eitaa logo
هیئت رزمندگان اسلام مشکین دشت
798 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
80 فایل
‌﷽ [کانال رسمی بنیاد فرهنگی مذهبی منتظران مهدی(عج) رزمندگان مشکین دشت] (اینستاگرام) https://instagram.com/Montazerane_karaj?utm_medium=copy_link (تلگرام) http://t.me/Montazerane_karaj #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ارتباط با خادم: @mohammad_khambari
مشاهده در ایتا
دانلود
تکذیب وقوع انفجار در غرب تهران 🔹فرماندار قدس: هیچ انفجاری در شهرقدس و حتی گرمدره اتفاق نیفتاده و قطعی برق مربوط به روبروی بیمارستان ۱۲ بهمن در ساعت ۲۲ شب گذشته به مدت ۵ دقیقه بوده است. 🔹هیچ یک از نهادهای امنیتی صدای انفجار را در قدس و گرمدره تایید نمی‌کنند و خبرهای منتشر شده شایعه بوده است.
سلام مولای مهربان جمعه های انتظار ☺️ کی شود اشتیاقمان برای دولت کریمه ات به حضورت شیرین شود؟؟؟😍 🔹 اللَّهُمَّ اِنّاَ نَرغَبُ اِلَیکَ فِی دَولَةٍ کَریمَةٍ 🔆 بار الهی به سوی تو مشتاقیم برای یافتن دولت کریمه ی امام زمان
برگزاری اربعین تا این لحظه منتفی است 🔹کریم همتی رئیس جمعیت هلال احمر : ستاد اربعین در جمعیت هلال احمر و در قالب همان ستاد مرکزی است، اما حوزه امداد و نجات به جمعیت هلال احمر سپرده شده است. امداد و نجات هلال احمر ایران در ستاد مرکزی اربعین فعالیت می‌کند و این موضوع به این معنا است که جمعیت هلال احمر به صورت مستقل از ستاد مرکزی اقدام را خاصی انجام نمی‌دهد. 🔹آنچه که مشخص است این است که برگزاری اربعین تا این لحظه منتفی شده، مگر آن که اتفاق خاصی رخ دهد. جمعیت هلال احمر این آمادگی را دارد که اگر فردا هم مرز‌ها باز شوند کار خود را انجام دهد، اما به احتمال زیاد اربعین امسال همانند حج برگزار نشود
رسیدن به یک زندگی ایده آل و آرمانی در راستای ظهور نیازمند دانش و بینش صحیح است.باید آماده ظهورشویم. @montazeran1184
♦️شایعه در فضای مجازی| شنیده شدن صدای شلیک در غرب استان تهران 🔹برخی کاربران در شبکه‌های اجتماعی از شنیده شدن صدای انفجار یا شلیک گلوله در غرب استان تهران، احتمالا مناطقی نزدیک گرمدره یا شهر قدس خبر می‌دهند. کاربرانی هم در این شبکه‌ها از قطع شدن برق برخی مناطق شهر قدس و شهریار خبر می‌دهند. 📸 تصویری که به عنوان انفجار در غرب تهران در حال انتشار است مربوط به بمباران رژیم صهیونیستی در غزه می باشد
✍️ 💠 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت می‌سوخت که همچنان می‌گفت :«از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، وارد سوریه میشن و ارتش درگیره! همین مدت خیلی‌ها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!» سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد :«تو درگیری‌های حلب وقتی جنازه تروریست‌ها رو شناسایی می‌کردن، چندتا افسر و هم قاطی‌شون بودن. حتی یکی‌شون پیش‌نماز مسجد ریاض بود، اومده بوده سوریه بجنگه!» 💠 از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته گفت :«پادشاه داره پول جمع می‌کنه که این حرومزاده‌ها رو بیشتر تجهیز کنه!» و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید :«میگن آمریکا و می‌خوان به سوریه حمله کنن، راسته؟» و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظه‌ای ماتش برد و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد :«نه مادر! اینا از این حرفا زیاد می‌زنن!» 💠 سپس چشمانش درخشید و از لب‌هایش عصاره چکید :«اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، و ما سربازای مثل کوه پشت‌تون وایسادیم! اینجا فرماندهی با (علیهاالسلام)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!» و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت :«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.» و دیگر هم امن نبود که رو به مصطفی بی‌ملاحظه حکم کرد :«باید از اینجا برید!» 💠 نگاه ما به دهانش مانده و او می‌دانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد :«ان‌شاءالله تا چند روز دیگه وضعیت تثبیت میشه، براتون یه جایی می‌گیرم که بیاید اونجا.» به‌قدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرم‌تر توضیح داد :«می‌دونم کار و زندگی‌تون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!» 💠 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به برگردد که بلافاصله از جا بلند شد. شاید هم حس می‌کرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد، با خداحافظی ساده‌ای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم. روی ایوان تا کفشش را می‌پوشید، با بی‌قراری پرسیدم :«چرا باید بریم؟» قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد :«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر می‌کردم نشد. مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...» که صدای مصطفی خلوت‌مان را به هم زد :«شما اگه می‌خواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.» 💠 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت پیدا بود. ابوالفضل قدمی را که به سمت پله‌های ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید :«یعنی دیگه نمی‌خوای کمکم کنی؟» مصطفی لحظه‌ای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو کرده که صدایش پیش برادرم شکست :«وقتی خواهرتون رو ببرید پیش خودتون، دیگه به من نیازی ندارید!» 💠 انگار دست ابوالفضل را رد می‌کرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد :«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!» لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم. مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانی‌اش نمی‌شد که رو به من خواهش کرد :«دخترم به برادرت بگو بمونه!» و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم می‌چرخیدم که مصطفی وارد شد. 💠 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا می‌دید که تنها نگاهم می‌کرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید :«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!» کلماتش مبهم بود و خودش می‌دانست آتش چطور به دامن دلش افتاده که شبنم روی پیشانی‌اش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد :«ان‌شاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.» 💠 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد، سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد. هنوز وارد شهر نشده و که از قبل در لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️نقش دولت پنهان جهانی در انتشار ویروس 😳 مراسم افتتاحیه المپیک ۲۰۱۲ در انگلیس در حضور ملکه انگلیس و در ورزشگاهی به شکل ویروس کرونا 😳 حتی نشان میدهند که بوریس جانسون هم مبتلا شده 😳 و در آخر دولت پنهان جهانی یا واکسن این بیماری را میسازد ‌ @montazeran1184
ان شالله از امروز صبح به مدت ۴۰ روز چله دعای عهد خواهیم داشت ان شالله همگی در این طرح شرکت کنید
دعای عهد.mp3
1.99M
🌹 قرائت دعای عهد 🍃 «روز اول» 🗓شروع چله: ۹۹/۴/۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نمره آن روحانی در خریت 20 نه 40 است ‌ 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب 🆔 @pasdarenghelab🔜 پاسدار انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حتما ببینید/چرا شجریان لیاقت خواندن برای ملت ایران را نداشت ؟ ♦️کسی که برعلیه اسلام،مذهب،انقلاب وریشه های فرهنگی و آیینی خودش عقده گشایی کرده وباضدانقلاب لندن نشین همنوایی می کند! @montazeran1184
Shab20Ramazan1393[03].mp3
7.25M
『 ♡ 🎧 ♡ 』 🔹 قسم‌به‌نام‌زهرا، چادر‌خاکی‌او 🎙 بانوای: @montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 ماجرای دعوت پادشاه عربستان از رهبر برای حج و شرط رهبر برای او 🔹ظهور کی اتفاق می افتد 🔹شرط رهبر برای ادای حج چه بود @montazeran1184
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسابقه مسابقه 🌷به مناسبت هفته حجاب و عفاف🌷 📌ویژه کودکان: افراد زیر ۱۴ سال می توانید با موضوع عفاف و حجاب نقاشی کنید و عکس آن را برای آی دی زیر ارسال فرمائید. @Montazerany به قید قرعه به نفرات برگزیده جایزه اهدا می شود. هیئت منتظران مهدی(عج)واحد خواهران پایگاه شهیدان هدایتکار 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @montazeran1184
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مسابقه مسابقه 🌷به مناسبت هفته حجاب و عفاف🌷 📌ویژه دختران وبانوان بالای ۱۵ سال : می توانید جدول عفاف و حجاب را حل کرده و به آی دی زیر ارسال فرمائید. آی دی: @Montazerany به قید قرعه به نفرات برگزیده جایزه اهدا می شود. هیئت منتظران مهدی(عج)واحد خواهران پایگاه شهیدان هدایتکار 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @montazeran1184
masaleye-hejab-motahari.pdf
1.26M
💥منبع مسابقه عفاف و حجاب ویژه دختران و بانوان بالای ۱۵ سال 📌کتاب مسئله حجاب:نوشته استاد مرتضی مطهری هیئت منتظران مهدی(عج)واحد خواهران پایگاه شهیدان هدایتکار @montazeran1184
سالروز تولد شهید محسن حججی مبارک ۲۱ تیر ماه قسمتی از وصیت نامه شهید: از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان است.
در این اشفته بازارِ 👈بۍحجابۍ چادرت عَلَم این جبهه‌ےجنگ نرم است 🌷بانو🌷 تعهد بده در گردان فاطمےها مدافع حیا✊ و عفت باشی☺️ و برای امام زمانت سربازی جهادگر 👌 شبتون مهدوی @montazeran1184
✍️ 💠 مصطفی در حرم (علیهاالسلام) بود و صدای تیراندازی از تمام شهر شنیده می‌شد. ابوالفضل مرتب تماس می‌گرفت هر چه سریعتر از خارج شویم، اما خیابان‌های داریا همه میدان جنگ شده و مردم به حضرت سکینه (علیهاالسلام) پناه می‌بردند. 💠 مسیر خانه تا حرم طولانی بود و مصطفی می‌ترسید تا برسد دیر شده باشد که سیدحسن را دنبال ما فرستاد. صورت خندان و مهربان این جوان ، از وحشت هجوم به شهر، دیگر نمی‌خندید و التماس‌مان می‌کرد زودتر آماده حرکت شویم. خیابان‌های داریا را به سرعت می‌پیمود و هر لحظه باید به مصطفی حساب پس می‌داد چقدر تا حرم مانده و تماس آخر را نیمه رها کرد که در پیچ خیابان، سه نفر مسلّح راه‌مان را بستند. 💠 تمام تنم از ترس سِر شده بود، مادر مصطفی دستم را محکم گرفته و به خدا التماس می‌کرد این را حفظ کند. سیدحسن به سرعت دنده عقب گرفت و آن‌ها نمی‌خواستند این طعمه به همین راحتی از دست‌شان برود که هر چهار چرخ را به بستند. ماشین به ضرب کف آسفالت خیابان خورد و قلب من از جا کنده شد که دیگر پای فرارمان بسته شده بود. 💠 چشمم به مردان مسلّحی که به سمت‌مان می‌آمدند، مانده و فقط ناله مادر مصطفی را می‌شنیدم که خدا را صدا می‌زد و سیدحسن وحشتزده سفارش می‌کرد :«خواهرم! فقط صحبت نکنید، از لهجه‌تون می‌فهمن نیستید!» و دیگر فرصت نشد وصیتش را تمام کند که یکی با اسلحه به شیشه سمت سیدحسن کوبید و دیگری وحشیانه در را باز کرد. نگاه مهربانش از آینه التماسم می‌کرد حرفی نزنم و آن‌ها طوری پیراهنش را کشیدند که تا روی شانه پاره شده و با صورت زمین خورد. 💠 دیگر او را نمی‌دیدم و فقط لگد وحشیانه را می‌دیدم که به پیکرش می‌کوبیدند و او حتی به اندازه یک نفس، ناله نمی‌زد. من در آغوش مادر مصطفی نفسم بند آمده و رحمی به دل این حیوانات نبود که با عربده درِ عقب را باز کردند، بازویش را با تمام قدرت کشیدند و نمی‌دیدند زانوانش حریف سرعت آن‌ها نمی‌شود که روی زمین بدن سنگینش را می‌کشیدند و او از درد و ضجه می‌زد. 💠 کار دلم از وحشت گذشته بود که را به چشم می‌دیدم و حس می‌کردم قلبم از شدت تپش در حال متلاشی شدن است. وحشتزده خودم را به سمت دیگر ماشین می‌کشیدم و باورم نمی‌شد اسیر این شده باشم که تمام تنم به رعشه افتاده و فقط را صدا می‌زدم بلکه شود که هیولای تکفیری در قاب در پیدا شد و چشمانش به صورتم چسبید. 💠 اسلحه را به سمتم گرفته و نعره می‌زد تا پیاده شوم و من مثل جنازه‌ای به صندلی چسبیده بودم که دستش را به سمتم بلند کرد. با پنجه‌های درشتش سرشانه مانتو و شالم را با هم گرفت و با قدرت بدنم را از ماشین بیرون کشید که ‌دیدم سیدحسن زیر لگد این وحشی‌ها روی زمین نفس‌نفس می‌زند و با همان نفس بریده چشمش دنبال من بود. 💠 خودش هم بود و می‌دانست سوری بودنش شیعه بودنش را پنهان می‌کند و نگاهش برای من می‌لرزید مبادا زبانم سرم را به باد دهد. مادر مصطفی گوشه خیابان افتاده و فقط ناله جانسوزش بلند بود و به هر زبانی التماس‌شان می‌کرد دست سر از ما بردارند. 💠 یکی‌شان به صورتم خیره مانده بود و نمی‌دانستم در این رنگ پریده و چشمان وحشتزده چه می‌بیند که دیگری را صدا زد. عکسی را روی موبایل نشانش داد و انگار شک کرده بود که سرم فریاد کشید :«اهل کجایی؟» لب و دندانم از ترس به هم می‌خورد و سیدحسن فهمیده بود چه خبر شده که از همان روی خاک صدای ضعیفش را بلند کرد :«خاله و دختر خاله‌ام هستن. لاله، نمی‌تونه حرف بزنه!» 💠 چشمانم تا صورتش دوید و او همچنان می‌گفت :«داشتم می‌بردم‌شون دکتر، خاله‌ام مریضه.» و نمی‌دانم چه عکسی در موبایلش می‌دید که دوباره مثل سگ بو کشید :« هستی؟» یکی با اسلحه بالای سر سیدحسن مراقبش بود و دو نفر، تن و بدن لرزانم را به صلّابه کشیده بودند و من حقیقتاً از ترس لال شده بودم که با ضربان نفس‌هایم به گریه افتادم. 💠 مادر مصطفی خودش را روی زمین به سمت پای‌شان کشید و مادرانه التماس کرد :«دخترم لاله! اگه بترسه، تشنج می‌کنه! بهش رحم کنید!» و رحم از پلیدشان فرار کرده بود که به سرعت برگشت و با همان ضرب به سرش لگدی کوبید که از پشت به زمین خورد. به‌نظرم استخوان سینه سیدحسن شکسته بود که به سختی نفس می‌کشید و با همان نفس شکسته برایم سنگ تمام گذاشت :«بذارید خاله و دخترخاله‌ام برن خونه، من می‌مونم!» که را روی پیشانی‌اش فشار داد و وحشیانه نعره زد :«این دختر ایرانیه؟»... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰درد و دل یک مداح با بابت گرونیها و سختی مردم 🔰حرف دل قشر ضعیف جامعه رو با یه شعر و سبک زیبا زده فقط اونجاش که میگه: 😂ماها که کلید نخواستیم قفل نزن به زندگیمون...😂 شعر و اجرا: عبدالحسین شفیع پور ‌ @montazeran1184
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سهم ما در شیوع کرونا 🔹مراقب باشیم جزئی از زنجیره ی انتقال نباشیم @montazeran1184
هدایت شده از Kgh
✨ نماز توبه در یکشنبه های ماه ذی‌القعده ✅ 4 رکعت نماز (۲نماز دورکعتی)، در هر رکعت بعدازحمد، 3بار سوره ، و 1بار سوره و 1بار سوره ؛ بعد از نمازها، 70 بار ذکر «استغفرالله و اتوب الیه»، سپس یکبار ذکر «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ» سپس دعای «يَا عَزِيزُ! يَا غَفَّارُ! اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ، فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ». ❗️پاداش این نماز طبق روایت: از آسمان به او ندا می آید: «ای بنده خدا! عملت را از نو آغاز کن، زیرا توبه تو پذیرفته، و گناه تو آمرزیده شد». و فرشته ای از زیر عرش ندا می کند: «ای بنده! بر تو، خاندان و فرزندانت مبارک باشد». و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند شد». و فرشته دیگری ندا می کند: «ای بنده! تو مؤمن از دنیا می‌روی، و دینت از تو سلب نمی‌شود، و (بعد از مردن) قبرت گشاده و نورانی خواهد شد». پس منادی دیگری می‌گوید: «ای بنده! پدر و مادرت از تو راضی خواهند شد، هرچند از تو راضی نباشند، و به خاطر تو، پدر و مادرت و فرزندانت آمرزیده شدند، و روزیِ تو در دنیا و آخرت گسترده خواهد شد». و جناب جبرئیل ندا می کند: «من (هنگام مرگ) با ملک الموت نزد تو می‌آیم تا با تو مدارا کند، و مردن بر تو خدشه‌ای وارد نسازد، و روح تو از بدنت به آرامی خارج شود». 📚 مفاتیح الجنان، در اعمال ماه ذی القعده به نقل از اقبال الاعمال، ص۶۱۴ 👈 هیات منتظران مهدی(عج)_رزمندگان مشکین دشت 🆔 @ba_montazeran
🔴 آسیا تایمز: اگر مجلس ایران قرارداد ایران و چین را تصویب کند، این طرح ضربه بزرگی به تلاش های بی امان دولت ترامپ برای منزوی کردن اقتصاد ایران در جامعه جهانی خواهد بود. ♦️ قرارداد ایران و چین موضوعی بسیار مهم برای بخش انرژی ایران است که به شدت نیاز به سرمایه گذاری قابل توجهی برای بهسازی صنعت نفت کشور دارد. @montazeran1184