eitaa logo
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
2.2هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
23 فایل
مقام معظم رهبری: ⚠️هیئت سکولار نداریم⚠️ هیئت ها نمی توانند سکولار باشند هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم هرکس علاقه مند به امام حسین(ع) است یعنی علاقه مند به اسلام سیاسی است. . مدیر کانال: @abbas_rezazade_1377 ادمین جهت تبلیغ و تبادل: @Amirmohamad889
مشاهده در ایتا
دانلود
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌روزی‌ خواهی فهمید که تمام هستی و هر آنچه در آن هست فقط و فقط وسیله ای برای رشد تو بوده است ‌و تو چه حقیرانه به دنبال خواسته هایی بودی که حتی در شان روح تو نبود... ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_چهل_و_هفت •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق از مرتضی خواس
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| مجری : خب یه نیم ساعتی ما این پرده ها بندازیم تا سن برای برنامه ویژهمون حاضر بشه پشت سن یه اتاق فرمان بود که به سن باز میشه بچه ها سفره عقد پهن کردن وسط سن عاقدهم اومدن بالا مرتضی تو اتاق بود منو که با چفیه دید گفت : چه خوشگل شدی ساداتم - میدونستی مرتضی ۳ دقیقه دیگه عقدموقتمون تموم میشه بهت نامحرم میشیم + ساداتم چه شیطون شده بجاش ۵ دقیقه دیگه تا ابد محرمم میشی مجری اومدگفت : بچه ها بیاید بشین بعد پرده ها جمع کنیم رفتیم بالا به سفره عقدم نگاه کردم از چفیه بود پرده ها که جمع شد همه حاضرین تو سالن جیغ ،دست،سوت زدن مجری : اینم برنامه ویژه مون به افتخارشون یه دست خوشگل بزنید ساعت نشون مرتضی دادم - ۳ دقیقه تموم شد +۲ دقیقه یعنی مونده عاقد بعداز خوندن متن عربی خطبه عقد دائم گفت : سرکارخانم نرگس سادات موسوی آیا وکیلم شما را با مهریه ۵ سکه بهار آزادی یک دست آینه و شمعدان و یک سفر کربلای معلی عقد دائم آقای مرتضی کرمی دربیاورم ؟ - با استناد از آقا صاحب الزمان و با اجازه پدر و مادرم و بزرگترها بله عاقد : به میمنت و مبارکی آقای مرتضی کرمی وکیلم ؟ + بله تا بله گفتم دخترا هلهله کردن پسرا سوت میزدن مبارکتون باشه + هول بار اول بله گفتی 😂😂 - خودتی گل خشکیده و نقل بود که از هر طرف سرم کشیده میشود مجری: لطفا این میکروفون بدید دست آقای داماد خب آقای داماد مبارک باشه الان با عروس خانم کجا میرید + مزارشهدای گمنام دانشگاه باهم رفتم سرمزارشهدای گمنام ترم چهارم دانشگاه با محرمیت ما شروع شد دوهفته از شروع ترم میگذره تو ماشین مرتضی بودیم داشتیم میرفتیم خونشون گوشیم زنگ خورد فاطمه صالحی بود بچه تهران بود اما دانشجوی دانشگاه ما از بچه های بسیج گوشی جواب دادم - الو سلام فاطمه جان خوبی؟ - مبارکت باشه ان شاالله به پای هم پیر بشید - واقعا چه جای قشنگی من تا حالا نرفتم خوش به سعادتون رفتی دعا کن منم یه بار برم حسرت به دل نمونم - بزرگیت میرسونم - یاعلی خداحافظ •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ لب به دندون گرفتم خیلی سریع و کوتاه تشکر کردم صدای خنده اش فضای ماشین برداشت •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌متن سر در دانشگاه آکسفورد: ‌ آینده مکانی نیست که به آنجا می‌رویم جاییست که آن را به وجود می‌آوریم... ‌ راه هایی که‌ به‌ آینده ختم می‌شوند یافتنی نیستند بلکه ساختنی هستند و ساختن آن هم سازنده و هم مقصد را دگرگون میکند... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
🎧 📸 👇👇👇 ▫️بخش اول: سرود (جان جان جانی ...) ▫️بخش دوم: مدح (پرچم تو ...) ▫️بخش سوم: سرود (اسم تو نوشتم ...) ▫️بخش چهارم: سرود (کبوترونه دل من ...) ▫️بخش پنجم: سرود (اومدم به پابوسی ...) ▫️بخش ششم: سرود (آی دلبر...) ▫️بخش هفتم: سرود (سلطان ای پادشاهم ...) ▫️بخش هشتم: سرود (یاحضرت ...) ▫️بخش نهم: سرود (شمشیرشو ...) مراســـم جشن ولادت امام رضا(ع)۱۴۰۱ 🎤مداحی 🔻فایل های صوتی زیر طبق شماره بندی بالا قرار گرفته است 👌 🔈 @Montazerzohor313313
•~• •~• •• گلچـین تصـاویر •• مــراسـم‌ جشن ولادت امام رضا(ع) [📸 ده فـایل تصویرے] •| 👇 @MONTAZERZOHOR313313 •|📲|•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_چهل_هشتم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق مجری : خب یه
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| مکالمه ام که تموم شد رفتم تو فکر ای بابا نکردیم ماهم میرفتیم خطبه عقدمون اونجا + نرگس سادات چی شد رفتی تو فکر - دوستم بود + متوجه شدم اما کجا خیلی دوست داری بری؟ - کهف الشهدای تهران میترسم حسرت به دل بمونم + نرگس 😡😡😡 تو‌کهف الشهدا دوست داری بری به من نگفته بودی؟ - روم نشد + خانم گلم عزیزم من و شما الان ازهمه بهم نزدیکتریم هروقت چیزی خاستی بگو‌ یا میتونم همون موقعه انجام میدم برات یانه میمونه برای بعد اما نذار حرف تودلت بمونه - باشه چشم من خیلی دوست دارم برم کهف الشهدا + امشب میام خونتون با حاج باباحرف میزنم فردا پس فردا بریم - آخجون 👏👏👏 + اوج هیجانت با آخجون خالی میکنی یعنی ؟ - پس چیکارکنم 🤔🤔 + تشکرات همسری - یعنی چی؟ دیدم لپشو آورد جلو گفت تشکر کن منم هنگ موندم از خجالت داشتم آب میشدم +نرگس تا تشکر نکنی نمیریما هیچی نگفتم نیم ساعت گذشته بود اما مرتضی نمیرفت - آقا دیرشدا مادرجون نگران میشن + تشکر کن بریم لب به دندون گرفتم خیلی سریع و کوتاه تشکر کردم صدای خنده اش فضای ماشین برداشت کی فکرش میکنه پسر محجوب و سر به زیر دانشگاه انقدر شیطون باشه •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ هنوز زندان بوی خون میداد شب رفتیم هتل صبح ب سمت کهف الشهدا رفتیم •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
┄•●❥ ~• •~ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌سختی انسانها را سرسخت میکند... ‌ میخ هایی در دیوار محکم‌تر میمانند که ضربات سخت تری را تحمل کرده باشند... ‌ پ.ن: در گذر سختی های روزگار شکیبا باشیم... ‌ ‌ •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄•●❥
•~❤️ ~• •~• •~• ـ•﷽•ـ نکند میلِ دلِ من به تماشایِ چمن... ‌ که تماشایِ دل آنجاست که دلدار آنجاست... ‌ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• •~❤️~•
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌_چهل_نهم •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق مکالمه ام که ت
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| تو اتاقم مشغول بررسی یه تحقیق درسی بودم که گوشیم لرزید قفلش باز کردم دیدم مرتضی است +سلام خانم گل زنگ زدم خونه مادرجون گفت حاج بابا نیستن برای شب هماهنگ کردم بیام با حاج بابا حرف بزنم جوابش دادم : ممنون دستت درد نکنه شام منتظریم + باشه چشم فقط تو حرفی نزن بذار خودم میگم - چشم + دوست دارم ساداتم - منم دوست دارم آقای شب میبینمت یاعلی یاعلی عزیزجون صدام کرد نرگس مادر بیا کارت دارم - جانم عزیزجون عزیزجون : آقامرتضی زنگ زده بود گفت شب میاد با آقاجون کار داره - خب بیاد مگه مرتضی لوله خروست مامان عزیزجون: نرگس باهم دعواتون شده - مامان ۱ ماه عقد کردیما کدوم دعوا حتما یه کاری داره دیگه عزیزجون: گفتم شام بیاد پس من برم حاضر ساعت ۷ بود آقاجون از بیرون اومد مادر: حاج آقا بشین برات چای بیارم مرتضی داره میاد اینجا گفت با شما کار داره ساعت ۸ شب بود که صدای آیفون بلند شد بدوبدو رفتم سمت آیفون من باز میکنم عزیزجون : مادر آروم از پله ها با دو رفتم پایین درکوچه باز کردم - سلام آقای خوش اومدی + ممنون خانم گل این گل 🌹مال شماست - مرسی بریم بالا + سلام مادرجان عزیز: ممنون پسرم بیا داخل + حاج بابا هستن؟ عزیز: آره پسرم بیا داخل شام خوردیم + حاج بابا میخاستم اجازه نرگس سادات بگیرم دو روز باهم بریم تهران حاج بابا : پسرم اجازه نمیخاد زنته باباجان هرجا میخاد برید صاحب اختیارید + ممنون شما بزرگوارید پس ما فردا صبح راه میفتیم اگه اجازه میدید امشب نرگس ببرم خونمون صبح از همونجا راه بیفتیم حاج بابا: نرگس بابا برو حاضرشو با شوهرت برو صبح ساعت ۸ صبح رفتیم سمت تهران ساعت ۱۰ بود که رسیدیم مرقد امام خمینی هم زیارت کردیم هم صبحونه خوردیم مرتضی تو راه گفت ناهار بریم دربند - کجاست من تاحالا نرفتم + 😂😂😂یه جایی گردشی بعدش میرم موزه عبرت - اونجا کجاست ؟ + یه زندان که برای دوران شاهه کمیته ضد خرابکاری خیلی ازشهدا و سران کشور تو اون زندان شنکجه شدن - واقعا؟ + آره حالا میریم خودت میبنی تا برسیم موزه عبرت ۱ ساعتی طول کیشد وای پس گذشت سالها هنوز هنوز زندان بوی خون میداد شب رفتیم هتل صبح ب سمت کهف الشهدا رفتیم •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ به مزارشهدا نگاه کردم - مرتضی یکی از شهدا که بالای مزارش عکس بالاسرشه •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄
(◍•💚•◍) ‌「 」 ‌‌ ‌ "آقاجان" ‌ بارها بی شک نگاهم کردی حتی در وقتِ گناه😔 ولی تو را نشناختم... ‌ ‌ ‌ عیب از باران نیست خاک حاصل خیز نیست😔 ‌ •| •| •| •➣ @Montazerzohor313313 ❥ (◍•💚•◍)
•• 🍹 •• •[ •| یادتـون باشه بـراے دوام زندگے تـون همیـشه بـه همسرتـون "حـال و احـساس خـوب " بدید ! حـال و احـساس خـوب یعنے چـے؟ یعنـے احسـاس کنه که مهـمه ارزشمنـده و بهـش نیاز دارید یعنے در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الـان بهش یه گیرے میدید . حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه احساس امنیت داشته باشه بدونه که در هر شرایطے چه خوشے و چه ناراحتے یک تکیه گاه داره. •| •| ~ @Montazerzohor313313 ~ ••🍹••
•[مُنٺَـظِـرانِ ظُـہُـور]•
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ #رمانه ⟧|• •| #قسـمـت‌پنجاه •| #عاشقانه‌مذهبے •| #بانـام‌_عشق تو اتاقم مشغول بر
┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄ •|⟦ ⟧|• •| •| •| - مرتضی کهف الشهدا چه شکلی ؟ + ساداتم انقدر بی تابی صبرکن خانم گل خودت میبنی کهف الشهدا تو منطقه ولنجک تهران بود تا یه منطقه ای کهف الشهدا با ماشین رفتیم اما از یه جای به بعد باید پیاده میشدیم ماشین پارک کردیم و پیاده شدیم یه غاری که ۵ تاشهیدگمنام دفن شده بودن به مزارشهدا نگاه کردم - مرتضی یکی از شهدا که بالای مزارش عکس بالاسرشه شهید مجید ابوطالبی ماجراش چیه ؟ + خانم گلم چندماه پیش این شهید میره خواب مادرش آدرس مزارش به مادرش میده پیگری ها که انجام میشه میبنند واقعا درسته بعداز چند ثانیه شروع کرد برام یه شعر زمزمه کردن . . من دو کوهه را ندیده ام عشق را کنار جزیره مجنون حس نکرده ام روی خاک های معطر طلائیه راه نرفته ام من فکه را ندیده ام داستان آن دلیر مردان خدایی را از راوی نشنیده ام . اما تا دلتان بخواهد رفته ام و در کتاب ها خوانده ام شنیده ام ک حال و هوای فکه وطلائیه دارد . دلم میخواهد بروم از این شهر شلوغ پر دود بروم شلمچه هویزه طلائیه فکه .. بروم و غبار روبی کنم این دل پژمرده را . کاش شهدا بخرند این دل خسته را . 😢😭 . دوای درد مرا هیچکس نمیداند .. فقط بگو ب شهیدان دعا کنند مرا .. تا تقریبا اذان ظهر تو کهف الشهدا بودیم نماز ظهر خوندیم با صدای گرفته گفتم : آقا + جانم -میشه بریم مزارشهدا بعد بریم قزوین + آره حتما عزیزم فقط شهید خاصی مدنظرته - آره شهید علی خلیلی و ابراهیم هادی •[ و آنچـه‌ در ادمـه خـواهیـد خـوانـد ؛ هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند… •[ •| •| •| •• @MONTAZERZOHOR313313 •• ┄┅┄ 💍🍃 ┄┅┄