ماهها و روزهای بارش بارانهای سیل آسا
از شَعْبِی نقل شده است که پسر کوّاء به علی(علیه السّلام) گفت:
ای امیر مؤمنان، آیا سخنت: «شگفتا سراسر شگفتی میان جمادی و رجب» را دیدی؟!
فرمودند علی (علیه
السّلام): وای بر تو ای یک چشم، آن، گردآوردن پراکنده ها و زنده کردن مردگان و دروکردن روییدنیها
و سختیها و کارهای بزرگی اند که نابودگر و نیست کننده می باشند، من و تو در آنجا نیستیم(7).
عبدالکریم خَثْعَمِی نقل کرده و گفته است: به ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) گفتم:
قائم(علیه السّلام) چه اندازه پادشاهی می کند؟ فرمود: هفت سال در حالی که برای وی روزها
دراز می شوند، به گونه ای که یک سال از سالهایش اندازۀ ده سال از سالهای شما خواهد بود؛
دراز می شوند، به گونه ای که یک سال از سالهایش اندازۀ ده سال از سالهای شما خواهد بود؛
پس سالهای پادشاهی اش هفتاد سال از سالهای شما می باشد. و هر گاه قیامش نزدیک شود،
مردمان در جمادی آخر و ده روز از رجب بارانی باریده می شوند که آفریدگان همانندش را ندیده اند؛
پس با آن گوشت مؤمنان و تنهای آنان را در گورهایشان می رویاند، و گویا من می نگرم به
آنان در حالی که از سوی جُهَیْنَه روی می آورند و موهایشان را از خاک پاک می کنند(8).
مراد از «جُهَیْنَه» در این حدیث همان سرزمین جهینه از سرزمینهای حجاز است که در غرب مدینه تا کنارۀ دریای سرخ جای دارد(9).
امام مهدی(علیه السّلام) در نامه ای که در روزگار پنهان شدنش، برای دانشمند شیعه شیخ مفید(رحمه الله) فرستاده است، فرمود:
بی گمان، ما نگاهداری را شما را نادیده نمی گیریم، و یادآوری شما را فراموش نمی کنیم،
و اگر آن نمی بود، بی گمان، سختی بر شما فرود می آمد، و دشمنان، شما را ریشه کن
می کردند ... به پنهان ورزی چنگ زنید از زبانه کشیدن آتش روزگار نادانی عربها که گروههایی
اَمَوی آن را برمی افروزند، و با آن، گروهی راه یافته را می ترسانند ... هر گاه جمادی اوّل از
این سالِ شما (سال ظهور) فرا برسد، از آنچه در آن روی می دهد، پند بگیرید، و برای آنچه در
پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید. به زودی برای شما از آسمان نشانه ای
روشن پدیدار می شود، و همانندِ آن در زمین خواهد بود، و در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر
و آشفته کننده روی می دهد، و پس از آن، گروههایی بیرون رونده از اسلام بر عراق چیره
خواهند شد که با کارهای بدشان روزیها بر مسلمانان تنگ می شوند. سپس در پیِ آن، اندوه
از میان می رود با نابودی سرکشی از بدان که با مرگش پرهیزکارانِ خوب شادمان می شوند...(10).
شایان یادآوری است که بی گمان، امام مهدی(علیه السّلام) در این نامۀ ارزشمند به رویدادهای بزرگِ پیاپی ای اشاره می کند که در سال ظهورش در جهان، به ویژه سرزمینهای اسلامی، روی می دهند، و مراد از «گروههایی اَمَوی»، همان بنی مروان و بنی سفیان و دنباله های آنان مانند گروه داعش اند، مقصود از «گروهی هدایت شده»، همان شیعیان امام علی(علیه السّلام) می باشند، و نمی دانیم چه رویدادی در ماه جمادی اوّل روی می دهد که مایۀ پندگرفتن می شود، و سخن وی: «و برای آنچه در پی اش خواهد بود، از خواب فراموشیِ خود بیدار شوید» به بارش بارانهای سیل آسای پیاپی در جمادی آخر و ده روز از رجب اشاره دارد، و آنها همان بارانهای شگفتی اند که آفریدگان مانندشان را ندیده اند،
و نیز به سه صدایی که در ماه رجب شنیده می شوند و به قیام سفیانی و یمانی و خراسانی در این ماه اشاره می کند، و نشانۀ روشنِ آسمانی همان صدایِ بلند جبرائیل(علیه السّلام) است که هنگام دمیدن سپیدۀ سحر در مکّه، شب جمعه 23 ماه رمضان، نام قائم(علیه السّلام) را از آسمان فریاد می زند، و نشانۀ زمینیِ همانند نشانۀ آسمانی همان صدای ابلیس(لعنه الله) می باشد که پس از ناپدیدشدن خورشید در مکّه، در پایان روز جمعه 23 ماه رمضان، نام عثمان را از زمین بانگ می زند و مردم را سوی ناراستی فرا می خواند
و سخن امام: «در سرزمین مشرق چیزی ناشادمانگر و آشفته کننده روی می دهد» از مرگ دومین پادشاه بنی عبّاس عبدالله بسیاردارا در ماه رجب و افتادن ناسازگاری و چنددستگی میان آنان در ماه شعبان خبر می دهد، و در پیِ این رویداد بزرگی که دولت بنی عبّاس را سست می کند، چیره شدن اَصْهَب مروانی و پیروانش، از بازماندگان حزب بعث و گروه داعش، بر سرزمینهای جزیره و عراق، خواهد بود، و گمانی نیست در اینکه این گروههایِ ستمکارِ بیرون رونده از اسلام، پس از آنکه بر کشور عراق چیره می شوند، راهِ رسیدن ایرانیان از آنجا به سوریه را می بندند، و دایرۀ تنگنای دولتهای غربی بر سوریها را تنگتر می کنند، و در پیِ این کارهای دشمنانه، بی گمان، ایرانیان بر عراق یورش می برند و شهر راهبردی بصره را می گیرند و عراقیها را در تنگنا می افکنند و از فرستادن کالاهای خوراکی و دیگر چیزها از ایران و از بندر بصره به عراق پیشگیری می کنند، و بدین گونه، مسلمانان در عراق و سوریه دچار تنگناهای اقتصادی دشواری می شوند، و بنا بر آنچه هویداست، مقصود از «سرکشی از بدان»، همان عثمان سفیانی فرمانروای بیشتر سرزمینهای شام است که سپاهش بر مصر، عراق، ایران و عربستان سعودی یورش می برد، و با نابودی اش، دلهای مؤمنان در سراسر جهان شاد می شوند.
چیره شدن آب بر روی زمین
روایت شده است از علی پسر محمّد عسکری، از پدرش، از نیایش امیر المؤمنین(علیه السّلام) که فرمود: رسول خدا(صلّى الله علیه و آله) فرمود: هنگامی که به آسمان چهارم برده شدم، نگاه کردم به گنبدی از لؤلؤ که برای آن چهار گوشه و چهار در بود همه اش از پارچۀ ابریشمی زربافت سبز، گفتم: ای جبرائیل، این گنبدی که نیکوتر از آن را در آسمان چهارم ندیدم چیست؟! گفت: دوست من محمّد، این شکل شهری است که به آن قم گفته می شود و در آنجا بندگان مؤمن خداوند گرد می آیند که چشم به راه محمّد و شفاعت وی برای رستاخیز و حساب کردن می باشند، و بر آنان اندوه، دلنگرانی و ناشادمانیها و ناخوشایندها می رود. [راوی](11) گفت: از علی پسر محمّد عسکری(علیه السّلام) پرسیدم: کی چشم به راه گشایش خواهند شد؟ فرمود:
هنگامی که آب روی زمین را فرا گیرد.(12)
سستی زمین و رانش آن
عبدالله پسر عبّاس گفت که با رسول خدا(صلّى الله علیه و آله و سلّم) حج گزاردیم، حجّ وداع(13). پس، حلقۀ در کعبه را گرفت و به ما رو کرد و فرمود: آیا شما را از پیش درآمدهای «ساعت» آگاه نکنم؟ و در آن روز، سلمان از همۀ مردم به او نزدیکتر بود، گفت: بله ای فرستادۀ خدا. فرمود:
. هنگام آن پیش درآمدها «رُوَیْبَضَه» سخن خواهد گفت. سلمان گفت: ای فرستادۀ خدا، پدر
و مادرم فدای تو باشد، «رویبضه»(14) چیست؟ فرمود او(صلّی الله علیه و آله و سلّم): کسی
در بارۀ کار تودۀ مردم سخن خواهد گفت که پیش از این چنین نمی کرد. ایشان آن اندازه که
خدا بخواهد، می مانند و در مدّت ماندگاریشان زمین را می کاوند. پس زمین پاره های دل خود،
تلا و نقره، را سوی ایشان می افکند(3). آن گاه، با دست خود به ستونها اشاره کرد و فرمود:
مانند اینها. آنان جز زمانی اندک درنگ نمی کنند تا آنکه زمین سست شود سست شدنی؛ پس
هر گروهی گمان می کند که سرزمین آنان سست شده است. سپس فرمود: پس در آن روز،
تلا و نقره سودی نمی دهند؛ و این، معنای سخن خداوند: «بی گمان، پیش درآمدهای
آن (ساعت) فرا رسیده اند»(15)، می باشد(16).
سیلاب در کوفه و نجف
«کُوفَه» در روزگاران کهن سرزمینی شنزار و سرخ بر کنارۀ غربی رود فُرات بود که شهر کوفه در مشرق، و بخشهای بلند جای گرفته در پشت آنجا در مغرب، مانند ثَوِیَّه، غَرِی و نَجَف، را در بر می گرفت، و «نجف» بلندی ای در پایانۀ پشت کوفه بر کنارۀ دریای نجف در مغرب می باشد که نزدیک 1 کیلومتر از آرامگاه امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) دور است، و این نام با گذر زمانها شناسه ای شد برای شهری که در کنار همان بلندی پدید آمد(17).
از سَعْد نقل شده است که ابو عبدالله -صادق-(علیه السّلام) فرمود:
سال گشایش فرات پرآب می شود، به گونه ای که درون کوچه های کوفه می رود(18).
امام صادق از پدرانش(علیهم السّلام) نقل کرده است که علی(علیه السّلام) فرمود:
هر گاه در حجازِ شما آتش افتد و در نَجَفِ شما آب روان شود،
چشم به راه آشکارشدن قیامگرتان باشید(19).
روایت شده است که بی گمان، سرور ما زین العابدین علی پسر حسین(علیهما السّلام)، روز آمدنش به مسجد جامع کوفه و پس از آنکه در آنجا نماز گذارد، بر نجفِ کوفه ایستاد و فرمود:
همان است، همان است، ای نجف. سپس گریست و گفت: چه ناخوشیِ فراگیری! در بارۀ آن پرسیده
شد، فرمود: هر گاه نجفِ شما را سیل و باران پُر کنند، در حجاز، میان سنگها و کلوخها، آتش پدیدار شود
و تاتارها بغداد را بگیرند، چشم به راه آشکارشدن قیامگر باشید که چشم به راهش می باشند(20).
فرورفتن بصره در آب
بَصْرَه شهری بندری در جنوب شرقی عراق بر کنارۀ خلیج فارس و بر کرانۀ شطّ العرب است که در شمال کویت و نزدیک مرزهای ایران جای دارد(21).
از حُذَیْفَه پسر یَمان روایت شده است که پیامبر(صلّی الله علیه و سلّم) فرمود:
ویرانی در گوشه و کناره های زمین پدیدار می شود(22) تا آنکه مصر ویران گردد،
و مصر از ویرانی آسوده است تا آنکه بصره ویران شود، و ویرانی بصره
از فرورفتن در آب(3) است، و ویرانی مصر از خشکیدن نیل می باشد...(24).
حسن بَصْری به همشهریانش گفته است:
بادی زرد از سوی قبله(25) نزد شما می آید، و سه روز و دو شب پایدار می شود، به گونه ای
که شب از زردیِ بسیار مانند روزِ روشن شود، و پس از آن، در آب فرورفتن بصره خواهد بود،
سپس چشم به راه نشانه های پیاپی ای از آسمان باشید که چون به رشته کشیدن دانه ها
پشت سر هم اند. پس نخستین نشانه ها آذرخشها، سپس باد زرد، آنگاه بادی پایدار و صدایی از
آسمان است که در آن آفریدگانی می میرند، و در واسط نابودی بسیاری، و در کوفه شگفتیهایی،
و در اهواز زمین لرزه هایی می باشند که خانه هایشان گورهایشان خواهند شد،
سپس راهها بسته می شوند. پس، کسی از شهری به شهری نمی رود(26
چنین می نماید که این حدیث از سخنان پیامبر(صلّى الله علیه و آله) یا امام علی(علیه السّلام) باشد، اگرچه حسن بصری تابعی آن را به یکی از آن دو نسبت نداده است.
«واسِط» که اکنون کُوت نامیده می شود، شهری در شرق عراق است که نزدیک مرزهای ایران جای دارد، و به این نام نامیده شده است؛ زیرا دوری آن تا بصره و کوفه نزدیک میانه می باشد.
اَهْواز شهری در جنوب غربی ایران است که رود کارون از آن می گذرد و نزدیک مرزهای عراق جای دارد.(27)
پسر عبّاس در آنچه از وی نقل شده گفته است:
بی گمان، علی هنگامی که از جنگ بصره آسوده شد، برای مردم سخنرانی کرد و رویدادهایی
را که در بصره خواهند بود، یاد کرد و سپس فرمود: و سختیها و کارهای بزرگی می باشند،
سپس در آب فرو می رود، فروبرده شدنی ویرانگر از چشمۀ زُغَر. گفت: سپس فرود آمد و مردم
دنبالش رفتند، در حالی که شاخۀ بریده شده ای در دستش بود تا آنکه به آبگیری سرتنگ رسید،
و با شاخۀ بریده شده به دهانۀ آن اشاره کرد و فرمود: این زغر است، این زغر است. پسر عبّاس
گفت: پس چشمه روان شد و امیر مؤمنان به آن فرمود: آرام باش زغر، بایست زغر،
زمان تو نزدیک نشده و هنگام تو فرا نرسیده است. گفت: پس در زمین فرو رفت(28).