آیه29🌹ازسوره آل عمران 🌹
قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
بگو: اگر آنچه در سينهها داريد پنهان سازيد يا آشكارش نماييد، خداوند آن را مىداند و (نيز) آنچه را در آسمانها وآنچه را در زمين است مىداند و خدا بر هر چيز تواناست
آیه29🌹ازسوره آل عمران 🌹
قُلْ=بگو
إِنْ=اگر
تُخْفُوا =پنهان کنید
ما=آنچه را
فِي=در
صُدُورِكُمْ=سينههایتان است
أَوْ =یا
تُبْدُوهُ =آشکار کنید آن را
يَعْلَمْهُ=می داندآن را
اللَّهُ =الله
وَ يَعْلَمُ =ومی داند
ما=آنچه
فِي=در
السَّماواتِ =آسمانها
وَ ما =و آنچه را
فِي=در
الْأَرْضِ =زمين است
وَ اللَّهُ=والله
عَلى=بر
كُلِّ=هر
شَيْءٍ =چيزی
قَدِيرٌ=تواناست
@tafsirghorangharaati
.
من شنیدم سر عُشّاق به زانوی شماست
و از آن روز سرم میل بریدن دارد ... 💔
سالروز شهادتش گرامی باد .
🌹 شهید #محسن_حججی
📆 تاریخ شهادت : ۹۶/۵/۱۸
.
🖤 #محرم 💔 #امام_حسین (ع)
@mahman11
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#احادیث_حسینی
✨امام باقر عليه السلام فرمودند:
زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.✨
@masirkhoda
#سلام_امام_زمانم
حال این دنیای ما رو به تباهی میرود
روز روشن بی شما سوی سیاهی میرود
صاحب مایی ولی ما با شما بیگانه ایم
هر گرفتاری ز جهلش سوی راهی میرود
تو صراط المستقیمی،شاه این عالم تویی
از حقیری هر کسی دنبال شاهی میرود
عمرمان بی برکت و ایام تلخی پیش رو
بی شما روز و شبم مثل نگاهی میرود
عبدِ کریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@masirkhoda
#آیات_نور
#حزب نود
پیامهای آیه فوق ⇧⇩:
1- سلام كردن به پيامبران و اوليا و بزرگان را از خدا بياموزيم.
2- لطف و عنايت نسبت به نيكوكاران، سنّت خداست و همواره جريان دارد.
3- ملاك دريافت سلام از طرف خداوند، احسان همراه با ايمان و بندگى است.
4- هر كس مانند الياس از مبلّغان دينى باشد، از محسنان و دريافت كنندگان پاداشهاى الهى مىباشد.
#استاد_قرائتیگ
@masirkhoda
‼️نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی
🌿خود عباس ماجرای فارغالتحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمیدادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر میکرد.
🌿او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤالهای ژنرال برمیآمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس میکردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم.
🌿به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه میکردی؟
گفتم: عبادت میکردم.
گفت: بیشتر توضیح بده.
🌿گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعتهای معین از شبانهروز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم.
🌿ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهرهای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پروندهام را امضا کرد. سپس با حالتی احترامآمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک میگویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.»
#شهیدعباسبابایی
#سالگردشهادت
🇮🇷#خاطرات_بچههای_مردم
🔻عضوشوید👇
🌱@Bachehaimardom
🖼 #گزارش_تصویری
🌷 #دیدار_با_خانواده_شهدا 🌷
🏷 خانواده #شهید_مرتضی_کریمی
🗓 ١٨ مرداد ماه ١۴٠٢
📌 بسیجنوجوانانپایگاهمنتظرانشهادت
@basij_nojavanan