eitaa logo
منتظࢪان‌ظھوࢪ🇵🇸
587 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
چشم بگردان و ببین زین هستی چه میماند برایت جز خدا ، یاد خدا ، ذکر خدا …📿🌱 اگر اشتباهی دیدید بذارید به پای خودمون نه دینمون!
مشاهده در ایتا
دانلود
گَـر‌چِھ‌این‌شَهـر‌شُلـوغ‌است، وَلۍ‌بـٰآوَر‌ڪُن . ‌. آنچ‌ـنـٰآن‌جـٰآ؎ِ‌‌تو‌خـآالیسـت،‌ صِـدٰا‌مۍ‌پیچَ‌ـد..(:💔" اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یٰااَبٰاصٰالِح‌المَهدی‹عج›✨🕊 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
🌹قسـمـت هـفـتـاد و شـشــم صبح روز بعد ساعت۷بیدارشدم و صبحونه درست کردم تا کارن بخوره بعد بره سرکار. صبحونشو با اشتها خورد و رفت. روزای من تو خونه و با سر کردن وقت با محدثه میگذشت. شبا هم با کارن دور هم بودیم و میگفتیم و میخندیدیم. اما تو این مدت نماز خوندن کارن رو نمیدیدم. انگار داشت یک چیزی رو ازم پنهون میکرد. خیلی زود فهمیدم به چادر پوشیدنم حساسیت نشون میده. هر جا میخواستیم بریم. چه خرید، چه رستوران، چه حتی خونه همسایه هی غر میزد که چادرتو دربیار. درسته مسلمونم اما این کارا امل بازیه. واقعا ناراحت میشدم اما کارن اصلا به روی خودش نمیاورد و عادی رفتار میکرد. چند بارم جلو بقیه با تمسخر باهام حرف زد منم شبش رفتم تو اتاق محدثه و دلخور شدم. اما حتی یک بار نازمو نکشید و عذرخواهی نکرد. از اون زندگی رویایی که تو فکرم بود هیچیش به واقعیت نپیوست و منو ناامید تر کرد. شبا سر سجاده، تو نماز شبام کلی اشک میریختم و از خدا میخواستم بهم صبر بده و اخلاق کارن رو عوض کنه. به مسلمون بودنش شک داشتم اما چاره ای به غیر از باور حرفاش نداشتم. چون شوهرم بود. باید بهش اعتماد میکردم. یک روز که داشتیم میرفتیم خونه مادرجون، تو ماشین بحثمون شد. _من دارم بهت میگم اون پسره کی بود باهاش از دانشگاه میومدی بیرون؟ چادرتو رو سرت کشیدی فکر کردی کسی نمیفهمه چه غلطی میکنی؟ نخیر خانم از این خبرا نیست میدونم چه کارایی میکردی. دیگه از تحملم فراتر رفته بود. بدون اطلاع به من تهمت زده بود و ندونسته بود چجوری قلبمو شکسته بود. _ساکت شو کارن.. ساکت شوووو. تو نادانسته داری به من تهمت میزنی. _میدونم که... _گفتم ساکت شو. اون پسر شوهر دوست صمیمیمه که با زنش به مشکل برخورد و اومد پیش من تا باهاش حرف بزنم...اگرم باور نداری...شمارشو بدم...زنگ بزنی.. به گریه افتاده بودم و نمیتونستم حرف بزنم. همون موقع رسیدیم خونه مادر جون و من با گفتن این جمله پیاده شدم. _خیلی بی معرفتی که اینجوری نامردانه بهم تهمت خرابکار بودن میزنی. اشکامو پاک کردم و با لبخند محدثه رو گرفتم زیر چادرم و رفتم تو خونه. تا آخر شب خونه مادرجون که بودیم به کارن عادی رفتار کردم و بیشتر با مادرجون حرف میزدم. بازم به چادرم گیر میداد و منم با مهربونی جوابشو میدادم. دلم میخواست زودتر بریم خونه تا این رفتارای مسخره و لبخندای الکی تموم بشه. وقتی رفتیم خونه کارن خوابید و منم رفتم تو اتاق محدثه و به بهونه خوابوندنش شب اونجا خوابیدم. صبح با لمس دستی روی صورتم بیدار شدم. وقتی چشمامو باز کردم، دیدم دستای کوچولو محدثه میخوره به صورتم. _سلام مامانی قربونت بشم من دختر نازم. بغلش کردم و با هم رفتیم تو آشپزخونه. _باباتم که رفته. هعی عادت کردم به این زندگی عادی و پر از تظاهر. فقط اولاش خوب بود دخترم. اولای زندگی خیلی قشنگ بود. دو سه روز اولش فقط خوب بود اما حالا...دیگه امیدی به این خونه و بابات ندارم. فقط تو مهمی برام..فقط تو. شروع کرد به حرف زدن و من لذت بردم از این صداهای بی مفهوم و قشنگش. تازگیا خیلی شبیه محدثه شده بود. انقدر بوسش کردم که گریه اش گرفت. خندیدم و اروم فشردمش به سینه ام. _فدای گریه هات بشم عزیزم. نبینم اشک بریزی دخترقشنگم. ادامه دارد...
🌹قسـمـت هـفـتـاد و هـفـتـم روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگین تر میشد. قهر نبودم چون قهر تو اسلام کار پسندیده ای نبود. فقط ازش خیلی دلخور بودم. با هم حرف میزدیم اما خیلی کم و سرد. وقتی میومد خونه بیشتر با محدثه بازی میکرد و منم تو آشپزخونه مشغول میشدم. چند روزی بود که قلبم درد میکرد و آروم نمیشد. دردش یک جورایی امونم رو بریده بود و توان برام نذاشته بود. جلوی کارن زیاد نشون نمیدادم درد دارم چون نمیخواستم بفهمه حتما چیز خاصی نبود. حتما بخاطر استرس و فشار و نگرانی بود. یک روزی که کارن نبود واقعا جونم به لب رسید و رفتم دکتر اما قبلش محدثه رو گذاشتم پیش آتنا و گفتم یک ساعتی نگهش داره جایی کار دارم زود میام. رفتم بیمارستان نزدیک خونه آتنا و دکتر برام یک آزمایش نوشت که سریع آزمایش رو دادم و منتظر جواب شدم. وقتی فامیلمو صدا زدن رفتم جوابو گرفتم. _میشه بگین نتیجه اش چیه؟ _با دکتر حرف بزنین بهتون میگن. هدایتم کرد سمت اتاق دکتر و منم با بهت و ترس رفتم تو مطب دکتر. برگه آزمایش رو گذاشتم رو میز دکتر و گفتم:آقای دکتر لطفا نتیجه رو زودتر بگین خیلی استرس دارم. نگاهی به برگه انداخت و اخماش رفت تو هم. وای خدا داشتم سکته میکردم. خیلی حالم بد بود. قلبم شروع کرد به درد گرفتن. _آقای دکتر؟ _متاسفانه شما مبتلا به حمله قلبی شدین. همه این دردهای قلبتون هم بخاطر استرسه و فشاره. اگر رعایت کنین حتما خوب میشه. یک آن انگار وا رفتم و بدنم سست شد. ناراحتی قلبی؟ من؟؟؟ چرا آخه؟نکنه بخاطر فشارای این روزاست؟ با تشکر ساده ای از مطب دکتر و بیمارستان بیرون اومدم و سمت خونه آتنا قدم برداشتم. هرچی آتنا گفت بیا بالا گفتم کار دارم و باید برم. محدثه رو گرفتم ازش و ازش خداحافظی کردم. _ممنون که نگهش داشتی. _خواهش میکنم دوست گلم. ما یک زهراجون که بیشتر نداریم. لبخندی زدم و گونشو بوسیدم. _سلام برسون عزیزم.خداحافظ. تا خونه با تاکسی رفتم. به خونه هم که رسیدم محدثه رو خوابوندم و خودم نشستم رو صندلی جلو تراس و زل زدم به بیرون. فکرم خیلی مشغول حرفای دکتر بود. قلبم آروم شده بود اما درد اصلی، روحمو خراش میداد. ادامه دارد...
🌹قسـمـت هـفـتـاد و هـشـتـم شب شد و کارن اومد. بازم عادی رفتار کردم و دردم رو نشون ندارم. این ناراحتی قلبی هم درد دیگه ای شده بود که آزارم میداد. شام، مرغ سوخاری درست کردم با سیب زمینی سرخ کرده که کارن خیلی دوست داشت. میز شام رو که چیدم صداش زدم. بچه به بغل اومد تو آشپزخونه. _ممنون چرا زحمت کشیدی؟ دلم برای"به به عجب بویی راه انداختی خانم"ش تنگ شده بود. _خواهش میکنم. نشست پشت میز و محدثه رو داد به من بعدم شروع کرد به خوردن غذا. اما من که میل آنچنانی نداشتم با غذا بازی بازی کردم تا غذای اونم تموم شد. محدثه همش بهانه میگرفت بردمش تو اتاق تا آرومش کنم. صدای کارن، افکارمو‌ پاره کرد. _زهرا بچه خوابید بیا بیرون کارت دارم. یا خدا دیگه چی میخواد بگه و بیشتر گند بزنه به رابطمون؟ خیلی ترس داشتم که با یک جمله دیگه چینی دلم بشکنه و غرورم جلوش خورد بشه. محدثه که خوابید، کمی دستمو گذاشتم رو قلبم و تسکین همیشگیم رو تکرار کردم‌. "الا بذکر الله تطمئن القلوب" چند مرتبه خوندمش که حالم بهتر شد و تونستم نفس عمیق بکشم. خدایا خودت به خیر بگذرون. به حال خراب دلم رحم کن. رفتم بیرون. کارن رو کاناپه منتظرم نشسته بود. _بشین. نشستم روبروش و سرمو انداختم پایین. نه بخاطر شرمساری و خجالت بلکه به خاطر اینکه هنوز نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم. _میدونم اذیتت کردم و ازم دلخوری. اما قهر نکردی و تو این مدت مثل یک خانوم باقی موندی. نمیدونم چرا این شیطون درونم نمیزاره کسی از دستم در امان باشه. خیلی سخته شبا تنها بخوابم در صورتی که کسی که دوسش دارم حالا همسرمه. خیلی سخته تو چشمام نگاه نکنی بخاطر اینکه منو نبخشیدی. خیلی سخته صبح و شب با فکر عذاب وجدان کار کنی و همسرت تو‌خونه بچتو نگه داره. من...من معذرت میخوام زهرا. میدونم اشتباه کردم ولی..ولی تو هم لجبازی کردی. بزار کنار لجبازیتو. من از چادر و چاخچون خوشم نمیاد. درسته مسلمونی اما نباید خودتو از همه مخفی کنی و زیر اون چادر سیاهت قایم بشی. باز داشت برمیگشت به حرفا و بحثای الکی و مسخره اش. _بس کن کارن. من سرم بره چادرم نمیره.. این چادر یادگار مادرمه از سرمم نمیفته مگر اینکه مرده باشم. اونموقع هم کفن هست نمیزاره انداممو کسی ببینه. _هه چرا چرت میگی زهرا آخه؟کی به تو که یک زن شوهر داری نگاه میکنه؟ بلند شدم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:ببین کارن اینجا مثل خارج نیست که چشم مردا پر از زنای خرابکار باشه و به ناموس مردم نگاه نکنن چون خودشون چند نفر بین دست و بالشون رد و بدل میشه. اینجا ایرانه و آزادی نداریم. یعنی دینمون آزادی حجاب نداده اما متاسفانه هر زن و دختر و حتی پیرزنی که از تو خیابون رد میشه حتی اگر یکم حجاب نداشته باشه، چشم مردای هوس باز رو دنبال خودشون میکشونه. پس یادت نره اینجا ایرانه نه خارج. اونم بلند شد و گفت:رفتی دانشگاه این چرت و‌پرتا رو یادت دادن؟ _اینا حقیقت محضه که تو‌نمیخوای قبولش کنی. چون بویی از غیرت نبردی. نمیدونی مرد ایرانی واقعی اگه سرش بره غیرتش نمیره. نگاه نکن این مردای بی بند و بار و بی غیرتی که تو خیابون زناشون رو هزار جور میگردونن و ککشون نمیگزه. اینا مرد نیستن. مواظب باش انگ نامردی بهت نخوره. یکدفعه گونه سمت راستم سوخت. از سیلی که کارن بهم زده بود اشک به چشمام هجوم آورد. دیگه طاقت اینهمه تحقیر رو نداشتم. اما بازم چیزی نگفتم و فقط با نگاه تاسف باری رفتم تو اتاق محدثه و در رو بستم. ادامه دارد...
چند دقیقه پیش یکی از رفقا باهام تماس گرفت، گفت رو به روی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هست و خواست بهم بگه که به یادمه بعضیا هم اینجوری با معرفتن امیدوارم بتونم لطف همتون رو یه روزی جبران کنم واقعا وقتی پیش اهل بیت علیهم السلام بدون اینکه خودم بدونم و باشم یادم میکنید، دلیل حال خوبم میشید
در شبهای ماه رجب سور مسبحات را بخوانید و به قرآن ناطق عج هدیه کنید می بینید که در پایان ماه لطافت و روحانیت خاصی پیدا نمودید مُسَبِّحات سوره‌هایی از قرآن که با تسبیح خداوند آغاز می‌شوند.... یعنی حَدید، حَشْر، صَفْ، جمعه، تَغابُن و اَعْلی ع‍ـــــلامه 📚متن دروس و شرح دستورالعمل‌‌های عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
💠 رَغائب به معنای آرزو نیست! ⬅️ رَغائب به معنای آرزو نیست بلکه شب رغبت‌ها است، یعنی از خدا بخواهید رغبت‌های یک سال شما را هدایت و اصلاح کند. ✨فَاستبقوا الخیرات✨ شویم، بالاترین خیرات زمینه‌ سازی ظهور مولاست، که باید به سمتش سبقت بگیریم. ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
📝وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید: 🔺سردار حاج حسبن کاجی می گوید: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌ طرز غیرعادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. 🌷در وصیت‌نامه نوشته بود : من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم... پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند... من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم و جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. و... 🌷بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است. 📚برگرفته از کتاب: خاطرات ماندگار؛ ص192 تا 195
بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال وپر دارد ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›
─┅═༅𖣔‎‌‌‌‌𖣔💔𖣔𖣔༅═┅─ ۩؎‌هرشب در پایان شب دست بر سینه گذاشته و به زیارت آقا (ع) می رویم : ۩؎اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن آقاجان عرض سلام در بین الحرمین رو قسمت هممون قرار بده ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›
بسم الله الرحمن الرحیم *🌇 قبل از خواب وضــــو بگیریم 👈 ثواب شب زنده داری* 🌅حالا باهم تلاوت آیه الکرسی که قبل از خواب سفارش شده رو داشته باشیم ودو آیه بعد از آن:بقره255و256و257 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم *💛اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ ((255))* *لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ ۚ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ* ((256)) *اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ((257))* 🌅تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل خواب بسیار سفارش شده : 34 بار الله اکبر، 33 بار الحمدلله، 33 بار سبحان الله 🌅 ﺧﺘـــــﻢ کردن قرآن با خواندن سه بار سوره توحید. 💙ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣﻴﻢِ *🌹ﻗُﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟﻠﻪُ ﺃَﺣَﺪٌ* *🌹ﺍﻟﻠَّﻪُ ﺍﻟﺼَّﻤَﺪ*ُ *🌹ﻟَﻢْ ﻳَﻠِﺪْ ﻭَﻟَﻢْ ﻳُﻮﻟَﺪْ* *🌹ﻭَﻟَﻢْ ﻳَﻜُﻦ ﻟَّﻪُ ﻛُﻔُـﻮﺍً ﺃَﺣَﺪٌ.* 🌅 ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻔﯿــــــﻊ ﺧﻮﺩ ﮔﺮدانیم: *🌹ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻲ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍ ﻭَﺍﻝِ ﻣُﺤَﻤَّﺪٍوِّ ﻋَﻠَﻲ جمیع ﺍﻻ‌َﻧْﺒِﻴﺎﺀِ ﻭَﺍﻟﻤُﺮْﺳَﻠﻴﻦ.َ🌹* 🌅 ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﻭ ﻣﺆﻣﻨﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺳﺎﺯیم : *🌹ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَّ ﺍﻏْﻔِﺮْ ﻟِﻠْﻤُﺆْﻣِﻨﻴﻦَ ﻭَﺍﻟْﻤُﺆْﻣِﻨﺎﺕِ.🌹* 🌅ﺣـــــﺞ ﻭﺍﺟﺐ ﻭ ﻋﻤـــﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭیم: *🌹ﺳُﺒْﺤﺎﻥَ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺍﻟْﺤَﻤْﺪُ ﻟِﻠّﻪِ ﻭَ ﻻ‌ﺍِﻟﻪَﺍِﻻ‌َّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﻭَ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍَﻛْﺒَﺮُ.🌹* 🌅 تلاوت 👈معوذتین هم بسیار موکد هست: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ *🌷قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ* *🌷مَلِکِ النّاسِ* *🌷إِلهِ النّاسِ* *🌷مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ* *🌷الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ* *🌷مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ *🌹قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ* *🌹مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ* *🌹وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ* *🌹وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ* *🌹وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ* 🌅 آیه آخر سوره مبارکه کهف جهت بیدار شدن برای نماز شب و نماز صبح *🌹 قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا* آیه ۱۱۰ سوره مبارکه کهف 🌅سوره ى تكاثر ایمنـی از عذاب قبر 🌷 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ *أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ🌹حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ🌹 كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🌹ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ🌹كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ🌹 لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ🌹 ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ🌹 ثُمَّ لَتُسْأَلُونَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ* 🌅ثواب ۳ بار تلاوت👇 برابر با خواندن ۱۰۰۰رکعت نماز *🌹یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ🌹* 🌅 پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: هر کس آیه «شهداللّه» ر در وقت خواب بخواند، خداوند هفتاد هزار فرشته به واسطه آن خلق می کند که تا روز قیامت برای او طلب آمرزش کنند. (مجمع البیان؛ ج 2/421) {آل عمران آیه «۱۸»و «19»} : *🌹شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَالْعَزِيزُ الْحَكِيمُ* *إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ(19)* ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
00:00 اللهم عجل لولیک فرج 🤍🪐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعالیت امروز تقدیم به شهید جنایت تروریستی کرمان، شهیده آیدا قاسمی🕊 شادی روح تمام شهدا به خصوص شهیده آیدا قاسمی 5 صلوات هدیه میکنیم ❤️‍🩹
°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°   "﷽" -بہ‌سَرم‌شوقِ‌تـُــووبہ‌دلم‌میلِ‌تُـوباشدهمہ‌صُبح..💛:) -دࢪ‌آغازعࢪض‌سݪامۍ‌میڪنیم‌‌بہ‌۱٤گݪ‌‌ازگݪ‌ها؎بہشتۍ:↯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ‌ﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺭﺳﻮﻝَﺍﻟﻠﻪ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏِﯾﺎﻓﺎﻃﻤﺔُﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺣﺴﻦَﺑﻦَﻋﻠﯽٍﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺣﺴﯿﻦَﺑﻦَﻋﻠﯽٍﺳﯿﺪَﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻋﻠﯽَّﺑﻦَﺍﻟﺤﺴﯿﻦِﺯﯾﻦَﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻣﺤﻤﺪَﺑﻦَﻋﻠﯽٍﻥِﺍﻟﺒﺎﻗﺮ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌مﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺟﻌﻔﺮَﺑﻦَﻣﺤﻤﺪٍﻥِﺍﻟﺼﺎﺩﻕ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻣﻮﺳﯽﺑﻦَﺟﻌﻔﺮٍﻥِﺍﻟﮑﺎﻇﻢ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻋﻠﯽَّﺑﻦَﻣﻮﺳَﯽﺍﻟﺮﺿَﺎﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻣﺤﻤﺪَﺑﻦَﻋﻠﯽٍﻥِﺍﻟﺠﻮﺍﺩ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﻋﻠﯽَّﺑﻦَﻣﺤﻤﺪٍﻥِﺍﻟﻬﺎﺩﯼ" 🌼⇦"ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻋﻠﯿﮏَﯾﺎﺣﺴﻦَﺑﻦَﻋﻠﯽٍﻥِﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ" 🌼⇦"السَّلامُ‌علیکَ‌یابقیَّةَاللهِ‌یااباصالحَ‌المهدی‌؛یاخلیفةَالرَّحمنُ‌ویاشریکَ‌القران‌ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی‌ومَولایْ‌الاَمانالاَمان...وﺭﺣﻤﺔﺍﻟﻠﻪﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ" ؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـࢪَج‌والعافيةَوالنَّصࢪ ✨ °•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•°♡°•♡•° ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›
السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِوَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِوَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ... بہ رســـــم ادب شـــــروع فـعالـــــیتـمون را بـــــا ســـــلام بہ آقـــــا امـام حسـین؏ شـــــروع میـکنـیم...🥺✋🏻 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡ ›
السلام ایها غریب 🌹 🌼پشت دیوار بلند زندگی 🍃مانده‌ایم چشم انتظار یڪ خبر 🌼یڪ أنا المَهدی بگو یا ابن الحسن 🍃تا فرو ریزد حصار غصه ها السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله صبحتون مهدوی ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
🔹انصافا ما چقدر به یاد امام زمان هستیم؟ چقدر به فکرشان هستیم؟ چقدر برای کسب رضایتشان تلاش می کنیم؟ چقدر در هر روز اعمالمان را کنترل می کنیم که امام زمان ننشینند غصه بخورند و زانوی غم بغل بگیرند که این شیعه من چرا اهل است؟ چرا اینطور عمل می کند؟ چرا با خودش این کار را می کند؟ 🔹می خواهید امام زمانتان را شاد کنید؟! بنشینید متوسل شوید، بگویید آقاجان من چکار کنم شما را شاد بکنم؟ قلب شما از من راضی باشد؟ امام زمانِ ماست. خودشان می فرمایند من هر لحظه به یاد شما هستم و یاد شما را فراموش نمی کنم. هر جا باشید امام زمان نظاره گر شماست. رضایت امام زمان رضوان اکبر الهی است. ✍ حاج آقا زعفری زاده ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
❪🌱🥀❫ ﷽ ▫️سُبْحانَ مَنْ جَعَلَ الاِْعْتِرافَ بِالنِّعْمَةِ لَهُ حَمْداً عجب خدای بی‌عیبی؛ ↻⇦وقتایی که معترف میشی (یا حواست بهش هست که؛ )، این نعمت" که الآن دارم" رو خدا بهم داده ؛ همینو برات حمد می‌نویسه! ⚡️سُبْحانَ مَنْ جَعَلَ الاِْعْتِرافَ بِالْعَجْزِ عَنِ الشُّكرِ شُكْراً ! ♡⇦ و اگر قلبت اینو تأیید کنه ؛ که قادر به بجا آوردن شکرش نیستی ؛ همین اعتراف رو برات شکر می‌نویسه! 👈 یه گوشه از دورِ خدا گشتن‌های امام سجاد علیه‌السلام در صحیفه‌ی سجادیه ؛ ✍ پ . ن ؛ عجب خدایی ؛ خدایِ قلبها ❤️ نه با زبان‌مون کار داره، نه با عمل‌مون، با قلب‌هامون و میزان صدقش (راست گفتن‌مون) کار داره ... متبرک به نگاه مهربان خدا ❤️🍃 زندگیتون بی غم ✨ ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
..🦋.. ✍ پسر خاله‌ شهید: «بابک علاوه بر حضور فعال در هلال احمر🚨 هر روز ظهر و شب در دو مسجد باب‌الحوائج و صادقی رشت فعالیت می‌کرد🤝 فرد تک‌ بعدی نبود و فقط با مسجدی جـماعت هم نمی‌گشت. رفیق به‌روز و ورزشی، اهل مــد و.. هم داشت و خیلی خوش‌برخورد و دلنشین بود. هـمه دوستان و هـم‌ مـــــحلی‌ها عــــاشق و دوستدارش بودند. کارِ خودِ من چاپ ســــــیلک است و خــــیلی شب‌ ها به کارگاهم مــــی‌آمد و کـــمکــم مـی‌کرد. یــــادم هـــست یـــک شــــب در واتس‌ اپ با بابک صــــحبت مــــی‌کردم و گــفتم ســـرم شلوغ است و مشغول کــــارکردن هستم. دیــــدم بعد از چـــــند دقیقه ســـــــرزده آمد و چند ســـــاعتی به مـــــن کمک کرد. خیلی بچه فــــعال و دلــــسوزی بــــود. شـــــعار نـــمی‌دهم، با بــــــقیه دوستان فـــــرق داشت🙂✌️». 🕊 . ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡
أَكْرَهُ‌كُلَّ‌مَايُفَرِّقُني‌عَنْكَ . . . ازهرچیزی‌که‌منوازت‌جداکنہ‌بیزارم. ابی عبدالله 💙 ❥‹°@montazeranezohoorrr313⇢♡