eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
490 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
109 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
❣السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ... 💚 سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می تراود... سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می شوی! 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌸🍃 @montazeranzhoramamasr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5800914655408817330.mp3
2.12M
🍃عمرم گذشت 🍃در تب و تاب ندیدنت 🍃جان را به لب رساند 🍃سراب ندیدنت 🍃 #مناجات #امام_زمان(عج) 🍃🌸🍃💔🍃🌸🍃💔🍃🌸🍃 @montazeranzhoramamasr
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 📘 🖌نگارنده : شب نگار 📙 🖍جلسه : 0⃣1⃣ ⏰ ساعت: 20 الی 21 هر شب 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 ادامه صفت دوم قانعین : شاکر بودن که خداوند در مورد این افراد در قرآن می فرمایند : «ولئن کفرتم ان عذابی لشدید» اگر کفران نعمت کنید و شاکی باشید عذاب درد ناکی درانتظار شماست. حالا این عذاب ممکن است دنیوی و یا اخروی باشد. در دنیا موجب نقصان نعمت و رفتن برکات و تنگ شدن معیشت، و یا اخروی که عذاب الیم الهی، و یا ممکن است هر دو باشد. (91) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 بنابراین یکی دیگر از آثار قناعت دوری از ناسپاسی وکفر ورزیدن و شاکر بودن به خاطر داشته ها و نعمات الهی نسبت به ساحت مقدس پروردگار رزّاق است. 🔶 نکات مهم : توجه به دو نکته کاملا ضروری است ؛ 🔹نکته اول اینکه : آیا لزوما هر دارایی دچار کفران نعمت و هر نداری شاکر است؟ (92) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 🔹در پاسخ به نکته اول : می توان گفت که : لزوما این طور نیست که هر فقیری قانع و یا شاکر است. قناعت و شاکر بودن یک صفت متعالی و بنوعی معرفتی است. لذا این هم نیست که ندار قانع باشد و شاکر، چرا که برخی از افراد فقیر چاره ای جز تحمل فقرش ندارد و اصلا هم شاکر نیست و همیشه شاکی از خداست. (93) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 و یا فرد دارا هم لزوما کفران نمیکند، چرا که برخی افراد دارا به قدر نیازشان قانع هستند و اگر اضافه بر نیاز داشته باشند در صدد کمک به خلق خدا و ایجاد تولید و اشتغال برای مردم اند. و همچنین کمک و دستگیری نسبت فقرا و نیاز مندان و در واقع مجاهد فی سبیل الله هستند. و مطیع این فرمان الهی هستند که فرمود؛ ‌« جاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم». (94) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 و این اموال را به عنوان امانت و امتحان الهی در دست خود تلقی و خود را امانتدار الهی می دانند. این فرد ضمن اینکه مُسرف نیست و کفر نمی ورزد، شاکر نیز بدرگاه الهی به سبب نعماتی که خدا به او داده می باشد و همه را من جانب الله می داند. پس صفت قناعت یک صفت الهی و معرفتی است که هم شامل فقیر و هم غنی می شود و عدم آن نیز هر دو قسم را شامل می شود. (95) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 و مطیع این فرمان الهی هستند که فرمود؛ ‌« جاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم». و این اموال را به عنوان امانت و امتحان الهی در دست خود تلقی و خود را امانتدار الهی می دانند. این فرد ضمن اینکه مُسرف نیست و کفر نمی ورزد، شاکر نیز بدرگاه الهی به سبب نعماتی که خدا به او داده می باشد و همه را من جانب الله می داند. پس صفت قناعت یک صفت الهی و معرفتی است که هم شامل فقیر و هم غنی می شود و عدم آن نیز هر دو قسم را شامل میشود. (96) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 🔶 نکته دوم : آیا کسی که از روی تنبلی و یا بی مسئولیتی و یا به خاطر برخی بیماری های روحی و روانی مثل افسردگی و ... درآمد کمی دارد و آن مقدار درآمد کم را خرج، و بعد اقدام به کاری می کند را می شود گفت که او انسان قانعی است؟ در پاسخ به نکته دوم هم اینطور می توان گفت که : صفت قناعت با تنبلی و افسردگی و نداشتن عقل معاش و سفیه بودن، اصلا قابل جمع نیست وبا هم سازگاری ندارد. (97) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 یعنی اینطور نیست که کسی به لحاظ تنبلی وکم کاری و بی حالی و ولنگاری و نداشتن عقل معاش دچار فقر شده آدم قانع و شاکر باشد. چرا که قانع و شاکر کسی است که اهل زحمت و کار و تلاش و دارای عقل معاش و پیوسته به کار است و پیوسته به یاد خداست. و آنچه که از قبل زحمات خود بدست می آورد خدا را شکر می کند و هیچ گونه گلایه و شکایتی نه از خدا دارد و نه از خلق خدا. و پیوسته دست بسوی آسمان و بر زبانش الحمد الله را جاری می کند. (98) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 پس با این بیانات ما معلوم شد که صفت قناعت یک صفت پسندیده الهی است که آثار بسیار مطلوبی در زندگی دارد که به سه مورد آن اشاره شد. و ضمن اینکه دارا بودن و نداشتن این صفت، فقر و غنی نمی شناسد چرا که هر کدام از این دو گروه ممکن است برخوردار باشند و یا نباشند. و اینکه قناعت هیچ وقت با تنبلی و کم کاری و بی فکری و سفاهت سازگار نیست و نمی شود به چنین افرای قانع خطاب نمود. (99) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂🌺 🌿🍂 🔶 ۲ - " صبر و تحمل و استقامت " 🔶 دومین صفت از صفات دنیای محبوب، صفت با فضیلت "صبر" است. لذا امام علی (ع) در خطبه ۷۶ نهج البلاغه اش می‌ فرماید : «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا...و َكَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ». انشاء الله ما را در جلسات بعدی همراهی فرمایید. (100) 💠 @Shabnegar 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
💐🍃🌿🌸🍃🌾 🍃🍂 🌺 🌿🍂 💐 با تشکر فراوان از همراهی شما💐 ✍ ارادتمند همه شما : 💠 شب نگار 🌾🍂 🍃🌺🍂 💐🌾🍀🌼🌷🍃
از اینـڪہ بـہ سـمتـــ خــدا آهسـتـہ حرڪتــ مےڪنے نتــرس از ایـن بتـرس ڪہ بـراے ترڪـ گنـاه هیـچ ڪارے نڪـرده بـاشـے حـتـے در حـد تــوبـــہ
آن دم که حق جمله عالم آفرید صدایی از حق برگوش عرشیان رسید گفت حق این ذکر را دائم بگوئید صلوات بر محمد  و آل محمد شد پدید 🌻اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌻
خدایا شروع سخن نامِ توست وجودم به هر لحظه آرامِ توست دل از نام و یادت بگیرد قرار خوشم چونکه باشی مرا در کنار 🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀
🌼مهدی جان... 🌼چشمم به حرف آمد و 🌼جای لبم! گفت ... 🌼ای غایب از نظر!! 🌼بخدا دوست دارمت 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از قعر زمین به اوج افلاک سلام از من به تن بی سروصدچاک سلام صـبح اسـت دلم هواییِ کرب وبلاست ازجانب قلبِ من بر آن خاک سلام سلام ارباب خوبم✋🌸
سلام آقاجونم✋🌸 هوایت می زند بر سر، دلم دیوانه می گردد چه عطری در هوایت هست نمیدانم..نمیدانم... 🌺اَللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج🌺
قسمت چهل و هشتم: کیش و مات دست هاش شل و من رو ول کرد ... چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ... - چرا اینطوری شدی؟ ... سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ... - ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ... شما بشین بانوی من، که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ... رفت سمت گاز ... - راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ... دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوع حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ... - خیلی جای بدیه؟ ... - کجا؟ ... - سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ... - نه ... شایدم ... نمی دونم ... دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ... - توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جواب من نیست ... چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظر یه تکان کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ... اصلا نمی فهمیدم چه خبره ... - زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ... پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ... - به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسط آشپزخونه ... ادامه دارد.... 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#سلام_مولا_جانم ✋ #صبحت_بخیر_آقا_جانم 💚 🌼🍃 مینویسم زتو که دار و ندارم شدہ ای 🌸🍃 بیقرارت شدم و صبر و قرارم شدہ ای 🌸🍃 من که بی‌تاب توأم ای همه‌ی تاب و تبم 🌼🍃 توهمه دلخوشی لیل و نهارم شده ای الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🤲💕 #صبحتون_مهدوی 💚 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 🌺🌷🌹 ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝
قسمت چهل و نهم: خداحافظ زینب تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... - بی انصاف ... خودت از پس دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟ ... برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمت دستشویی ... پشت در ایستادم تا اومد بیرون... زل زدم توی چشم هاش ... با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم ... - یادته 9 سالت بود تب کردی ... سرش رو انداخت پایین ... منتظر جوابش نشدم ... - پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ... التماس چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ... - خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ... پرده اشک جلویدیدم رو گرفته بود ... - برو زینب جان ... حرف پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ... و صورتم رو چرخوندم ... قطرات اشک از چشمم فرو ریخت خب ... نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ... تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ... پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ... بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن . 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷