#صرفاجهتاطلاع . .
حاجحسینیکتامیگفت :
اگهقاطیبشی
رفیقبشی،دوستبشی
باامامزمانخودمونیبشی؛🌱
بیریشهپیشهبشی
بیخوردهشیشهبشی
پشتِرودخونهیچه کنمچهکنمِزندگی؛
رشتهیِدلتدستِآقاباشه . .
آقاخودشعبورتمیده...! :)
#معرفیشهید
شهید دفاعمقدس: محمدحسین فهمیده
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۲/۱۶
محل تولد: قم
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۸/۸
محل شهادت: خرمشهر
نحوه شهادت: انفجار تانک
محل مزار شهید: گلزارشهدای تهران
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
سهم شما ۵ صلوات🍁
*خوندنش ۲ دقیقه هم طول نمیکشه ولی خیلی زیباست اسمش عبدالله بود . .*
*توی شهر معروف بود به عبدالله دیوونه، همه میشناختنش!*
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😭
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟
میشه درد منم دوا کنی بین الحرمین رو نصیبم بکنی
😭😭😭😭😭
اگه دلتون شکست برای منم دعا کنید .😭😭
صبح امروز انتخابات هیئت رییسه شورای استان به ریاست آقازاده استاندار مرکزی برگزار شد و محمود وزینی دانا بعنوان رییس، حسین اکبری بعنوان نایب رییس، نفسیه علیحسنی بعنوان منشی اول، علیاکبر راستگردانی منشی دوم، سیدرضا قریشی و محمد شاکری بعنوان نمایندگان شورای استان در شورای عالی استانها و علیاکبر راستگردانی بعنوان نماینده شورای استان در شورای حل اختلاف انتخاب شدند
چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰
🌷بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم 🌷
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ. سوره جمعه آیه 9
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: هر قدمی که مومن به سوی نماز جمعه برمی دارد، خداوند هول و هراس روز قیامت را از او کم می کند.
📣اطلاعیه مهم
⬅️جهت اطلاع از آخرین خبرهای مربوط به ستاد و نهاد امامت جمعه شهر شهباز بخش قره کهریز از طریق لینک های زیر در سه فضای ایتا، واتس اپ و تلگرام وارد کانال ما شوید.
◀️فیلم کوتاه،صوت، متن و گزارش کوتاه و تفصیلی خطبه های نماز جمعه
◀️گزارش تصویری مراسمات مذهبی و نمازجمعه شهر
◀️آخرین خبرها و تغییر و تحولات دینی و فرهنگی شهر
◀️آخرین اخبار و دیدارها، مصاحبه ها و جلسات امام جمعه
👈عضو شوید و برای دیگران هم ارسال کنید
🔰 نهاد امامت جمعه شهر شهباز بخش قره کهریز
آدرس کانال ما در ایتا
https://eitaa.com/sbnj_shahbaz
آدرس کانال ما در تلگرام
http://t.me/namazjomeh_shahbaz
آدرس کانال ما در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/CHvALuVwFhp5pNIO1BkhgT
🌸به کانال نهاد امامت جمعه شهرشهباز بپیوندید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | جنایات آمریکا علیه ایران
🔁 #بازنشر در آستانه ۱۳ آبان ماه، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی
🌷🌷بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم 🌷🌷
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ..
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
✅ ضمن تبریک هفته بسیج دانش آموزی و گرامیداشت یوم الله ۱۳ آبان باستحضار مردم شریف بخش قره کهریز وشهرشهباز میرساند آئین عبادی سیاسی و وحدت آفرین و دشمن شکن "نماز جمعه" ؛ این هفته ۱۴ آبانماه ۱۴۰۰
همچون هفتههای گذشته برگزار می گردد
✅خطیب: حجت الاسلام والمسلمین جعفری امام جمعه شهباز
⏰: ساعت شروع مراسم: همزمان با اذان ظهر
✳️مکان: # مصلای شهباز مسجد جامع محله هفته
🌹🌹🌹🌹 باگرامیداشت یاد امام عظیم الشان وشهدای دانشآموز
❗ نمازگزاران محترم جهت سلامتی خود و رعایت دستورالعمل های بهداشتی با در اختیار داشتن ماسک و وسایل شخصی مثل سجاده، مهر و جانماز در نماز عبادی سیاسی جمعه حضور بهم رسانند.
✍ نهاد امامت جمعه شهر شهباز بخش قره کهریز
آدرس کانال ما در ایتا
https://eitaa.com/sbnj_shahbaz
آدرس کانال ما در تلگرام
http://t.me/namazjomeh_shahbaz
آدرس کانال ما در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/CHvALuVwFhp5pNIO1BkhgT
🌸به کانال نهاد امامت جمعه شهرشهباز بپیوندید
🌸اهمیت خواندن سوره قدر
در عصر جمعه
┄═•❁๐๑🍃๑🌺๑🍃๑๐❁•═┄
امام کاظم (عليهالسلام)فرمودند :
❤️ خداوند هر روز #جمعه هزار نفخه رحمت به بعضی از بندگانش ،ارزانی می دارد،
👈هر کسدر عصر جمعه صدبار سوره قدر را بخواند از این هزار رحمت بهرمند می شود.
📚امالی صدوق
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
🌴 #حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
⚫️ عنایت حضرت مهدی عج ⚫️
آقا سید عبدالرحیم خادم مسجد جمکران می گوید:
« در سال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض، روزی به مسجد جمکران رفتم. دیدم مرد غریبی در آن جا نشسته است. احوال او را پرسیدم.
گفت: من ساکن تهران می باشم و اسمم مشهدی علی اکبر است. در تهران کاسبی و خرید و فروش دخانیات داشتم؛ اما پس از مدتی سرمایه ام تمام شد؛ چون به مردم نسیه داده بودم و وقتی وبا آمد آنها از بین رفتند و دست من خالی شد؛ لذا به قم آمدم. در آن جا اوصاف این مسجد را شنیدم.
من هم آمدم که این جا بمانم، تا شاید حضرت ولی عصر ارواحنا فداه نظری بفرمایند و حاجتم را عنایت کنند.
سید عبدالرحیم می گوید: مشهدی علی اکبر سه ماه در مسجد جمکران ماند و مشغول عبادت شد. ریاضتهای بسیاری کشید، از قبیل: گرسنگی و عبادت و گریه کردن.
روزی به من گفت: قدری کارم اصلاح شده؛ اما هنوز به اتمام نرسیده است. به کربلا می روم. یک روز از شهر به طرف مسجد جمکران می رفتم. در بین راه دیدم، او پیاده به کربلا می رود.
شش ماه سفر او طول کشید. بعد از شش ماه، باز روزی در بین راه، ایشان را که از کربلا برگشته بود، در همان محلی که قبلاً دیده بودم، مشاهده کردم.
با هم تعارف کردیم و سر صحبت باز شد. او گفت: در کربلا برایم این طور معلوم شد که حاجتم در همین مسجد جمکران داده می شود؛ لذا برگشتم.
این بار هم مشهدی علی اکبر دو سه ماه ماند و مشغول ریاضت کشیدن و عبادت بود.
تا آن که پنجم یا ششم ماه مبارک رمضان شد. دیدم می خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثنای صحبت گفت: حاجتم برآورده شد.
گفتم: چطور؟
گفت: چون تو خادم مسجدی برایت نقل می کنم و حال آن که برای هیچ کس نقل نکرده ام. من با یکی از اهالی روستای جمکران قرار گذاشته بودم که روزی یک نان جو به من بدهد و وقتی جمع شد پولش را بدهم.
روزی برای گرفتن نان رفتم. گفت: دیگر به تو نان نمی دهم.
من این مسأله را به کسی نگفتم و تا چهار روز چیزی نداشتم که بخورم مگر آن که از علف کنار جوی می خوردم، به طوری که مبتلا به اسهال شدم. این باعث شد که من بی حال شوم و دیگر قدرت برخاستن را نداشتم، مگر برای عبادت که قدری به حال می آمدم.
نصف شبی که وقت عبادتم بود فرا رسید. دیدم سمت کوه « دوبرادران » ( نام دو کوه در اطراف مسجد جمکران ) روشن است و نوری از آن جا ساطع می شود، بحدی که تمام بیابان منور شد.
ناگهان کسی را پشت در اتاقم که یکی از حجرات بیرون مسجد بود دیدم، مثل این که در را می کوبید. سیدی را با جلالت و عظمت پشت در دیدم. به ایشان سلام کردم؛ اما هیبت ایشان مرا گرفت و نتوانستم حرفی بزنم. تا آن که آمده و نزد من نشستند و بنای صحبت کردن را گذاشتند، و فرمودند:
« جده ام فاطمه علیها السلام نزد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شفاعت کرده که ایشان حاجتت را برآورند.
جدم نیز به من حواله نموده اند. برو به وطن که کار تو خوب می شود. و پیغمبر صلی الله و علیه و آله و سلم فرموده اند: برخیز برو که اهل و عیالت منتظر می باشند و بر آنها سخت می گذرد. »
من پیش خود خیال کردم که باید این بزرگوار حضرت حجت علیه السلام باشد؛ لذا عرض کردم: سید عبدالرحیم خادم این مسجد نابینا شده است شفا شفایش بدهید.
فرمودند:
« صلاح او همان است که نابینا بماند. بعد فرمودند: بیا برویم و در مسجد نماز بخوانیم. »
برخاستم و با حضرت بیرون آمدیم، تا به جاهی که نزدیک درب مسجد می باشد، رسیدیم. دیدم شخصی از چاه بیرون آمد و حضرت با او صحبتی کردند که من آن را نفهمیدم. بعد از آن به صحن مسجد رفتیم که دیدم، شخصی از مسجد خارج شد. ظرف آبی در دستش بود که آن را به حضرت داد.
ایشان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با این آب وضو بگیر. من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شدیم.
عرض کردم: یابن رسول الله چه وقت ظهور می کنید؟
حضرت با تندی فرمودند: تو چه کار به این سؤالها داری؟
عرض کردم: می خواهم از یاوران شما باشم.
فرمودند: هستی؛ اما تو را نمی رسد که از این مطالب سؤال کنی و ناگهان از نظرم غایب شدند؛ اما صدای حضرت را از میان چاهی که پای قدمگاه در صفه ای که در و پنجره چوبی دارد و داخل مسجد است، شنیدم که فرمودند:
برو به وطن که اهل و عیالت منتظر می باشند.
در این جا مشهدی علی اکبر اظهار داشت که عیالم علویه (سید) می باشد. »
#تشرفات #ویژه_جمعه_ها
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
🔴#استدلال_رضوی_علیه_السلام
روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت: «قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.»
وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.»
او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد
دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.»
امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟ به هر حال اینها به گمان خودشان یکتا پرست می باشند و لیکن آنها نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ مأمون با اجبار و زور مرا به اینجا کشاند. به نظر شما چکار می کردم؟»
آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری.»
مردان علم در میدان عمل، ج 1، ص 404
بدرقه ی یار،ص۲۴۳
#داستانهای_آموزنده
•✾📚
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
اساطرون
یکی از سلاطین به نام «اساطرون» در شهری کنار فرات سلطنت می کرد. شاپور در فکر تسخیر شهر اساطرون افتاد، سپاهی مجهز حرکت داد و گرداگرد شهر را گرفت، ولی بواسطه استحکام حصار، شاپور از فتح آن مایوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر راه می رفت تا شاید چاره ای برای اینکار پیدا کند.
روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده لشکر دشمن را تماشا می کرد ناگاه چشمش بقامت مردانه شاپور افتاد، با همین یک نگاه فریفته او شد، نهانی نامه ای نوشت اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله تسخیر شهر را فراهم می کند. شاپور نیز تقاضا دختر را پذیرفت دختر با تدبر شبانه وسائل ورود لشگریان را فراهم نمود، شاپور با سپاه خویش وارد شهر شد آنجا را فتح کرد و اساطرون را کشت، دستور داد سرش را بر نیزه ای نهاد به مردم جهت عبرت نشان دهند.
⚜مردم وقتی که چنین صحنه را مشاهده کردن از شاپور اطاعت کردند، شهریار ایران به پیمان خود وفا نمود، با دختر ازدواج کرد مدتی با هم زندگی کردند، شب چشم شاپور بر پشت دختر افتاد که بر اثر خراشیدگی خون آلود شده بود، پرسید این زخم از چیست؟ گفت شب گذشته در محل استراحت من(برگ مرده ای) بوده که بر اثر تماس بدنم به آن برگ خراش برداشته است.
شاپور گفت پدرت تو را چه اندازه به ناز و نعمت پرورده که پوستی با این لطیفی پیدا کردی؟
او در جواب گفت پدرم با بهترین وسائل استراحت پرورش می داد، غذایم را مغز سر گوسفند زرده تخم مرغ و عسل قرار داده بود! شاپور از شنیدن این حرف متعجب شد سر به زیر انداخت و مدتی در تفکر و اندیشه بود، پس از مدتی سربرداشت و گفت تو با پدری چنین مهربان این طور بی وفائی کردی آیا با من پایداری خواهی کرد؟
امر کرد گیسوان او را بر دم اسبی بسته در میان خارستانی کشیدند تا هلاک شد
پیر پیمان کش ما که روانش خوش باد گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان.
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
داستان همسر خزبیل
در زمان حکومت فرعون هر کس به حضرت موسی (ع) ایمان می آورد، حکم اعدامش صادر می شد، آن هم با سخت ترین شکنجه ها و زجرها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزبیل بود در پنهانی به حضرت موسی (ع) ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی می کرد.
از قضای روزگار او در حرمسرا فرعون به عنوان مشاطگی (آرایشگی) دختر فرعون رفت و آمد می کرد، روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد، از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود، ناگهان گفت:« به نام خدا» بلافاصله دختر فرعون از او پرسید: آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟ گفت:نه، بلکه من کسی را می پرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد! دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد، و با خشونت به او گفت: تو مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمی کنم تا تو را بپرستم.
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بی درنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود، بیفروزند و او و بچه هایش را در آتش بیندازند.
همسر خزبیل همچنان «احد، احد» می گفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمی شد، جلادان فرزندانش را یکی یکی در آتش افکندند تا نوبت به طفل شیر خوارش رسید. طبیعی است که مادر به بچه شیر خوارش علاقه خاصی دارد، در اینجا صبر و قرار زن تمام شد، با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد، به مادر کودک گفتند اگر از آیین موسی بیزاری بجویی، بچه ات را به آتش نمی افکنیم، ناگهان فرزندش به قدرت خدا، فریاد زد:« مادر جان! شکیبا باش، تو بر حق هستی.» مادر صبر کرد، آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند، سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن صابر همچنان فریاد می کرد:«احد، احد»
در دم آخر، همسر خزبیل وصیتی کرد و گفت: « خاکستر من و فرزاندنم را در یک مکان دفن کنید!»
پیامبر اسلام (ص) می فرماید: در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشامم رسید، از جبرئیل (ع) پرسیدم:« این بوی خوش بی نظیر چیست؟»
جبرئیل گفت:« یا رسول الله، بوی عطر همسر خزبیل و فرزندان اوست که همه جا را در برگرفته است. 1 »
📙زنان مرد آفرین تاریخ، ص53.
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
1_509195703.pdf
4.69M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی pdf
صلوات عصر روز جمعه
سيد ابن طاووس ميفرمايد:
اگر از هر عملي در عصر جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب
غافل نشو چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است.
🌹 التماس دعایی فرج 🌹
📌 از مصادیق عاقبت بخیری!
🔹 خدا رحمت كند سرباز واقعی اسلام و انقلاب شهید قاسم سلیمانی را كه فرمود: «برادران، رزمندگان،یادگاران جنگ یكی از شئون عاقبت بخیری نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است . والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری همین است. والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حكیمی است كه امروز سكان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محورمحاسبه این است.»
💢آنچه که هفته گذشته با انتشار كتاب «روشنبینی امام خمینی در نامه 6 فروردین 1348» اثر جدید آیتالله ریشهری منتشر و روانه بازار شد، حاوی یك سند مهم و متقن از پشیمانی و رهایی از سوءظن نسبت به انقلاب و رهبری فردی است كه زمانی قلم و رفتارش به بیراهه رفت و بنای بیمهری با انقلاب اسلامی را گذاشت.
🔹این سند فاش میسازد آیتالله آذری قمی در نامه به مقام معظم رهبری 2 سال قبل از وفات خود مینویسد : «براساس یك سوءظن ... گرفتار یك تلاطم درونی شدم... ناخواسته مبتلا به ضربهای علیه نظام شدم... اكنون جز رضایت خاطر مبارك نمیخواهم.»
🔸او در نامه خود علت این تحول درونی را در این میداند كه ؛ «سحر شب یازدهم عاشورا با توسل به قمر بنیهاشم – از این تلاطم درونی - رها شدم و خداوند مرا نجات داد.»
🔹او در نامه تصریح میكند ؛ «اگر میل مبارك باشد از آقای مسعودی سؤال فرمایید» غیر از این سند، آیتالله سیدموسی شبیری زنجانی از مراجع بزرگ شیعه هم در كتاب «جرعهای از دریا» به وجود چنین نامهای صحه گذاشته است!
🔹مرحوم آیت الله آذری قمی از علمای بزرگ قم و پای كار انقلاب از شروع نهضت امام خمینی(ره) بود. امضای او در پای همه اعلامیههای علما و مراجع تقلید علیه رژیم شاه و نظام دربار پهلوی در دوران سیاه دیكتاتوری طاغوت در این مرز و بوم دیده می شود. نقش او در تهییج و تحریك و تشویق علما و مردم و نیز شجاعت او در روزهای خوف و خطر برای انقلابیون اولیه نظام اسلامی از نگاه تاریخ پوشیده نیست.
🔸او با تأسیس روزنامه «رسالت» بنای روشنگری درباره یک جریان انحرافی را گذاشت. و درتبیین ولایت مطلقه فقیه 3 جلد کتاب نوشت. پس از چندی مبتلا به سرطان شد و برای تکمیل معالجات به آلمان رفت. یادم میآید آنروزها قبل از رفتن به دیدار امام رفت و ابراز وفاداری و تجدید بیعت کرد.
🔹پزشکان معالج او معتقد بودند او پس از معالجه نباید در کارهای سیاسی دخالت کند. آنها پیشبینی کرده بودند ممکن است این بیماری اثرات خوبی روی رفتار سیاسی و اجتماعی او نداشته باشد.
🔸او پس از رحلت امام (ره) در جریان گفتوگوهای اعضای خبرگان در تثبیت رأی رهبری معظم انقلاب نقش داشت و وفاداری خود را در همانجا به این رأی و پاسداشت آن اعلام کرد.
🔹 اما بعدها همانطور که خود وی در نامه عذرخواهی به آن اشاره میکند دچار «سوءظن» و «تلاطم درونی» شد. همین باعث شد بدخواهان انقلاب را خشنود و دوستداران انقلاب را دلآزرده کند.
🔸 یادم میآید هیئت امنای «رسالت» به آیتالله راستی کاشانی مأموریت داد به قم برود هم به شبهات او پاسخ دهد و هم او را از این تلاطم درونی نجات دهد.
متأسفانه علیرغم اینکه آیتالله راستی تک تک شبهات وی را پاسخ دقیق و موشکافانه داد، اما او زیربار نمیرفت. 🔹لذا مواضعی را اتخاذ کرد که به تعبیر وی در نامه عذرخواهی به پیشگاه رهبری از آن به عنوان «ضربه علیه نظام» یاد میکند!
🔸همینها که امروز به بهانه اهانت به مرجعیت سینه چاک میکنند – حالآنکه در کارنامه سیاسی آنها سراسر ضربه و اهانت به مرجعیت است- آن روزها گرد او جمع شدند و مطالب خلاف او را تیتر یک روزنامههای خود کردند.
🔹یاران انقلاب و رهبری با صبوری و تسامح از این بی مهری گذشتند. البته بعد از چندی این سروصداها خوابید .نامحرمان انقلاب و رسانههای دشمن فهمیدند از این نمد نمیتوانند کلاهی برای خود مهیا کنند!
🔸شنیدم کسی که واسطه رساندن نامه بوده نقل به مضمون گفته بود ؛ «آقای آذری از من خواسته بود رضایت رهبری را مکتوب بگیرم تا او به عنوان یک سند در کفن خود بگذارد.»
🔹کسی که بنای معارضه و مقابله با نظام نداشته باشد به هرحال به او مدد میرسد که از «سوءظن» و «تلاطم درونی» نجات یابد.
🔸نامه آقای آذری یک سند الهی – بهویژه توسل او به قمر بنیهاشم – برای اثبات حقیقتی است که شهید سلیمانی پس از 40 سال جهاد در راه خدا آن را کشف کرده بود.
🔹این خبر برای کسانی که پس از فتنه 88 همچنان بر موضع «محاربه»، «معارضه» و «بغی» هستند عبرتآموز است.
🔸این سخن هشدارآمیز شهید سلیمانی در سپهر سیاست با خط نورانی میدرخشد که ؛ «در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه نسبت هر کس با انقلاب و رهبری آن است».
#محمدكاظم_انبارلویی
#کانال_منتظران_قائم_عج_شهباز
#تلگرام #ایتا #روبیکا
🆔 @montazeranshahbaz
"وانتم الاعلون ان کنتم مومنین" ۱۹۳-آل عمران
==============
⬅ پایان حسرت ۲۲۰ ساله...
✅ *این مقاله خواندنی است*
حتی موشک های اس ۴۰۰ روسیه که ترکیه برای خرید آنها،با آمریکا مشکل پیدا کرده،نمی توانند پهباد پیشرفته آمریکایی را،با آن ارتفاع بالا سرنگون کند؛ کارشناسان معتقدند، ایران دارای سامانه پیشرفته تری است؛
آمریکا در نهایت حیرت، تحقیر شد؛ و جرات جوابگویی را، از دست داد؛
مقاله زیر، به درستی به این عزت وشرف، اشاره میکند👇👇
*✅ پایان حسرت ۲۲۰ ساله*
🔷 امروز و پس از ۲۲۰ سال آنچه میبینیم، آرزوی به بغض نشسته سلسله نسلهای ایرانیان است، که پس از ۱۸۰ سال تحقیر و وابستگی روی پای خود ایستادهایم .
به گزارش مشرق، «عبدالله گنجی» در سرمقاله روزنامه «جوان» نوشت :
🇮🇷 ایرانیان برای اولین بار غربِ جدید صنعتی را از صدای توپخانه روسیه در جنگهای دوگانه ایران و روس شناختند؛ از این تاریخ بود که هیبت و عظمت ایرانِ قبل و بعد از اسلام طی ۲۵ سال به کلی فرو پاشید؛
تقارن این دوران با شروع استعمار، و صنعتی شدن غرب، باعث گردید،تا ایران ضعیف شده در آن دو جنگ، همچون بیماری لاعلاج، آلت دست دو قدرت برترآن روز، یعنی روسیه و انگلیس باشد؛
هر گاه آنها مطالبهای داشتند، و ایرانیان از پذیرش آن،سر باز زدند، مصیبتی را بر آنان تحمیل کردند؛
تاریخ ایران،از این زمان (۱۲۱۸ قمری) تا انقلاب اسلامی، سراسر داستان تجزیه کشور، قراردادهای استعماری، کاپیتولاسیون، صدراعظمها یا پادشاهان دستنشانده و کودتاست؛
تقریباً در این دوران ۱۸۰ ساله هیچ نقطه افتخاری در تاریخ ایرانیان ثبت نشده است، حتی در دورانی که ایران صاحب مشروطه، مجلس، قانون و انتخابات شده بود، باز میتوانستند پادشاه بیاورند و ببرند، و کاپیتولاسیون را تحمیل نمایند؛
مثالهای تلخی برای این دوران در تاریخ ثبت است، که هر ایرانیای که از آن آگاهی یابد، ذایقه خود را تلخ شده مییابد، و عرق شرم از یک سو، و نفرت از سوی دیگر، غرورش را احاطه میکند؛
🔷 حاکم هرات، در سال ۱۲۳۶ خورشیدی اعلام استقلال کرد؛
ناصرالدین شاه" سپاهی را،برای محاصره آنجا فرستاد، اما بلافاصله انگلیس جزیره خارک و بوشهر را تصرف کرد، و عازم شیراز شد؛
شاه بلافاصله دستور تخلیه هرات را،صادر کرد و طبق معاهده پاریس استقلال هرات را،به رسمیت شناخت؛
در مثالی دیگر: خانم شیل، همسر سفیر وقت انگلیس در ایران،در زمان صدارت امیرکبیر(۱۲۶۸-۱۲۶۴ قمری) در خاطرات خود مینویسد:
*«ایران امروز مانند برّه رام در دامن انگلیس و روسیه جابجا میشود؛ امیر میخواهد این بره را از دامن آنها بیرون بکشد، اما هرگز نخواهد توانست»*
و البته درست میگفت، و همین اتفاق افتاد، و امیرکبیر در کمتر از چهار سال صدارت، عزل و کشته شد؛و جنازه وی را، نیز از ایران به در کردند؛
در مثالی دیگر: میرزا آغاسی، صدراعظم محمد شاه، هشت سال پس از شکست دوم از روسیه مینویسد :
*«برای کاری از کاخ گلستان به سمت دوشانتپه در شرق تهران روان شدم که دیدم از پشت سر صدایی میآید، یکی از اعضای دفترم بود، و گفت: از سفارت روسیه آمدهاند با شما کار دارند؛ گفتم به طرف بگو میروم دوشانتپه و برمیگردم؛ اما فرستاده گفت: باید همین الان برگردی! گفتم مگر سفیر روسیه است؟ گفت، خیر کارمند سفارت است.»*
در جمعبندی این داستان خود مینویسد: *«مردهشور حکومتی را ببرد، که کارمند سفارت روسیه برای صدر اعظم آن تصمیم میگیرد» .*
🔷 این دوران تلخ! با شروع انقلاب اسلامی، معکوس شد؛اما در این ماهها و روزها که ایران یکپارچه مقابل قدرت اول نظامی- اقتصادی جهان ایستاده است ،و طرف مقابل روزی چند بار میگوید «ما دنبال جنگ با ایران نیستیم»، میتوان آن حسرت ۲۲۰ ساله را پایان یافته دانست؛ وقتی رهبر این کشور به فرستاده رییس جمهور آمریکا - که خود نیز، شانی در جهان دارد - میگوید: من ترامپ را شایسته مبادله نامه هم نمیدانم، چه رسد به مذاکره و ترامپ پاسخ میدهد که :
*«بله نه ایرانیان فعلاً آماده مذاکرهاند و نه من»*.
یعنی آن دوران گذشته است. ما هواپیمای آنان را در سرزمینمان ساقط میکنیم، اما آنان توجیه میکنند که «شاید اشتباهی شده باشد». تصمیم به جنگ محدود میگیرند، اما به آنان مشاوره میدهند، که ایران امروز آن کشوری نیست، که به جنگ محدود شما پاسخ نامحدود ندهد؛از مذاکره بدون پیششرط، تا سلسله میانجیان، تا اعتراف نزد رییس فلان کشور، که اشتباه کردم"از برجام خارج شدم" را در پرونده دارند؛
اما هیچ روزی نیست،که یک یا دو مسئول آمریکایی نگویند: ما دنبال جنگ با ایران نیستیم؛ در نقطه مقابل آمادگی ایران را، بازدارنده ،ارزیابی میکنند؛ و فرماندهان سپاه، با صراحت میگویند:
*ناوهای آمریکا امروز برای ما تهدید نیستند، بلکه هدف هستند ،ما ۱۲ سال پیش مسئله آنان را حل کردیم*
و اینگونه ناوشان نیز، در اقیانوس هند میماند؛و جلوتر نمیآید؛
این سرمایه، و این قدرت بازدارندگی بعد از ۲۲۰ سال چگونه بهدست آمده؟؟
تاریخ عبرت است،و چه کم اند، عبرت گیرندگان؛
دوستت دارم ایران سربلندومفتخربنام وبیاد"خمینی کبیر"بت شکن قرن بیستم وهمه سربداران:
رییس علی ها
سردار جنگل ها
خیابانی ها
شیخ فضل الله ها
کاشانی ها
نواب ها
چمران ها
حسن تهرانی ها
همت ها
کاظمی ها
زین الدین ها
خرازی ها
باکری ها
حججی ها
حاج قاسم ها
وهزاران فهمیده وفهمیده ها
وبیاد ارواح پاک مطهرشان صلوات و صلوات وصلوات...
✅ فابینگ چیست و چگونه روابط اجتماعی و شخصی ما را تهدید میکند؟
وقتی از سرکار خسته به منزل بر می گردید و سر میز یا سفره شام همسر یا فرزند شما سرش را در گوشی تلفن همراهش کرده و با کلمات مبهم به شما پاسخ می دهد گرفتار فابینگ هستید. وقتی در مهمانی ها و دورهمی های دوستانه یا فامیلی بعد از سلام و احوالپرسی اولیه هر کس به گوشی همراهش مشغول می شود گرفتار فابینگ هستید. وقتی که در روابط عاطفی و زناشویی با شریک یا همسر خود به کافه ای رفته اید یا در منزل نشسته اید و یکی از شما مدام گوشی تلفنش را چک می کند گرفتار "فابینگ" شده اید.
یک مطالعه نشان داد که بیش از ۱۷ درصد افراد حداقل چهار بار در روز در حضور دیگران و به هنگام صحبت با آنها دزدکی تلفنشان را چک میکنند. تقریباً ۳۲ درصد افراد نیز دو تا سه بار در روز فابینگ میكنند.
اگرچه شاید این رفتار چیز مهمی به نظر نرسد، اما تحقیقات نشان میدهد که فابینگ میتواند به روابط و سلامت روان شما آسیب برساند.
🔺 فابینگ (Phubbing) چیست؟
عمل نادیده گرفتن کسی که با شما صحبت می کند با توجه و نگاه کردن به تلفن همراه خود
یا به عبارت ساده تر: بیاعتنایی به دیگران با نگاه کردن به تلفن همراه.
🔺 نیروی محرک این احساسات چیست؟
فابینگ 4 نیاز اساسی انسان را تهدید می کند این نیازهای اصلی عبارتند از:
احساس تعلق داشتن
اعتماد به نفس
زندگی معنا دار
احساس کنترل داشتن
وقتی کسی پیش شما با تلفنش مشغول میشود، شما ممکن است احساس طردشدن و محروم شدن از مصاحبت او را بکنید. این میتواند تأثیر قابل توجهی بر سلامت روان شما داشته باشد.
تحقیقات همچنین نشان می دهد افرادی که دچار فابینگ هستند تمایل زیادی دارند تا تلفنشان همیشه در دسترس باشد تا با شبکه رسانههای اجتماعی ارتباط برقرار کنند و به این وسیله خلاء ارتباط حضوری یا رودررو را پر کنند. این شروع یک چرخه معیوب است.
🔺 سه نشانه دچار بودن به فابینگ به این شرح است:
1⃣ همزمان دو مکالمه دارید، یکی از طریق تلفن و و یکی با شخص روبرویتان. شما به احتمال زیاد هیچکدام از این دو مکالمه را با موفقیت انجام نمی دهید و مطمئناً فیوب "Phub" (دچار فابینگ) هستید.
2⃣ سرمیز یا سفره غذا یا دیگر موقعیتهای اجتماعی با تلفن خود مشغول میشوید. قرار دادن تلفن کنار بشقاب غذا علامت هشداری است که نشان می دهد به زودی ارتباطات خانوادگی تان دچار اختلال خواهد شد.
3⃣ یادتان باشد، حتی لازم نیست تلفن خود را در حین مکالمه لمس کنید تا روی رابطه شما تأثیر منفی بگذارد. یک مطالعه نشان داده است که تنها وجود تلفن در دستان یا کنار شما باعث میشود همسر، فرزند، خانواده یا دوستان و همکارانتان کمتر با شما ارتباط برقرار کنند.
بدون چک کردن تلفن نمی توانید شام، نهار یا صبحانه تان را تمام کنید. این نشانهای از دلهره و ترسی واقعی در شماست. ترسِ از دست دادن تماس، پیام یا پست جدیدی در شبکه های اجتماعی.
🔺 سه راه برای جلوگیری از فابینگ شدن:
۱- غذایتان را بدون تلفن بخورید.
۲- تلفن را از دسترس خود دور کنید.
۳- خود را به چالش بکشید.
علامه دهخدا
دهخدا مادری داشت بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی میکرد.
نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشهای از اتاق رفت و زار زار گریست.
گفت: «خدایا من چه گناهی کردهام بخاطر مادرم بر نفسم پشت پا زدهام. من خود، خود را مقطوعالنسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیباییام را از من نگیر.»
گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری سبز از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.»
از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که جامعترین لغتنامه و امثال و حکم بود را گردآوری کرد و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
🆔 @montazeranshahbaz