فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : هدایت تکوینی و هدایت تشریعی
🎙حجت الاسلام والمسلمین#رفیعی
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) قسمت اول من ورقة بن عبد اللّٰه ازدى، براى رضاى خدا به مكّه مشرّف شد
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س)
2️⃣ قسمت دوم:
حضرت زهرا آنگاه فرمود:
پدر جان! بعد از رفتن تو، نورهاى دنيا منقطع شد. دنيا آن تر و تازگى را كه با بودن تو داشت از دست داد و روزگار تيره و تار گرديد. تاريكىهاى دنيا تر و خشكش را فرا گرفت. پدر جان! من تا آن هنگام كه تو را ملاقات نمايم، غصه مىخورم. پدر جان! پس از مفارقت تو چشم من به خواب نرفته. پدر جان! كيست كه به داد بيوه زنان و بينوايان برسد؟ كيست كه تا روز قيامت به داد امّت تو برسد؟ پدر جان! ما بعد از تو ضعيف و ناتوان شديم.
پدر جان! مردم از ما روگردان شدهاند، در صورتى كه ما به واسطۀ تو در ميان مردم معظّم و بزرگ به شمار مىرفتيم. كدام اشك است كه در فراق تو فرو نريزد؟! كدام غم و اندوه است كه بعد از تو براى مصيبت تو دائمى نباشد؟! كدام چشم است كه بعد از تو به خواب رود؟! در صورتى كه تو بهار دين و نور پيامبران بودى، چگونه است كه كوهها خراب نشدند و درياها فرو نرفتند و زمين طعمۀ زلزله نگرديد؟! پدر جان! من دچار مصيبت بزرگى شده ام. اين مصيبت من مصيبت كوچكى نيست.
پدر جان! من مغلوب اين عزاى بزرگ و اين پيش آمد هولناك شده ام. پدر جان! ملائكه براى تو گريان شدند و افلاك از حركت ايستادند. منبرت بعد از تو دچار وحشت، و محرابت از وجود تو خالى شده. قبر تو براى اينكه تو را در بر گرفته، خوشحال، و بهشت به تو و دعا و نماز تو مشتاق گرديد.
پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى دچار ظلمت بزرگى شدهاند. براى تو غصه می خورم تا اينكه به همين زودى نزد تو بيايم. ابو الحسن تو را از دست داد. همان ابو الحسنى كه امین، پدر دو فرزند تو حسن و حسين، برادر تو، دوست تو و محبوب توست. همان على كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى و در بزرگسالىِ او با وى برادر شدى. همان على كه محبوبترين دوستان و اصحاب تو بود. همان على كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و يارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست داده ايم. گريه، قاتل ما خواهد بود. تأسف، همراه و مونس ما گرديده.
سپس حضرت زهرا فريادى زد و نالهاى كرد كه نزديك بود روح از بدنش مفارقت نمايد. آنگاه اين اشعار را خواند:
🔹صبر من كم، و عزاى من آشكار شد بعد از آنكه خاتم انبيا را از دست دادم.
🔹اى چشم من! اشك فراوان بريز! اى چشم من! واى بر تو! بخیل نباش و خون گريه كن!
🔹اى رسول خدا! اى برگزيدۀ خدا! اى پناهگاه يتيمان و ضعيفان!
🔹حقّا كه كوهها و وحوش و پرندگان و زمين بعد از گريۀ آسمان براى تو گريان شده اند.
🔹محراب عبادت و مجلس درس قرآن كه در هر صبح و شام تشكيل مىشد براى تو گريه مىكنند.
🔹دين اسلام كه در ميان مردم، يكى از غریبها به شمار مىرود در مصيبت تو گريان شد.
🔹كاش آن منبرى را كه بر فراز آن مىرفتى، مىديدى كه چگونه بعد از نور وجودت، اكنون ظلمت، آن را فرا گرفته.
🔹اى خداى زهرا! اجل مرا به زودى برسان! زيرا زندگى من تيره و تار گرديده.
حضرت زهرا سپس به جانب منزل خود بازگشت و شب و روز شروع به گريه و ناله كرد. اشك وى خشك نمىشد و ناله و ضجّهاش آرام نمىگرفت. بزرگان اهل مدينه اجتماع كردند و به حضور امير المؤمنين على آمدند و گفتند: اى ابو الحسن! فاطمه شب و روز گريه مىكند. هيچ كدام از ما شب در رختخواب به خواب نمىرويم. در حالى كه روزها به علّت مشغله و طلب معاش قرار و آرام نداريم. ما از تو تقاضا مىكنيم كه فاطمه يا شب گريه كند و يا روز.
حضرت امير فرمود: مانعى ندارد.
بعد اين موضوع را با فاطمه در ميان نهاد. ولى متوجّه شد كه آن حضرت از گريه ساكت نمىشود و تسليت گفتن براى او ثمرى ندارد. در اين حال فاطمه به علی گفت: ابو الحسن! من مدتی زیادی در ميان اين مردم نخواهم ماند و به زودى از ميان اين مردم مىروم. على جان به خدا سوگند من شب و روز از گريه آرام نخواهم گرفت تا اينكه به پدرم ملحق شوم.
حضرت امير فرمود: باشد. هر طور كه ميل دارى انجام بده.
على بعد از آن، اطاقى خارج از شهر مدينه براى حضرت فاطمه ساخت كه آن را بيت الاحزان مىگفتند. به هنگام صبح، فاطمه، حسن و حسين را برمىداشت و به بقيع مىرفت و همچنان تا شب مشغول گريه بود و چون شب فرا مىرسيد، حضرت امير مىآمد و فاطمه را به منزل برمىگرداند. حضرت فاطمه پس از فوت پدر بزرگوارش مدت بيست و هفت روز اين برنامه را انجام مىداد. آنگاه مريض شد و تا چهل روز زنده بود و سپس از دنيا رحلت كرد.
به هنگام رحلت آن حضرت، على نماز ظهر را خوانده بود و به سوى منزل بازمی گشت که كنيزان را ديد در حالى به استقبال آن حضرت آمدند كه گريان و محزون بودند. امام به آنها فرمود: چه خبر شده؟ چرا شما را ناراحت و مضطرب مىبينم؟!
گفتند: يا امير المؤمنين! دختر عموى خود زهرا را درياب، گر چه گمان نمىكنيم حاصلى داشته باشد.
ادامه دارد....
✨﷽✨
#سرآغازنافرمانیخدا
💢قال رسول الله صلّي الله عليه و آله : إن أولَ ما عُصِيَ الله عزوجل به ستٌّ: حبُّ الدنيا و حبَّ الرئاسة و حبُ الطعامِ و حبُّ النَومِ و حبُّ الراحةِ و حبُّ النساءِ.
✍رسول خدا - صلّي الله عليه و آله - فرمودند:
سرآغاز نافرماني خداوندعزوجل شش چيز است:
۱. دوستي دنيا.
۲. دوستي رياست.
۳. دوستي خوراك.
۴. دوستي خواب
۵. دوستي راحتي
۶. دوستي زنان.
☝️موارد مذکور در روایت ناظر به دوستی و محبت زیادی است که انسان را از دایره بندگی و فرمانبرداری خارج سازد و الا محبت های اندک دنیایی که به نافرمانی منجر نشوند از این قاعده مستثنی هستند.
📚«الكافي، ج ۲، ص ۲۸۹»
🔴نوشتن رضایتنامه
آقای حاج آقا رضا صدر نقل میکرد: آسید محمد فیروزآبادی از اصحاب خاص مرحوم آسید محمد کاظم یزدی بود.
یکی از مریدان آخوند میخواست وجهی به مـرحـوم فیروزآبادی بدهد، ولی باید با اجازه مرحوم آخوند این وجه در اختیار فیروزآبادی قرار میگرفت. این امر برای مرحوم فیروزآبادی خیلی دشوار بود؛ چون اختلاف میان عَلَمَين (آسید محمد کاظم و آخوند) خیلی حادّ بود.
از باب ناچاری نزد مرحوم آخوند رفت. وقتی وارد شد، چون آخوند توجه داشت که فیروزآبادی از اصحاب خاص آسید محمد کاظم است، برای اینکه اصحاب به وی بیاعتنایی نکنند، به محض ورود برای وی بلند شد و با احترام ویژهای با وی برخورد کرد.
آن شخصی که مرید آخوند بود و میخواست آن وجه را به فیروزآبادی بدهد، از مرحوم آخوند استجازه کرد. مرحوم آخوند به او عتاب کرد: چرا مزاحم آقا شدید؟ شما به خود آقا مراجعه میکردید و لازم نبود ایشان را به زحمت بیندازید تا اینجا تشریف بیاورند. چون لازم بود آخوند برگه ای را امضا کند، آمیرزا مهدی ـ پسر بزرگ مرحوم آخوند که همهکاره دستگاه آخوند بود ـ خوش نفسی کرد و در حالی که سرش را به زیر انداخته بود، رفت و قلمدان را برای آخوند آورد.
علت اینکه آمیرزا مهدی سرش را پایین انداخته بود، این بود که اصحاب آخوند با اشاره چشمهایشان مانع از آوردن قلمدان نشوند.
📚 جرعهای از دریا ؛ ج ۲ ص ۴۳۲
❣❅⊰🌼⊱⊰🕊﷽🕊⊰⊱⊰🌺⊱❅❣
╭═━❀•🌺•❀━━╮
جلسه : پانزدهم
╰━━❀•🌺•❀━━╯
↩️ ادامه مباحث : داستان مباهله
▪️مسیحیان نجران ابتدا پذیرفتند و قرار شد فردای آن روز مباهله شود، اما وقتی از نزد پیامبر رفتند در میان خود به گفتگو پرداختند،
▫️و اسقف به آنان گفت : «اگر فردا با فرزندان و اهل بیتش آمد از مباهله با او بپرهیزید و اگر با اصحابش آمد چیزی نیست (و پیامبر واقعی نخواهد بود).»
🔺فردای آن روز پیامبر همراه امیر مؤمنان علی و فاطمه زهرا و حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ برای مباهله آمد و در برابر مسیحیان بر خاک نشست
▫️و به اهل بیت فرمود : هنگامی که من دعا کردم شما آمین بگویید.
❣ܭߊࡅ߭ߊܠܙ ܩࡅ߭ࡅ߳ࡈ߭ߊߺܝߊࡍ߭ ࡐߊܧܫܨ ࡈ߭ߊߺܣࡐܝ ߊܩߊܩܢ ܝܩߊࡍ߭
(76)💖@montazeranzohooremamasr
❣🌹❅⊰🌼⊱⊰⊱🌸⊱⊰⊱⊰🌺⊱❅🌹❣
╭═━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━╮
🔹مسیحیان از مشاهده هیأت او، بسیار بیمناک شدند و اعتراف کردند که روش او همانند سایر انبیای راستین است.
▫️و از او خواستند که از مباهله منصرف شود و با آنان مصالحه نماید، و با پرداخت اموالی به عنوان جزیه به مصالحه بازگشتند.
🔺(مناقب شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۴، کشف الغمّه، ج ۱، ص ۴۲۵ ـ ۴۲۶ ـ منتهی الآمال، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۷، ۱۷۶ و ۱۷۷ ـ الفصول المختاره، شیخ مفید، چاپ قم، ص ۱۷)
▫️و از منابع اهل سنت هم : در صحیح مسلم، و مسند احمد بن حنبل، و در تألیف ابو نعیم اصفهانی به نام «فیما نزل من القرآن فی امیر المؤمنین».
▪️و تفسیر زمخشری، و اغانی ابوالفرج اصفهانی، و در بسیاری دیگر از مؤلفات علمای اهل تسنن و تشیع و در اکثر تفاسیر قرآن موضوع مباهله و این فضیلت ذکر شده است.
❣ܭߊࡅ߭ߊܠܙ ܩࡅ߭ࡅ߳ࡈ߭ߊߺܝߊࡍ߭ ࡐߊܧܫܨ ࡈ߭ߊߺܣࡐܝ ߊܩߊܩܢ ܝܩߊࡍ߭
(77)💖@montazeranzohooremamasr
╰━━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━━╯
╭═━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━╮
✅ ۸ - جایگاه علمی و آثار حضرت فاطمه سلام الله علیها
◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
🔹حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) به شهادت معصومین (علیهالسّلام) دارای علم ما کان و ما یکون تا روز قیامت بوده،
▫️(سید مرعشی، نورالله حسینی، شرح احقاق الحق، ج۲۵، ص۵۸۴، باهتمام سید محمد مرعشی، قم، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، بیتا).
🔺و در مسائل علمی پاسخگوی مردم و محل رجوع بانوان بود. نمونه بارزی از تربیت یافتگان مکتب علمی حضرت فاطمه (سلام الله علیهم)،
▫️فضه خادمه است که بیست سال پایان عمر خویش را قادر بود تنها با استفاده از آیات قرآنی به سؤالات پاسخ گوید.
❣ܭߊࡅ߭ߊܠܙ ܩࡅ߭ࡅ߳ࡈ߭ߊߺܝߊࡍ߭ ࡐߊܧܫܨ ࡈ߭ߊߺܣࡐܝ ߊܩߊܩܢ ܝܩߊࡍ߭
(78)💖@montazeranzohooremamasr
╰━━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━━╯
╭═━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━╮
🔺(ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۷، ص۲۳۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۹م).
▫️آثاری که از حضرت به یادگار مانده است را در قالب دو دسته میتوان بررسی نمود :
▪️بخش اول؛ شامل سخنان، خطبهها و ادعیههایی است که به مناسبتها و زمینههای مختلف ایراد فرموده و با استفاده از منابع میتوان بدان دست یافت.
▫️(انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمةالزهرا (علیه السّلام)، ج۲۲، ص۲۶۶ ـ ۳۴۱، قم، انتشارات دلیل ما، ۱۴۲۸ق/ ۱۳۸۶ش).
🔹همچنین افراد زیادی همچون : امام علی (علیهالسّلام)، حسنین (علیهالسّلام)، ام کلثوم، زینت کبری، ابن عباس، ابن مسعود، اسماء بنت عمیس، عایشه، امسلمه، سلمی، امرافع، انس و... از ایشان روایت نمودهاند.
❣ܭߊࡅ߭ߊܠܙ ܩࡅ߭ࡅ߳ࡈ߭ߊߺܝߊࡍ߭ ࡐߊܧܫܨ ࡈ߭ߊߺܣࡐܝ ߊܩߊܩܢ ܝܩߊࡍ߭
(79)💖@montazeranzohooremamasr
╰━━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━━╯
╭═━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━╮
▪️(ابن حجر، عسقلانی، الاصابه فی معرفة الصحابة، ج۸، ص۲۶۲، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، شیخ علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق).
▫️(انصاری زنجانی خوئینی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمةالزهرا (علیه السّلام)، ج۲۲، ص۵۲۶ـ۶۱۲، قم، دلیل ما، ۱۴۲۸ق/ ۱۳۸۶ش).
🔹بخش دوم آثاری : چون مصحف فاطمه (سلام الله علیهم) منسوب به حضرت است که پس از ایشان در دست ائمه (علیهالسّلام) قرار داشت و هماکنون نیز بنابر روایات نزد حضرت ولیعصر (عجّلاللهفرجهالشریف) میباشد.
پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جهت کاستن از اندوه حضرت زهرا (سلام الله علیهم)، مطالب این صحیفه توسط یکی از فرشتگان الهی بر حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) ایراد شده و حضرت علی (علیهالسّلام) نیز آن را املاء مینمودند....
🖊ان شاء الله ما را در جلسات آینده همراهی فرمائید.
❣ܭߊࡅ߭ߊܠܙ ܩࡅ߭ࡅ߳ࡈ߭ߊߺܝߊࡍ߭ ࡐߊܧܫܨ ࡈ߭ߊߺܣࡐܝ ߊܩߊܩܢ ܝܩߊࡍ߭
(80)💖@montazeranzohooremamasr
╰━━🍃❀•🌺•❀✧❁•🌺•❁✧🍃━━╯
#مصائب_غسل_و_دفن
🩸حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیهالسلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان همسایه آن حضرت...
در برخی از نقلها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیهالسلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،
📋 فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
▪️ناگهان شنیدم مولا علی علیهالسلام با صدای بلند شروع به گریهکردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیهالسلام اینگونه گریه کرده باشد!
📋 فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليهالسّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه؟!
▪️بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیهالسلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه میکند؟!
🥀 پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛
📋 فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
▪️پس امیرالمومنین علیهالسلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمیشد.
🥀 عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمیدانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بیتابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
📋 يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياطَ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
▪️ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلاماللهعلیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربههای لگد و تازیانهها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلاماللهعلیها با همین حال روز قیامت محشور میشود و به ملاقات پروردگار میرود.
📚 الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)
AUD-20210728-WA0021.
9.08M
🕊🕊🕊
دعـــــــــای فـــــــــــرج
اِلهی عَظُمَ الْبَلآءُ وَبَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکَشَفَ الْغِطآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.
💚💚💚
🌸بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌸
🌹#السَّلامُعَلیَکِیافاطِمَهَالزَّهرا (سلام الله علیها)
✍عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیر المومنین (ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد.
عمر می گوید :
بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه (س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم :
📋《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》
♦️اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم :
📋《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》
♦️تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت :
📋《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》
♦️ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)! پس فاطمه (س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛
پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت :
📋《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَاللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
♦️ای پدرم! ای رسول خدا(ص)!
این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
آه ای فضّه! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
📋《وَسَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
♦️صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.
در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد.
همین که چشمم به او افتاد،
به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و قنفذ و همراهانشان گفتم :
از گرفتاری بزرگی رها شدم.(۱)
📚منبع :۱)بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم"
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
🪧تقویم امروز:
📌 سهشنبه
☀️ ۲۹ آبان ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۷ جمادیالاولی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 19 نوامبر 2024 میلادی
📖حدیث امروز:
✳️ پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند :
اگر كسى داراى ۴ خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مىكند :
▫️ راستگويى
▫️ شرم و حيا
▫️ خوشخلقى
▫️ شكرگزارى
📚 كافي ، ج۲ ، ص۱۰۷
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جز حسین هیچکی نموند . . ❤️🩹.
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
سلام امام زمانم✋🌸
دلم براے ورود تو لحظه شمارے میکند و حنجرهام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی براے آن دعا کنی. کوچههاے غریب بیکسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
نمیدانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوے فاصلهها میبرد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز «ندبه» است.
مولایم...! بیتو دفتر دلمان پر است از مشقهاے انتظار و من با دلم میخواهم آن روز که میآیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها
🔸 خَيْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لاَ يَرَيْنَ اَلرِّجَالَ وَ لاَ يَرَاهُنَّ اَلرِّجَالُ
🔹برای زنان بهتر آن است که نه مردان (نامحرم) را ببینند نه مردان آنان را.
📗وسائل الشیعة ج20 ص232
🔻شرح حدیث
🔸رابطه ی زن و مرد در جامعه اگر با رعایت حدود شرعی و دینی باشد، هم جامعه سالم تر خواهد بود، هم گناه کمتری انجام خواهد گرفت.
🔸بسیاری از اوقات «نگاه» زمینه ساز «گناه» می شود و میان نگاه و گناه رابطه است و اگر مسلمان به توصیه ی قرآن عمل کند و زن و مرد نامحرم هنگام رویارو شدن چشم خود را فرو بندند، این به عفاف و سلامت روانی آنان بیشتر کمک می کند.
🔸روزی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با جمعی نشسته بودند.آن حضرت پرسید: به من بگویید چه چیزی برای زنان بهتر است؟ سخنانی گفته شد، ولی گویا هیچ کدام برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پذیرفته نبود.
🔸علی علیه السّلام می فرماید:من نزد حضرت فاطمه (علیها السّلام) برگشتم و سؤال پیامبر را با او در میان گذاشتم.فرمود:برای زنان این بهتر است که مردان را نبینند و مردان هم آنان را نبینند (یعنی حفظ حجاب و عفاف و کنترل نگاه از حرام...)
🔸علی علیه السّلام این جواب را به پیامبر خدا گفت.حضرت پرسید:پیش من که بودی چنین چیزی نگفتی، چه کسی این را به تو خبر داد؟ گفت:فاطمه.رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آن حرف را پسندید و خوشحال شد و فرمود: فاطمه پاره ی تن من است.
🔸آنان که خود را پیرو حضرت زهرا (علیها السّلام) می دانند، توجه دارند که نظر او بر اختلاط کمتر زن و مرد نامحرم و پرهیز از برخورد نگاههاست.
📗منبع: #حکمت_های_فاطمی ، جواد محدثی
#شرح_حدیث
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س) 2️⃣ قسمت دوم: حضرت زهرا آنگاه فرمود: پدر جان! بعد از رفتن تو، نورهاى
⚫️ داستان شهادت حضرت زهرا (س)
3️⃣ قسمت سوم:
حضرت على به سرعت به سوى اطاق فاطمه رفت و بر آن بانو وارد شد. ناگهان ديد فاطمه در ميان بستر خويش افتاده و به طرف راست و چپ مىغلطد. امام على، عبا را از دوش خود و عمّامه را از سر مبارك خود انداخت و لباس خود را درآورد. آنگاه آمد و سر مبارك حضرت زهرا را به دامن گرفت و فرمود: زهرا!
ولى حضرت فاطمه سخنى نگفت. براى دومين بار فرمود: دختر محمّد مصطفى!
فاطمۀ زهرا باز هم جوابى نداد!
امام سومين بار صدا زد: اى دختر كسى كه زكات را در دامان خود براى فقرا مىبرد!
ولی باز هم جوابى نشنيد.
باز هم صدا زد: اى دختر آن كسى كه با ملائكه نماز خواند!
حضرت زهرا این بار هم جوابى نداد.
امام باز هم صدا زد: فاطمه! با من سخن بگو! منم پسر عموى تو، على بن ابى طالب.
فاطمه این بار چشمان خود را به روى او باز كرد و به او نگاه کرد. آنگاه آن بانو گريه کرد و على هم گريان شد و به زهراى اطهر فرمود: تو را چه شده؟ منم پسر عمويت على.
فاطمه گفت: پسر عمو! آن مرگى را كه نمىتوان از دست آن گريخت، احساس مىكنم. مىدانم كه تو بعد از من نمىتوانى ازدواج نكنى. يا على! اگر ازدواج كردى يك شبانه روز نزد همسرت باش، و يك شبانه روز پيش فرزندان من. على جان! به صورت حسن و حسينم سيلى نزن. اينها يتيم و دل شكستهاند. ديروز جدّ بزرگوار خود را از دست داده اند و امروز هم مادر خود را از دست مىدهند. واى بر آن امّتى كه آنان را مىكشند و با ايشان بغض و دشمنى مىورزند!!
حضرت زهرا آنگاه اشعارى را بدين ترتيب خواند:
🔹اگر گريه مىكنى بر من گريه كن اى بهترين هدايتكنندگان، و اشك بريز كه روز فراق رسيده.
🔹اى همسر بتول! من دربارۀ نسل خود به تو سفارش مىكنم، زيرا كه ايشان همراهان اسلامند.
🔹براى من و يتيمهاى من گريه كن، مخصوصا كشته كربلا را فراموش نكن.
🔹اينها تنها هستند و يتيمانى حيران و سرگردان مىشوند. خداوند مقرّر كرده كه امروز فراق است.
حضرت امير به زهراى اطهر فرمود: دختر رسول خدا! تو خبر وفاتت را از كجا مىگويى، در صورتى كه وحى خدا با مرگ پیامبر از خاندان ما قطع شده؟!
فاطمه گفت: ابو الحسن! امروز خواب ديدم كه پدر بزرگوارم در ميان قصرى از جواهرات سفيد است. چون مرا ديد، فرمود: دخترم! نزد من بيا، زيرا من مشتاق توام.
به ایشان گفتم: پدر جان! به خدا سوگند كه من بيشتر از شما شوق ملاقات شما را دارم.
پدرم فرمود: تو امشب نزد من خواهى بود.
پسر عمو! گفتار پدرم هميشه راست است و به وعدۀ خود وفا خواهد كرد. على جان! تا سورۀ يس را قرائت کردی و به پایان رسید، بدان كه اجلم فرا رسيده. خودت مرا غسل بده، ولى بدنم را برهنه نكن، زيرا من پاك و مطهّرم. على جان!فقط خودت و اهل خانهام كه به من نزديك هستند بر جنازهام نماز بخوانيد. على جان! مرا شبانه به خاك بسپار. اين نحوه را پدرم پيغمبر خدا به من خبر داده.
حضرت امير فرموده: به خداوند سوگند من خودم متصدى امر آن بانو شدم و بدن وى را با پيراهنش غسل دادم. به خدا سوگند كه بدن فاطمۀ زهرا پاك و مطهّر بود. آنگاه بدن مقدس او را از باقيماندۀ حنوط پيامبر حنوط كردم. سپس پيكر مباركش را در ميان كفنهايش جاى دادم و چون تصميم گرفتم كفن او را گره بزنم، صدا زدم: امّ كلثوم! زينب! سكينه! فضّه! حسن! حسين! بياييد و مادر خود را براى آخرين بار ببينيد. روز فراق آمده و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
حسن و حسين در حالى آمدند كه فرياد مىزدند: آه از اين حسرتى كه به علّت از دست دادن جدّمان، پيامبر خدا و مادرمان فاطمۀ زهرا هيچ وقت از بين نخواهد رفت. ای مادر حسن و حسين! هنگامى كه جدّ ما حضرت محمّد مصطفى را ملاقات نمودى، سلام ما را به آن حضرت برسان و به آن بزرگوار بگو: ما بعد از تو در دار دنيا يتيم شديم!
🔻 ادامه دارد ...