╭━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╮ #حدیث_نور ✨امام علی علیه السلام فرمودند: توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.✨ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @montazeranzhoramamasr

#دنیای_مدیریت_مومنانه 27 🔸 در زمینه مدیریت، رسول خدا (ص) فداش بشم میفرماید :وقتی سه نفر شدید یک نفر رئیس بشود. بعد الفت و مهربانی داشته باشید. خیلی جالبه که حضرت اول میفرماید یه #رئیس انتخاب بشه بعد توصیه های اخلاقی میکنن! 🔵 بالاخره هر جایی نیازه که یه نفر مدیریت کنه. نمیگیم هر کی مدیر شد دیگه معصومه و همه باید اطاعت محض داشته باشن و واجبه که حرفش رو گوش بدن! نه! به این شدت نیست ولی خب نیازه یه نفر رئیس باشه تا کار بهتر پیش بره.☺️ کیا از مدیریت خوششون نمیاد؟ ⭕️ کسانی که زندگیشون بر اساس هرزگی هست! میخواد همیشه ول باشه! 💢 اتفاقا خوارج هم میگفتن جامعه مدیر نمیخواد! سر همین هم به امیرالمومنین اعتراض میکردند!😒 بعد همین ها وقتی برای قیام علیه حضرت آماده میشدند گفتن خب جالا که فرمانده لشکر باشه! انقدر احمق بودن! 💢 الانم شاید دیده باشید بعضی از احمق ها که جزو شیعه انگلیسی هستن میگن که چرا میگید ولایت فقیه حاکم باشه! میگن قبل از ظهور کسی نباید جامعه رو مدیریت کنه! 🌺 امیرالمومنین فداش بشم در خطبه 40 نهج البلاغه به خوارج میفرماید: بابا جامعه مدیر میخواد حتی اگه حاکمش فاسق باشه! ⭕️ نمیشه که بدون حاکم باشه یک جامعه. حتی اگه اون حاکم دزد هم باشه بهتر از نبود حکومت هست. اون موقع یه نفر دزد هست ولی وقتی حاکمی نباشه همه دزد میشن...! دیگه سنگ روی سنگ بند نمیشه!😒 💢 متاسفانه در مورد خانواده هم برخی به ظاهر روشنفکران و مشاوران میگن که خانواده مدیر نمیخواد! بدون اینکه تکلیف مدیر خانواده رو روشن کنن هی میگن زن و شوهر باید مهربون و با اخلاق باشن! خوب باشید با هم دیگه!😐 توی فوتبال یه نفر مدیر هست به نام داور، مدیری هست به نام کاپیتان، سر مربی، مربی و... 🔸 بابا شما توی یه مسابقه فوتبال هم که نگاه میکنید کلی مدیر وجود داره ولی به خانواده که میرسید خانواده مدیر نمیخواد؟! همینجوری هر کی هر کاری دلش خواست بکنه؟ فکر میکنید علت رشد طلاق در جامعه ما به خاطر چیه؟ اینو باید بهش دقت کرد. نکته آخر بحث امشب اینه که: 🔸 ما فعلا نمیخوایم بگیم کی مدیر خوبیه و کی مدیر بدی هست! "ما میگیم #مدیریت باید چطور باشه که باعث رشد جامعه بشه". ⭕️ خیلی وقت ها میشه که یه آدم خوب رو میذاریم برای یه بخشی که مدیریت کنه ولی کاملا شوت هست و از مدیریت خوب سر در نمیاره! بعد میبینی همه چیز رو خراب میکنه! 💢 بابا ما آدم خوب نمیخوایم که اهل نماز شب و دعا و مداحی باشه ولی از #مدیریت چیزی سر در نیاره! مثل اینکه خیلی جاها میگن که چون فلانی آدم خوبیه پس بیاد رئیس حوزه علمیه بشه! یا رئیس فلان دانشگاه بشه! عزیزم این آدم از مدیریت چیزی سر در نمیاره... نگاه به ریش و تسبیحش نکن... 🔖 پایان بخش بیست و هفتم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼

سلام آقای مهربونم✋🌸 آقا بیا کہ آمدنٺ آبروی ماسٺ پایان غیبتت بخدا آرزوی ماسٺ هر روز مثل جمعہ ترک خورده ایم ما هر روز بی‌کسی تو و بغض گلوی ماسٺ

💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 📘 🖌نگارنده : شب نگار 📙 🖍 جلسه : 8⃣1⃣ ⏰ ساعت: 20 الی 21 هر شب 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 📝 ادامه بحث امانتداری دین در مرتبه عالیه : 📩 که هم در دریافت پیام و هم در حفظ و نگهداری و عمل به آن، 📤و هم در تفسیر و ابلاغ پیام و راهنمایی دیگران، باید امانتداری کنند و بی کم و کاست آن را به مردم برسانند. ↙️ یعنی صلاحیت و اهلیت برای انجام این کار را داشته باشند و امانتدار خوبی باشند. (171) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 🔰 که قرآن هم از آن به امانت تعبیر می کند، در آنجایی که می فرماید: 🍃 ترد الامانات الی اهلها. 🔽 پس با این بیانات کوتاه ما معلوم شد که یکی از صفات حسنه و یا فضایل دنیای محبوب، امانتداری با انواع و اقسام مختلف آن است. ♦️که مؤمن سازنده دنیای محبوب باید از آن برخوردار باشد در غیر این صورت، خیانت در امانت و موجبات عذاب الهی را فراهم می کنند. (172) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ ❗️و از دایره دنیای محبوب الهی خارج خواهد شد. 🔶 6- فقط خدا را می‌پرستند و فقط از او کمک می‌طلبند.(ایاک نعبد و ایاک نستعین) 🔶 ✨ از ویژگی بارز دیگر دنیای محبوب، فقط خداپرستی و استعانت از اوست. ❌ بندگان خوب خدا در پیشگاه هیچ نیازمندی سر تعظیم فرود نمی آورند. 💥 و همیشه به دنبال سر چشمه و سر منشأ می‌گردند. (173) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 💎 چرا که سر منشأ همه نعمات، قدرت ‌ها، محبت ‌ها، جود و سخا، آگاه به نیازهای تک تک بندگان و خالق همه آنها، اوست. 🌸 به دنبال او می‌رود و او را از همه شایسته و بایسته‌تر به اطاعت و پرستش می‌داند و برای غیر او چنین عظمت و جلال و شکوهی قائل نیست. ❤️و دل خود از غیر خدا تهی می‌کند چرا که معتقدند دل را او ساخته و سازنده دل، شایسته و سزاوارتر از هر کسی دیگر است که درش جای داشته باشد. (174) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 🌟 لذا با خلوص نیت در سر نمازش می ‌گوید : «ایاک نعبد». ❗️و اگر کسی در دلش مهر کسی جز خدا را داشته باشد نظیر: مال و ثروت، جاه و مقام، قدرت و شوکت، زیبایی اندام و چهره، بزرگی قوم و قبیله، ریا و خود نمایی، کبر و غرور و ... ❌ و بعد در سر نمازش (البته اگر توفیق نماز خواندن پیدا کند) بگوید: ایاک نعبد معلوم می شود راست نمی‌گوید. (175) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ ☝️ چرا که این دیگر ایاک نعبد نیست، ایا هم نعبد می باشد. 🔴 یعنی خدایا تو را هم در کنار آن بت‌هایی که برای خودم ساختم، می‌ پرستم نه اینکه فقط تو را می‌پرستم. فقط کنار می‌رود و او هم می‌شود. ♨️ بنابراین حتی اگر بر زبانش هم این جمله را جاری کند دروغ است و خود او بهتر از هر کسی دیگر می داند که دارد به خدای خودش و همچنین به خودش دروغ می گوید. 💢 پس او از دایره ایاک نعبد خارج شده است. (176) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 🔺پایه دوم : ایاک نستعین است. ✔️ در دنیای محبوب بندگان خوب خدا فقط از خدا کمک می‌گیرند. حالا یا با واسطه و یا بی واسطه، و سراغ غیر او نمی‌روند. 🔂 با واسطه به این معناست که : ❓ممکن است برخی این سوال برایشان ایجاد شود چرا برخی بندگان خوب خدا به در خانه اهل بیت می‌روند. مگر اهل‌بیت غیر از خدا نیستند؟و این عمل آنان با ایاک نستعین منافات ندارد؟ (177) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ ↙️ در پاسخ می‌گوییم : نخیر. ❓چرا؟ ♻️ چون اهل‌بیت را خود خدا واسطه فیض بین خود و بندگان قرار داده که در واقع کمک با واسطه از خداوند است. ➰لذا از امامان فراوان شنیدیم که در موقعی که گره ای در کارمان ایجاد می شد متوسل به مادرمان حضرت زهرا (س) می‌شدیم و از او مدد می‌خواستیم. 🔷 وانگهی خود خدا در برخی مواقع انجام امور را به ملائکه نسبت می‌دهد. (178) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ 🔰 پس معلوم شد که توسل به اهل بیت منافات با ایاک نستعین ندارد. ✅ تازه توکل و توسل از همین بخش از آیه مبارکه نشأت می‌گیرد. ↩️ و از طرفی خود خدا پیامبرش را مامور به انجام این وظیفه نموده که : 🌱 فاذا عزمت فتوکل علی الله. ☘ ای رسول خدا در هر کاری که به حد تصمیم و عزم بر انجام آن رسیدی آن کار را با توکل و نظر ما به انجام برسان. (179) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

🌸❁🍃🌼❁➰ ❁💐🌹🍃 🍃🌹🌸 🌼🍃 ❁ ⭕️ و الا آن کار سر انجام خوبی نخواهد داشت و یا حتی ناشدنی است. 🚫 لذا اگر کسی در انجام امورات با استعانت از خدا انجام نداد و از خداوند کمک نطلبید لاجرم به سمت غیر خدا، حالا یا بت خود و یا بت غیر خدایی دیگر یعنی مقام، مال، و... به جز آنهایی که واسطه او و مخلوقند، خواهند رفت. ❌ این افراد نستعین واقعی نیستند. 📝 ان‌ شاء‌الله ما را در جلسات بعدی همراهی فرمایید. (180) 💠 @Shabnegar ❁ 🌼🍃 🍃🌹🌸 ❁💐🌹🍃 🌸❁🍃🌼❁➰

💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 💐 با تشکر فراوان از همراهی شما💐 ✍ ارادتمند همه شما : 💠 شب نگار 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃

قسمت هفتاد و ششم داستان دنباله دار بدون تو هرگز: پاسخ یک نذر . اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد … و من به تک تک اونها گوش کردم … و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم… وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد … – هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه … اما حقیقتا خوشحالم … بعد از چهار سال و نیم تلاش … بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید … از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم … ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم … از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود … و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی … و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن … برگشتم خونه … و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم … بی حال و بی رمق … همون طوری ولا شدم روی تخت … – کجایی بابا؟ … حالا چه کار کنم؟ … چه جوابی بدم؟ … با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ … الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم … بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی … بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم … چهل روز نذر کردم … اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم … گفتم هر چه بادا باد … امرم رو به خدا می سپارم … اما هر چه می گذشت … محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت … تا جایی که ترسیدم … – خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ … روز چهلم از راه رسی د … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم … و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه ها … نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … – خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام … من، مطیع امر توئم … و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … ” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی “ سوره شوری … آیه 52 و این … پاسخ نذر 40 روزه من بود …. 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷

قسمت آخر داستان دنباله دار بدون تو هرگز: مبارکه ان شاء الله تلفن رو قطع کردم … و از شدت شادی رفتم سجده … خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می کنه … اما در اوج شادی … یهو دلم گرفت … گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران … ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد … و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد … وقتی مریم عروس شد … و با چشم های پر اشک گفت … با اجازه پدرم … بله … هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد … هر دومون گریه کردیم … از داغ سکوت پدر … از اون به بعد … هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها … روی تک تک شون دست می کشیدم و می گفتم … – بابا کی برمی گردی؟ … توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره … تو که نیستی تا دستم رو بگیری … تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم … حداقل قبل عروسیم برگرد … حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک … هیچی نمی خوام … فقط برگرد… گوشی توی دستم … ساعت ها، فقط گریه می کردم … بالاخره زنگ زدم … بعد از سلام و احوال پرسی … ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم … اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت … اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم … حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه … بالاخره سکوت رو شکست … – زمانی که علی شهید شد و تو … تب سنگینی کردی … من سپردمت به علی … همه چیزت رو … تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی … بغض دوباره راه گلوش رو بست … – حدود 10 شب پیش … علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد … گفت به زینبم بگو … من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم … توکل بر خدا … مبارکه … گریه امان هر دومون رو برید … – زینبم … نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست … جواب همونه که پدرت گفت … مبارکه ان شاء الله … دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم… اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد … تمام پهنای صورتم اشک بود … همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم … فکر کنم … من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت … عروس و داماد … هر دو گریه می کردن … توی اولین فرصت، اومدیم ایران … پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن … مراسم ساده ای که ماه عسلش … سفر 10 روزه مشهد … و یک هفته ای جنوب بود … هیچ وقت به کسی نگفته بودم … اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه … توی فکه … تازه فهمیدم … چقدر زیبا … داشت ندیده … رنگ پدرم رو به خودش می گرفت … 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷

علاقمندان اینجا اول روایت واقعی از زبان همسر شهید.....

قصه ما به سر رسید......

اول کنفرانس قسمت 16

اول کنفرانس قسمت 17

اول کنفرانس قسمت 18

‌‌﷽ امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: آيا نمی‌دانی كه روش حكومتداری، بنی‌اُمَيّه، متکی به زور شمشير، و فشار و ستم بود؛ ولی روش حكومتداری ما اهل‌بیت، به نرمی و مهربانی و متانت، و تقيه و خوش‌اخلاقی و پاكدامنی، و كوشش است؟ پس كاری كنيد كه مردم، به دين شما و مسلكی كه داريد، رغبت پيدا كنند ... الخصال(صدوق)جلد۲، صفحه۳۵۵ وسائل الشيعه، جلد ۱۱، صفحه۴۳۰ "دریا دلان" ♻️ ♻️✨♻️✨♻️✨♻️✨♻️ @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️