران مهدی(عج)_رزمندگان مشکین دشت 🆔 @ba_montazeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این فیلم رو ببینید تا متوجه شوید ظریف در مجلس چه گفت که صدای نمایندگان بلند شد و جلسه متشنج شد! ظریف واقعا صادق است؟! 💬 صادق نیکو @montazeran1184
🔴 اسامی نمایندگان که طرح سوالات اقتصادی و معیشتی از رئیس جمهور را امضا کردند ♦️بگردید و ببینید اسم نماینده شهرتان در میان اسامی امضا کنندگان وجود دارد؟ ♦️کسانی که امضا نکردند یعنی سوالی از روحانی ندارند؟ دلار 21 تومانی و سکه 10 میلیون تومانی و پراید 80 میلیونی و ... موضوعاتی نیست که موجب سوال از رئیس جمهور شود که شما چکاره هستید در این مملکت؟ @montazeran1184
YEKNET.IR - shoor 2 - hafteghi 99.03.22 - narimani.mp3
2.32M
🍃می ترسم از آخر خودم 🍃می ترسم که از تو دور بشم 🎤 🌹🍃🌹🍃 @montazeran1184
✍️ 💠 تا بیمارستان به جای او هزار بار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمه‌جانش را به اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادران‌شان دل سنگ را آب می‌کرد. چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد می‌آمد که به بهانه رهایی مردم مستانه نعره می‌زد :«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و هم‌پیاله‌هایش بودند. 💠 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم و می‌ترسیدم مصطفی مظلومانه شود که فقط بی‌صدا گریه می‌کردم. ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :«زنده می‌مونه؟» 💠 از تب بی‌تابی‌ام حس می‌کرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی می‌تپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید :«چی‌کاره‌اس؟» تمام استخوان‌هایم از ترس و غم می‌لرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم :«تو پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم (علیها‌السلام) دفاع می‌کردن!» 💠 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم :«تو برا چی اومدی اینجا؟» طوری نگاهم می‌کرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد :«برا همون کاری که سعد ادعاش رو می‌کرد!» 💠 لبخندی عصبی لب‌هایش را گشود، طوری که دندان‌هایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد :«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همه‌شون می‌خوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این که می‌بینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچه‌های سوریه، معارضین صلح‌جو هستن!!!» و دیگر این حجم غم در سینه‌اش جا نمی‌شد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد :«سعد ادعا می‌کرد می‌خواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزاده‌ها کنیم!» 💠 و نمی‌دانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید :«چقدر دنبالت گشتم زینب!» از صدایش دلم لرزید، حس می‌کردم در این مدتِ بی‌خبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد. 💠 خودش بود، با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله می‌کشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو می‌چرخید که شیشه وحشتم در گلو شکست. نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم :«این با تکفیری‌هاس!» از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش می‌جنبید بلکه راه فراری پیدا کند و نفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید. 💠 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمی‌دانستم می‌خواهد چه کند که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد. مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه می‌کشید، ابوالفضل فریاد می‌زد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم. 💠 مردم به هر سمتی فرار می‌کردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما می‌دویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند به خودش بسته که تنم لرزید. ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد. 💠 فریاد می‌زد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من می‌ترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش می‌کردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند، دستش را به سمت کمر بسمه برد. با دستانم چشمانم را گرفته و از اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه می‌زدم تا لحظه‌ای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم. 💠 با کف دستانش دو طرف صورتم را گرفت، با انگشتانش را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید :«برا من گریه می‌کنی یا برا این پسره که اسکورتت می‌کرد؟» چشمانش با شیطنت به رویم می‌خندید، می‌دید صورتم از ترس می‌لرزد و می‌خواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت :«ببینم گِل دل تو رو با پسر برداشتن؟ پسر قحطه؟» 💠 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم و دیدم همان دو مرد نظامی او را در انتهای راهرو می‌برند. همچنان صورتم را نوازش می‌کرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم می‌کردم که حرف را به جایی دیگر کشیدم :«چرا دنبالم می‌گشتی؟»... ✍️نویسنده: @montazeran1184
🔰به مناسبت 🔰 💌دعوت میکنیم از 💌 🔷 جهت برگزاری 🔷 با موضوع 🔷باحضور سرکار خانم اسلاملو ⚡ مدیر ⚡ ✅ به همراه ایده ها وطرحهای جذاب مربوط به موضوع جلسه 👌 📝از پیشنهادات وایده های مدعویین در ارتباط با موضوع جلسه ، استقبال میکنیم 👌 ⏳: سه شنبه 17 تیرماه ⏰ : راس ساعت 17 🏢مکان: کرج_بلوارطالقانی جنوبی_خیابان چمران_پیام‌۵ : بلوار بلال به سمت هفت تیر خیابان سیزده آبان بعد مسجد حضرت معصومه س پیام ۵ ❌ این جلسه با تعداد محدود و بارعایت تمام پروتکل های بهداشتی و رعایت فاصله اجتماعی برگزار میشود.❌ ⭕️ 🙏 🛑 درصورت حضور در جلسه حتما به آیدی زیر اطلاع دهید @Montazerany ‌ ✔️ جبهه فرهنگی بانوان انقلاب اسلامی البرز
11.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ علت اصلی نامه نگاری غربگرایان به رهبر انقلاب چیه؟ ❇️ پاسخ های صریح و دقیق رو از زبان آقای رسائی ببینید @montazeran1184