هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
معرفت امام.mp3
27.84M
#سخنرانی
معرفتی که باید به امام پیدا کنیم؟؟؟
دینداری بدون #شناخت درست=گروهک فرقان ،خوارج
هیات محبین الحسین
شیخ سجادجمشیدی
#امامزمان
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
هزار طایفه آمد، هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامام الصادق» داشت...
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
🖋 سید حسین کشفی
🔻از حجة الاسلام والمسلمین آقای حاجسید جواد شهرستانی (دامت برکاته) شنیدم که فرمودند:
🔹روزی آقای ریشهری _به مناسبت کتابی که در مورد کرامات ائمه بقیع در حال نگارش بود_ من را واسطه قرار داد تا از آقای حاج شیخ محمدعلی عَمروی _بزرگ شیعیان مدینه_ در مورد کرامات ائمه بقیع علیهمالسلام اگر تجربهای دارند نقل کنند.
اول که با مرحوم شیخ عمروی مطرح کردم به من تَغیُّر کرد و گفت:
شما ائمه را چه فرض کرده اید؟ فکر می کنید که ائمه دکتر و پزشک شما هستند که دست و پای شما را خوب کنند؟!
کرامت ائمه این طور محدود نیست، ائمه ما وقتی بخواهند لطفی بکنند خوب میدهند و در سطح اعلی عنایت مینمایند. ایشان در ادامه این جریان را نقل کرد و گفت:
🔸اوائلی که من از عراق به مدینه بازگشتم [حدود سال ۱۳۷۲ق] درگیری شدیدی میان شیعیان نُخاوله و وهابی ها رخ داد، در مرحله اول جمعیت محدود شیعیان مدینه بر جماعت کثیر وهابی غالب شدند. برای وهابیها خیلی سخت بود که مغلوب چند صد نفر شیعه ی مدینه بشوند و لذا تصمیم به برخورد شدیدتر گرفتند. عدهای از بزرگان شیعه در مدینه و از جمله من [شیخ عمروی] را دستگير کردند.
روبروی مسجد نبوی و بقیع، عریشی (جایگاه چوبی بزرگ) قرار دادند و جلادها و ماموران اجرای حکم را آوردند که شیعیان را شلاق بزنند ولی نه شلاق عادی بلکه از کَرَب [چوب پهن پایین درخت خرما] استفاده کردند. نفر اول را آوردند و او را لخت کردند. شدت ضربه این شلاق به گونهای شدید بود که نفر اول همان جا بعد از سه ضربه به شهادت میرسد!
نفر دوم را بالا کشیدند و جلاد دیگری آمد و شروع به شلاق زدن کرد که او هم با ضربه های این تازیانه شهید شد!
🔹در این حال متوسل به ائمه بقیع علیهم السلام شدم و گفتم:
جرم ما این است که پیرو شما هستیم، آیا جزای پیروی شما این است که این گونه کشته شویم؟!
در این هنگام نفر سوم را که خواستند برای شلاق بیاورند این عریشی که درست کرده بودند فرو می ریزد!
با این حال آن ها دور ما را گرفتند و محاصره کردند و به اداره شهربانی منتقل کردند و گفتند که شش نفر از شماها – که یکی از آنها من بودم- محکوم به اعدام هستید و روز جمعه پیش از نماز جمعه در مکّه گردن زده خواهید شد!
از آن جا ما را به سمت مکه راهی کردند. در مکه منتظر تنفیذ حکم اعدام بودیم ولی روز جمعه شد و خبری از حکم اعدام نشد!
بعد از آن ابلاغ کردند که به شما یک درجه تخفیف داده اند و به جزیره بد آب و هوایی در اطراف جده تبعید شدهاید. از آن جا به جده منتقل شدیم و مدتی را در آن جزیره بودیم تا این که والی جده آمد و خبر عفو ما را داد و جماعت همگی به مدینه بازگشتیم. اما وقت ورود به مدینه ما را سوار بر درشکه کردند و شیعیان مراسم استقبال و شادی ترتیب دادند و وارد منزل یکی از شیعیان کردند، جریان را پرسیدیم، گفتند:
بعد از ماجرای شلاق زدن و شهادت شیعیان بلافاصله جلاد اول در حمام دچار سوختگی میشود و میمیرد! جلاد دوم هم ظاهرا زیر آوار میماند و میمیرد!
خبر در همه جا میپیچد و جلاد سوم میترسد!
🔸جلادها و ماموران اجرای احکام در آن زمان معمولاً افراد معیّنی از بزرگان قبائل بودند که به نوعی برای اجرای احکام نسبت به انتقام بعدی مصونیت داشته باشند.
این جلاد سوم می گوید که نفرین آنها ما را گرفته و لذا به فکر حلالیت گرفتن از شیعیان می افتد و لذا پیش ما آمد و گفت چه کار کنم که شما از ته دل از من راضی شوید؟
گفتیم باید رضایت آنان را که الان اسیر شما هستند به دست آوری، لذا این آقا به دیدن شما خواهد آمد.
همین طور هم شد و آن شخص [جلاد سوم] آمد و پس از عذرخواهی گفت من چه کار کنم که شما رضایت واقعی از من داشته باشید و از اعماق جان من را حلال کنید؟
سپس خودش پیشنهاد داد که من میخواهم به هر خانوادهی شیعه یک قطعه زمین سیصد متری بدهم، چون من زمین زیاد دارم و فقط برای این که ثبت رسمی شود مقدار کمی از برای هر زمین میگیرم _مثلا اگر قیمت زمین ۱۰۰ ریال بوده یک ریال گرفت_ همه هم قبول کردند و خوشحال شدند و آن شخص هم این کار را انجام داد.
🔹 آقای عمروی به من گفت چطور بود این کرامت؟
گفتم خیلی عالی.
گفت: این کرامت ادامه دارد و به همین جا ختم نشد! ائمه ما اگر بدهند خوب می دهند و به همین مقدار اکتفا نمی کنند، این عنایت ائمه بقیع در این سالها به صورت مستمر شامل حال ما شده است.
ده سال قبل دولت تصمیم گرفت که دور حرم مطهر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم را یک خیابان کمربندی بکشد، همه خرابی ها در خانه های دیگران افتاد و زمین های شیعیان برِ خیابان واقع شد و الان قیمتهاش چندین برابر شده است. همین زمینی که در اختیار من است ۲۰ میلیون ریال سعودی ارزش دارد. ائمه ما این جور کرامت دارند...
📚 بر منبر خاطره، ص۲۶۹ و خاطره های آموزنده، ص۲۶۳، با اندکی ویرایش
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 حجت الاسلام راجی با بررسی کشورهای مختلف دنیا، ثابت میکند به قله نزدیک هستیم.
▪️شش مرحله سرمایه گذاری را طی کردیم، وارد مرحله هفتم یعنی زمان سودآوری شده ایم..
🔺 اونهایی که در مورد سخن رهبری در ارتباط با رسیدن به قله شبهه دارند تا آخر این صحبت ها را خوب گوش کنند.
🌍 #ایران_قوی
🇮🇷 #دستآوردهای_انقلاب
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
✅ دعوت شهید رنجنوش از یک خانم
امروز صبح توفیق الهی نصیبم شد برای شرکت در مراسم تشییع پیکر مبارک پاسدار شهید حاج محمد رنجنوش در میدان حضرت امام خمینی رحمت الله علیه همدان حاضر شوم. هنوز از احوال پرسی با پاسداران و پیشکسوتان حاضر در مراسم فارغ نشده بودم که صدای خانمی بلند شد: حاج آقا! حاج آقا! حاج آقا!. سرم را برگرداندم دیدم خانم میانسالی از وسط میدان مرا صدا می زند. با آقای وحدتی (رئیس بنیاد شهید شهرستان همدان) رفتیم پیشش. خانمی بود میانسال با چشمانی پر از اشک. گفت: حاج آقا! من هیچ نسبتی با این شهید ندارم و اصلاً شناختی بهش ندارم. چند شب قبل، در خواب شهیدی را دیدم بهم گفت: من محمد هستم. چند روز بعد مهمان شهر شما، همدان هستم؛ حتماً بیایید دیدنم ...
آقای صفدریان (مدیر کل بنیاد شهید استان همدان) نیز نزدیک ما بود؛ ایشان و چند نفر از همکاران و رزمندگان دوران دفاع مقدس را صدا زدم تا آنها نیز این دعوت اختصاصی شهید رنجنوش را از زبان خود مدعو بشوند.
برگشتم جمع دوستان و این دعوت شهید را به حجت الاسلام اسکندری (روحانی فعال در ستاد برگزاری نماز جمعه همدان) نقل کردم. ایشان نیز با چشمانی اشکبار گفتند: حاج آقا! دیشب در منزلمان هیئت داشتیم و پیکر مبارک شهید رنجنوش مهمان ما بود. هفته قبل در ستاد برگزاری نماز جمعه می خواستیم شهیدی را انتخاب کنیم و نماز جمعه هفته با یاد آن شهید عزیز برگزار شود؛ نظر جمع بر این شد که نماز جمعه این هفته با نام و یاد شهید حاج محمد رنجنوش برگزار شود. این تصمیم ما در حالی گرفته شد که هیچ اطلاعی از بازگشت پیکر مبارک این شهید بزرگوار نداشتیم. روز بعد بود که خبر بازگشت این کبوتر خونین بال به شهر همدان را شنیدیم.
پاسدار شهید «حاج محمد رنجنوش» از شهدای جاویدالاثر تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع) است که ۱۲ اسفند سال ۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد، تا اینکه پیکر مطهر وی پس از ۳۸ سال گمنامی تفحص و شناسایی؛ و امروز در سالروز شهادت رئیس مکتب تشیع حضرت امام صادق علیه السلام با حضور پرشور مردم شهید پرور همدان تشیع و تدفین شدند.
آری! شهداء زنده اند و صاحب مجلس.
✅ راوی: مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه انصارالحسین علیه السلام استان همدان
حجت الاسلام الیاس نجاری
۱۴۰۳/۰۲/۱۵
#بسیج_نیوز
#خبرگزاری_بسیج_همدان
@basijnews_hamedan
هدایت شده از منتظِرِمنتظَر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نصب پرچم ایران و تصویر رهبری در مقابل کنگره آمریکا !
🇮🇷
ما کاخ سفید را حسینیه میکنیم انشاالله
این از نصب پرچم وعکس #رهبری اون هم از اذان ونماز در قلب #آمریکا...
#امامزمان
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بمناسبت ایام وفات شیخ صدوق
🎥داستان عجیب بدن #شیخ_صدوق و حفظ حرمت آن توسط عنکبوت
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
🔺برایم کتاب بنویس!
▫️#شیخ_صدوق:
🔹 پس از سفر به مشهدالرضا (ع) و مواجهه با شبهاتی که درباره #امام_زمان (عج) در میان مردم مطرح بود و همچنین با درخواست یکی از بزرگان، تصمیم گرفتم کتابی درباره امام مهدی تألیف کنم، ولی این کار محقق نشد تا آنکه شبی در خواب دیدم گویا در مکّه هستم و به گرد بیت اللَّه الحرام طواف می کنم و در شوط هفتم به حجر الأسود رسیدم آن را استلام کرده و بوسیده و مشغول دعا شدم.
◾️ناگاه حضرت را دیدم که بر در خانه خدا ایستاده. وقتی به حضرت نزدیک شدم و سلام کروم و پاسخ شنیدم، حضرت فرمودند: «چرا کتابی درباره غیبت نمینویسی تا خدا اندوهت را برطرف سازد؟».
◽️عرض کردم: «من درباره غیبت پیشتر رساله هایی نوشتهام».
🌀حضرت فرمودند: «نه بدان صورت. اکنون من تو را امر می کنم که کتابی درباره غیبت بنویسی و غیبتهای انبیا را در آن ذکر کنی».
⚡️ وقتی از خواب بیدار شدم تا طلوع فجر به گریه و زاری مشغول بودم. باطلوع فجر به تالیف این کتاب اقدام کردم و نام آن را «کمالالدین و تمامالنعمة» گذاشتم.
📚کتاب کمال الدین و تمام النعمه، صفحه ۷-۴.
♨️ #سیره_علما
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتَظِرِمنتظَر
🔺برایم کتاب بنویس!
▫️#شیخ_صدوق:
🔹 پس از سفر به مشهدالرضا (ع) و مواجهه با شبهاتی که درباره #امام_زمان (عج) در میان مردم مطرح بود و همچنین با درخواست یکی از بزرگان، تصمیم گرفتم کتابی درباره امام مهدی تألیف کنم، ولی این کار محقق نشد تا آنکه شبی در خواب دیدم گویا در مکّه هستم و به گرد بیت اللَّه الحرام طواف می کنم و در شوط هفتم به حجر الأسود رسیدم آن را استلام کرده و بوسیده و مشغول دعا شدم.
◾️ناگاه حضرت را دیدم که بر در خانه خدا ایستاده. وقتی به حضرت نزدیک شدم و سلام کروم و پاسخ شنیدم، حضرت فرمودند: «چرا کتابی درباره غیبت نمینویسی تا خدا اندوهت را برطرف سازد؟».
◽️عرض کردم: «من درباره غیبت پیشتر رساله هایی نوشتهام».
🌀حضرت فرمودند: «نه بدان صورت. اکنون من تو را امر می کنم که کتابی درباره غیبت بنویسی و غیبتهای انبیا را در آن ذکر کنی».
⚡️ وقتی از خواب بیدار شدم تا طلوع فجر به گریه و زاری مشغول بودم. باطلوع فجر به تالیف این کتاب اقدام کردم و نام آن را «کمالالدین و تمامالنعمة» گذاشتم.
📚کتاب کمال الدین و تمام النعمه، صفحه ۷-۴.
♨️ #سیره_علما
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59
هدایت شده از مُنتظِرِمنتظَر
🔸هر روز که بر انسان گذرد...
┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄
به کانال مابپیوندید 👇🌷
کانال منتظِرِ منتظَر
https://eitaa.com/montazeremontazar59