eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
490 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
109 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️امام حسین علیه السلام 🦋✨أیما اثنَین جَرى بینهما کلام فطلب أحدهما رضَـى الاخر کانَ سابقة الىَ الجنّة ؛🌴 ✨هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت 🥀 دیگرى را بجـویـد ، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود🌙 . 📘محجه البیصاء ج 4،ص 228 @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
قسمت چهل و چهارم: کودک بی پدر مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ... کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
قسمت چهل و پنجم: کارنامه ات را بیاور تا شب، فقط گریه کرد ... کارنامه هاشون رو داده بودن ... با یه نامه برای پدرها ... بچه یه مارکسیست ... زینب رو مسخره کرده بود که پدرش شهید شده و پدر نداره ... - مگه شما مدام شعر نمی خونید ... شهیدان زنده اند الله اکبر ... خوب ببر کارنامه ات رو بده پدر زنده ات امضا کنه ... اون شب ... زینب نهارنخورده ... شام هم نخورد و خوابید ... تا صبح خوابم نبرد ... همه اش به اون فکر می کردم ... خدایا... حالا با دل کوچیک و شکسته این بچه چی کار کنم؟ ... هر چند توی این یه سال ... مثل علی فقط خندید و به روی خودش نیاورد اما می دونم توی دلش غوغاست ... کنار اتاق، تکیه داده بودم به دیوار و به چهره زینب نگاه می کردم که صدای اذان بلند شد ... با اولین الله اکبر از جاش پرید و رفت وضو گرفت ... نماز صبح رو که خوند، دوباره ایستاد به نماز ... خیلی خوشحال بود ... مات و مبهوت شده بودم ... نه به حال دیشبش، نه به حال صبحش ... دیگه دلم طاقت نیاورد ... سر سفره آخر به روش آوردم ... اول حاضر نبود چیزی بگه اما بالاخره مهر دهنش شکست ... - دیشب بابا اومد توی خوابم ... کارنامه ام رو برداشت و کلی تشویقم کرد ... بعد هم بهم گفت ... زینب بابا ... کارنامه ات رو امضا کنم؟ ... یا برای کارنامه عملت از حضرت زهرا امضا بگیرم؟ ... منم با خودم فکر کردم دیدم ... این یکی رو که خودم بیست شده بودم ... منم اون رو انتخاب کردم ... بابا هم سرم رو بوسید و رفت ... مثل ماست وا رفته بودم ... لقمه غذا توی دهنم ... اشک توی چشمم ... حتی نمی تونستم پلک بزنم ... بلند شد، رفت کارنامه اش رو آورد براش امضا کنم ... قلم توی دستم می لرزید ... توان نگهداشتنش رو هم نداشتم ... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
12 💢 ما یه چیزی داریم به نام "اشتباه" و یه چیزی به نام "انحراف" 🚨 انحراف خیلی خطرناک تر از اشتباه هست. 👈🏻 اشتباه یعنی یه نفر یه حرف و حرکت غلط انجام بده. 👈🏻 انحراف یعنی "پافشاری نابجا و بی موقع بر روی یه حرف درست". توی اخرالزمان این روش ابلیس هست برای جلوگیری از ظهور. ⭕️ فرزندان ابلیس هم مدام میان و حرفای درستی که اولویت نداره رو در جامعه مطرح میکنن 🔷هرچقدر هم که جلو میریم انحراف ها بیشتر توی "تغییر اولویت ها" پیش میاد اوایل انقلاب اگه یه نفر کمونیست میشد میگفتن منحرف شده اما الان که حق هر روز آشکارتر میشه اون کسانی که اولویت هارو برای مردم قاطی میکنن منحرف هستن 😒 ✅ توی جلسات دینی و کانال ها و گروه های انقلابی یکی از بحث های مهم "تشخیص اولویت های هر زمانی" باید باشه 🚨 معنا نداره آدم توی یه هیات یا مسجد یا گروه مذهبی بره ولی صرفا یه لیستی از کارهای خوب و بد رو برای مخاطبین بگه! آقا بگو اولویت الان جامعه چیه؟ اولویت زندگی ما چیه؟ از این برام بگو... 😒 💥مساله اولویت ها موضوعی هست که خیلی باید ذهنمون درگیرش باشه الان اولویت جامعه ما چیه؟ ✅ از هر راهی که وارد میشیم به این میرسیم که اولویت الان جامعه ما "اصلاح و تقویت مدیریت هست". 🌎خداوند در آخرالزمان قراره امامان و مدیران صالح رو برای حکومت جهانی قرار بده 💢 نمیشه که مومنین هیچ چیزی از مدیریت ندونن بعدش خدا مدیران صالح رو برای ما قرار بده اگه ما نحوه مدیریت صحیح رو نشناسیم، امام جامعه رو هم نمیشناسیم ⭕️ اگه از مدیریت سر در نیاریم از کجا بفهمیم که امام زمان در فلان مساله درست عمل کردن؟! بنا نیست مردم تشخیص ندن و همینجوری سرشون رو بندازن پایین و چشم بگن! اینجوری باشه مردم طی امتحانات سخت الهی کم میارن... ⭕️ اگه بدون فهم مدیریت مردم بخوان سرشون رو پایین بندازن و دستورات امام رو انجام بدن ممکنه امام یه دستوری بدن که حتی شیعیان قوی هم کم بیارن و انجام ندن مثل داستان شیعه تنوری. 💢 امام صادق علیه السلام بهش گفت برو توی تنور گفت آقا این چه دستوریه!😐 حتی به اصل امامت حضرت هم شک کرد!!! 💢 متاسفانه ما در مورد "امام شناسی" خیلی کتاب داریم ولی در مورد "امامت شناسی" کتاب خاصی نداریم! 👈🏻اینکه یه امام دقیقا چطور امامت و مدیریت میکنه 🚨 یه امام چطور به نخبگان و خواص خائن فرصت رشد میده تا خود مردم با نگاه هوشمندانه خودشون اونا رو حذف کنن... پایان بخش دوازدهم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هدایت شده از 
4_6028346488130634374.mp3
1.39M
اذان #شهید_باکری ای شهیدان عزیز، دعا گوی ما باشید که محتاجیم به دعایتان 🍃🌺 التماس دعا دوستان 🌺🍃
🌴امام حسین علیه السلام ♻️إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ ؛✨ 🍀بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.🌸 📘فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476 @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نظر استاد پناهیان درباره "منطقه پرواز ممنوع" 💠 اگر مردم از این فیلم استقبال کنند ... @montazeranzhoramamasr
❤️الَهی اِن اَدخَلتَنیِ النَّار اَعلَمتُ اَهلَها اَنّی اُحِبُکَ ... 💗. خدای من! اگر مرا وارد آتش کنی، اهل دوزخ را با خبر میکنم که چقدر دوستت دارم. @montazeranzhoramamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت چهل وشش: گمانی فوق هر گمان اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ... وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغ زینب ... اما ازش خبری نشد... دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ... توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ... هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ... اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلا باورم نمی شد ... گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ... زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ... سال 75، 76 ... تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود ... همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد ... مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت ... اما خواست خدا ... در مسیر دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
قسمت چهل و هفتم : سومین پیشنهاد علی اومد به خوابم ... بعد از کلی حرف، سرش رو انداخت پایین ... - ازت درخواستی دارم ... می دونم سخته اما رضای خدا در این قرار گرفته ... به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه... تو تنها کسی هستی که می تونی راضیش کنی ... با صدای زنگ ساعت از خواب پریدم ... خیلی جا خورده بودم... و فراموشش کردم ... فکر کردم یه خواب همین طوریه ... پذیرش چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود ... چند شب گذشت ... علی دوباره اومد ... اما این بار خیلی ناراحت ... - هانیه جان ... چرا حرفم رو جدی نگرفتی؟ ... به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه ... خیلی دلم سوخت ... - اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو ... من نمی تونم ... زینب بوی تو رو میده ... نمی تونم ازش دل بکنم و جدا بشم ... برام سخته ... با حالت عجیبی بهم نگاه کرد ... - هانیه جان ... باور کن مسیر زینب، هزاران بار سخت تره ... اگر اون دنیا شفاعت من رو می خوای ... راضی به رضای خدا باش ... گریه ام گرفت ... ازش قول محکم گرفتم ... هم برای شفاعت، هم شب اول قبرم ... دوری زینب برام عین زندگی توی جهنم بود ... همه این سال ها دلتنگی و سختی رو ... بودن با زینب برام آسون کرده بود ... حدود ساعت یازده از بیمارستان برگشت ... رفتم دم در استقبالش ... - سلام دختر گلم ... خسته نباشی ... با خنده، خودش رو انداخت توی بغلم ... - دیگه از خستگی گذشته ... چنان جنازه ام پودر شده که دیگه به درد اتاق تشریح هم نمی خورم ... یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم ... رفتم براش شربت بیارم ... یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد ... - مامان گلم ... چرا اینقدر گرفته است؟ ... ناخودآگاه دوباره یاد علی افتادم ... یاد اون شب که اونطور روش رگ گرفتن رو تمرین کردم ... همه چیزش عین علی بود ... - از کی تا حالا توی دانشگاه، واحد ذهن خوانی هم پاس می کنن؟ ... خندید ... - تا نگی چی شده ولت نمی کنم ... بغض گلوم رو گرفت ... - زینب ... سومین پیشنهاد بورسیه از طرف کدوم کشوره؟... دست هاش شل شد و من رو ول کرد ... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
13 🔷گفته شد که ما باید علاوه بر اینکه امام زمانمون رو بشناسیم، شیوه امامت ایشون رو هم بشناسیم تا بتونیم ازشون به خوبی اطاعت کنیم. ✅ باید بفهمیم که امام و یارانش چطوری میخوان جامعه رو مدیریت کنن تا بتونیم باهاشون هماهنگ باشیم و دم به دقیقه غر نزنیم! 👈🏻 اگه مردم ما در دانش مدیریت قوی بشن دیگه هر کسی به این سادگیا جرات نمیکنه کاندیدای مجلس و ریاست جمهوری بشه چون میدونه حسابی زیر ذره بین هست و نمیتونه دست از پا خطا کنه و مردم هم راحت تشخیص میدن که فلانی این کاره نیست! ✅ وقتی که مردم خیلی دقیق با کاندیداها برخورد کنن ، اونوقت شورای نگهبان هم سرسری افراد رو تایید صلاحیت نمیکنه! 🚨 گاهی شورای نگهبان یه جوری صلاحیت کاندیدا ها رو راحت تایید میکنه که اگه اون فرد برای خاستگاری دخترشون می اومد عمرا تاییدش نمیکردن! 😒 میگفتن ما ناموسمون رو دست چنین آدمی نمیدیم! ⭕️ ولی باید بدونن که مملکت مهم تر از ناموس هست و باید هزار برابر بیشتر در تایید صلاحیت ها دقت کنن 🌿 اولویت دیگه ای که باید بهش بپردازیم موضوع هست. ⭕️ همونطور که میدونید رسانه و ثروت جهان صهیونیست هاست و همون ها هم از زمان حضرت سلیمان علیه السلام مشهور بودن به اینکه بین زن و شوهر ها اختلاف و جدایی مینداختن! سوره بقره آیه ۱۰۲ 💢 سنت تاریخی یهود برای اینکه جوامع مختلف رو به دست بگیرن این بوده که خانواده ها رو ضعیف و نابود کنن. کلا هم توی این قضیه خیلی حرفه ای هستن و انواع فوت و فن ها رو برای این موضوع استفاده میکنن!😒 🚨 گفتیم مهم ترین ابزار طاغوتیان برای حکومت بر مردم اینه که "دوقطبی درست میکنن و تفرقه میندازن". ⭕️و نکته قابل توجه اینه که این تفرقه رو اول از شروع میکنن! از اختلاف انداختن بین زن و شوهر ها.... انواع فیلم و سریال و رمان و کانال های جوک و سرگرمی و .... رو میسازن با این هدف که خانواده ها رو بهم بریزن 💢 اونا به خوبی میدونن وقتی خانواده در یک جامعه ضعیف بشه دیگه انسان های قوی و آزاده در اون جامعه به وجود نخواهند اومد و اونا میتونن به راحتی بر مردم ضعیف شده حکومت کنند... پایان بخش سیزدهم 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
1_112205486.mp3
707K
درد و دل با امام زمان👆 همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو همه جا دنبال تو میگردم که تویی درمان همه دردم
آيت الله بهاءالديني : *آقا سیدعلی خامنه ای حقیقت ولایت فقیه هستند و رهبر* 🌹❤🌹❤🌹❤🌹❤🌹 قرارشددرسال ۱۳۶۴از طرف مجلس خبرگان آیت الله منتظری،به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب شود. ازتمام علما برای ایشان امضاي تاييدگرفته می شد. روزی برای گرفتن امضا چند نفر از نزدیکان آقای منتظری به خدمت آيت الله سید رضا بهاء الديني رسيدند اما ايشان امضا نكردند هرچه ازفرستادگان اصرارشد، ازايشان انكار بود تا آنجا كه خودآقای منتظري شخصا خدمت ايشان رسید و تمام كتابهايي كه درمورد ولايت فقيه نوشته بود را محضر حضرت آقا بهاالدینی قرار دادند.  حضرت آقا تمام كتاب ها راجمع كردند وبه ایشان چند لحظه نگاه کردند و خنده کوتاهی کردند و فرمودند: ولايت فقيه نوشتني نيست، فهميدني است! وقتی هم از حضرت آقای بهاالدینی پرسیده شد چرا ايشان راتاييد نكرديد مگه شخص ديگري هم ميتواندبعد از امام (ره) به مقام رهبری برسند ؟ ایشان فرمودند : البته هیچ كس حاج آقا روح الله نمی شود، ولی *آقا سید علی خامنه ای حقیقت ولایت فقیه هستند و رهبر* از همه به امام نزدیكتر است. كسی كه ما به او امیدواریم آقای خامنه ای است. شما از ما قبول نمی كنید و تعجب می كنید، ولی این دید ماست، نزد ما محرز است آقاسید علی خامنه ای رهبر آینده هستند، ايشان باز هم فرمودند :نظر ما سید علی خامنه اي است. زمان می گذشت و مرور زمان سخنان گهربار و گلواژه های بینش آفرین این پیر روشن ضمیر را، بیشتر و بهتر نشان می داد. تا این كه رحلت حضرت امام خمینی قدس سره و انتخاب حضرت آیةالله خامنه ای (حفظه الله)به رهبری پیش آمد. محضر آقای بهاءالدینی رسیدیم و به عنوان خبر روز ،خدمتشان عرض كردیم. فرمودند:«ما مدتها پیش به این مطلب رسیده بودیم و نظر خودمان را بیان کردیم که هیچ کس بعد از *حاج آقا روح الله خمینی نمیتواند رهبر شود جز سید علی آقا و باید به ایشان كمك كرد تا تنها نباشد.* قبل از ریاست جمهوری ،آقای خامنه ای روزی در بیت محترم حضرت آقا بهاءالدینی بودیم که آقای خامنه اي كه درآن زمان نماينده مجلس بودند(۱۳۶۰) به بیت ایشان تشريف آوردند ، وقتي آقای خامنه ای رفتند آقا زیر لب فرمودند :خورشيدلحظه اي تابيد و رفت. 💫✨💫✨💫✨💫✨💫 *جانم فدای رهبرم سیدعلی* نائب برحق امام زمان
🍀 حضرت علی (ع) می‌فرمایند: ✨چه بیچاره است فرزند انسان که مرگش نامعلوم است و بیماری در وجودش امانت و پنهان است، پشه‌ای می‌تواند آزارش دهد و خواب از چشم او بگیرد و تکّه نانی می‌تواند در گلوی او گیر کرده و او را بکشد و عرقی که می‌تواند او را بدبو و منفور بسازد. 📕 نهج‌البلاغه 🍁
‎تهران پر از طراوت عطر و شمیم توست 🌸 🌺‎چشمان نا امید به دست کریم توست ‎🌹جانی دوباره می دهد این جا به زائران ‎💚کرب و بلای کشور ایران حریم توست 💐‎ولادت حضرت (س) مبارک باد @montazeranzhoramamasr 🌼🍁🌺🍂🌸🍂
♻️ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَانِ الرَّحیٖمِ♻️ 🌷 ای از نور🌷 🌲وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ🌲یوسف۲۰ 🌳و (سرانجام،) او را به بهای کمی -چند درهم- فروختند؛ و نسبت به (فروختن) او، بی رغبت بودند🌳 🌾نکته ها🌾 🔶🔸هر کس یوسفِ وجودش را ارزان بفروشد، پشیمان میشود.عمر، جوانی، عزّت، استقلال و پاکی انسان، هر یک یوسفی هستند که باید مواظب باشیم ارزان نفروشیم. 🌿پیام ها🌿 1⃣معمولاً مالی که آسان به دست می آید، آسان از دست می رود. چون یوسف را بدون زحمت به دست آوردند، او را ارزان فروختند«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» 2⃣بی رغبتی به یوسف در مقطعی، به نفع آیندهٔ او شد«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ....»(آری یوسف های هر زمان باید از بی اعتنایی مردم دلسرد نشوند) 3⃣هر کس ارزش چیزی را نداند، آنرا ارزان از دست می دهد«بِثَمَنٍ بَخْسٍ»(چون کاروانیان، اَرزش یوسف را نمی شناختند، او را ارزان فروختند) 4⃣اَشخاص ارزشمند بالاخره ارزششان آشکار خواهد شد، هر چند در زمانی مورد بی مهری قرار گیرند(اگر امروز یوسف را به عنوان برده می فروشند، روزگاری او حاکم خواهد شد)«شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» 🌼تفسیر نور🌼 _@montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴عبدالعظیم حسنی مشهور به شاه عبدالعظیم و سیدالکریم از عالمان سادات حسنی و از راویان حدیث بود نسب او با چهار واسطه به (ع) می‌رسد 🔴شیخ صدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است 🔴عبدالعظیم حسنی، (ع) و (ع) را درک کرده و نقل است که ایمان خویش را بر  (ع) عرضه داشت و در زمان او وفات یافت ♻️حرم حضرت عبدالعظیم واقع در شهر ری، زیارتگاه شیعیان است در برخی روایات ثواب زیارت قبر او برابر با ثواب زیارت قبر (ع) دانسته شده است ♻️حضرت عبدالعظیم در پنج‌شنبه ۴ ربیع‌الثانی سال ۱۷۳ق، در زمان حکومت هارون الرشید در مدینه (درباره محل ولادت وی اختلاف است) متولد شد ♻️پدرش عبدالله بن علی قافه و مادرش دختر اسماعیل بن ابراهیم بوده که به «هیفاء» موسوم است ♻️نجاشی از عالمان شیعی می‌گوید: پس از رحلت وی به هنگام غسل، رقعه‌ای در لباسش یافت شد که نسب وی در آن بدین صورت نوشته بود: من ابوالقاسم فرزند عبدالله، فرزند علی، فرزند حسن، فرزند زید، فرزند امام حسن(ع) ابن علی بن ابی طالب هستم ♻️میرداماد عبدالعظیم را دارای نسب روشن و شرافت آشکار توصیف می‌کند ♻️همسر عبدالعظیم، دختر عمویش خدیجه، دختر قاسم بن حسن امیر، مکنّی به ابومحمد بود عبدالعظیم از او صاحب دو فرزند به نام‌های محمد و ام سَلَمِه شد شیخ عباس قمی، محمد پسر عبدالعظیم را مردی بزرگوار توصیف می‌کند که به مقام زهد و عبادت شهرت داشت ⚫منبع ویدئو: 🔼خبرگزاری فارس ⚫منبع متن : 🔼دانشنامه ویکی شیعه @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
♻️ داستان کوتاه ♻️ 🙎‍♂پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین! بعد هم 🦋پرید بغل مامانش و زد زیر گریه! مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه🌴. دفتر رو برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش ده شده بود! پسرک، مادرش رو کشیده بود، ولی با یک چشم! و بجای چشم دوم،🌑 دایره‌ای توپر و سیاه گذاشته بود! معلم هم دور اون، ⭕️دایره‌ای قرمز کشیده بود و نوشته بود: «پسرم دقت کن!»🌾 فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد. از مدیر پرسید: «می‌تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟»♻️ مدیر هم با لبخند گفت: «بله، لطفا منتظر باشید.»🔰 معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد! مادر یک چشم بیشتر نداشت!🔆 معلم با صدائی لرزان گفت: «ببخشید، من نمی‌دونستم...، شرمنده‌ام.» مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت. اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت♻️: «معلم مون امروز نمره‌ام رو کرد بیست!» زیرش هم نوشته: «گلم، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!»🔰 ♻️بیا اینقدر ساده به دیگران نمره‌های پائین و منفی ندیم. بیا اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلط‌مون نشکنیم.🍂🥀 @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
♻️✨♻️✨♻️✨♻️✨♻️ ♻️✨هنگام اذان است و استجابت دعا خدایا ظهور حجتت راتسریع بفرما ✨ @montazeranzhoramamasr ♻️کانال منتظران واقعی ظهور امام زمان عج ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا