چوبان دروغگو
گوش : لطفا آن داستان را نقل كنيد!
چشم : نقل مى كنند كه چوپانى هر روز گوسفندان خود را در بيابان براى چرانيدن مى برد، روزى ميلش كشيد مردم را اذيت كند، صدا زد: مردم به دادم برسيد، گرگ گوسفندان را پاره كرد!مردم ده با خبر شده و به كمكش شتافتند ديدند دروغ مى گويد، او را سرزنش كرده برگشتند روز ديگر واقعا گرگ به گله و چوپان حمله كرد. چوپان بيچاره هر چه فرياد كرد كسى براى نجات او نيامد و در نتيجه خود و گوسفندانش طعمه گرگ شدند.
آرى ، دروغ چنين ضررهائى را در بر دارد كه هم ضررش به خود انسان بر مى گردد و هم ضررش ديگران را در بر مى گيرد.
دروغگو به سزای خود رسید
دست : بنده هم اگر اجازه بفرمائيد به داستانى شيرين تر اشاره كنم ؟ چشم : بفرمائيد از دل و جان خريداريم .
دست : نقل مى كنند: روزى احمد بن طولون پيش پدر آمد تا حواله اى جهت بينوايان بنويسد، پدر دستور داد كه قلم و دوات و كاغذ بياورد، وقتى كه رفت از اطاق ديگر آنها را بياورد، ديد يكى از خدام با كنيزى از كنيزانشان بعمل نامشروع مشغول است ، سر به پائين انداخت و گذشت كنيز به خيال آن كه احمد به پدر مى گويد، دست به حيله زد به نزد طولون رفت و گفت : احمد به من دست درازى كرده است ، طولون باور كرد، حواله را اينچنين نوشت : خادم !با رسيدن نامه ، گردن حامل را بزن .
احمد نامه را گرفت و به راه افتاد كنيز از او پرسيد كجا مى روى ؟ احمد جريان حواله را نقل كرد، گفت نامه را به من بده تا زود برسانم ؟
احمد نامه را داد. كنيز آن را گرفت و به غلام مذكور داد، همين كه نامه به خادم رسيد بدون پرسش سر غلام را زد، طولون احمد را خواست و گفت : جريان چه بوده است بگو؟ احمد داستان غلام را شرح داد، طولون دستور داد كنيز را هم باو ملحق نمودند، و احمد نيز موقعيت بس ارزنده اى پيدا كرد. (102)
چشم : جدا شيرين بود و استفاده شد.
دست : بزرگوارى شما باعث مى شود مرا تشويق كنيد.
گوش : زيرا دروغ كه يك قسم نيست و اختصاص به زمان و زبان ندارد، بلكه داراى اقسام مختلف و افراد گوناگون ، و شامل كتابت و مانند آن هم مى شود.
وقتی انسان خطایی میکند، عقوبت آن را هم باید به جان بخرد، حالا این عقوبت میتواند فقط در این دنیا باشد یا سرای دیگر یا هم در این دنیا و هم در سرای دیگر. در ابعاد بزرگتر، وقتی جامعهای نیز به فساد و گناه رو میآورد، باید عذابی را که خداوند بر آنان فرو میفرستد، گردن نهد. امّتهای عصر کنونی که به انواع فسادها،گناهان، سرکشیها و ستمگریها آلوده و از آفریننده هستی غافل شدهاند، به یقین عذابی سختتر خواهند داشت.
این طرز تفکّر از زمانهای قدیم وجود داشته است؛ همچنانکه در اساطیر «هند»، از نابودی پایانی آفرینش همراه با علائمی دهشت بار سخن به میان آمده است که به نوعی میتواند با بروز بلایای طبیعی در دوره آخرالزّمان مربوط باشد:
پس از صد سال خشکسالی و قحطی، هفت خورشید بر آسمان پدیدار میگردد و همه آبها را میخشکاند. آتش و در پی آن، باد سراسر زمین را جارو میکشد و زمین و جهان زیرین را ویران میسازد. بر آسمان، ابرهایی چون پیل نمایان و تندر غرّیدن میگیرد؛ دوازده سال پی در پی باران میبارد و همه جهان را در خود غرق میکند.1
در اساطیر کهن ملّتهای «شمال اروپا» نیز به بلایای دوره آخرالزّمان اشاره شده است:
خورشید به تیرگی میگراید و زمین در دریا غرق میشود و ستارگان داغ از آسمان فرو میافتند و آتش تا به آسمان زبانه میکشد، آنگاه ملکوتی نو و زمینی نو، با زیبایی شگفتانگیز دوباره متجلّی میشود و خانهها سقفی از طلا مییابند و کشتزارها، میوههای رسیده میدهند و شادی ابدی بر همه جا سایه میگسترد.2
در متون زرتشتیان و «تورات» نیز از این بلایا سخنان فراوانی به میان آمده است.3
نیم نگاهی به وضعیت کنونی جهان، بیانگر انواع بلاهای مخرّب طبیعی، همچون زلزله، سیل، خشکسالی و طوفان است که نتیجهاش بیماری، رنج، خسارات و نابودی میباشد. زمین در حال نزدیک شدن به فجایعی است که بشر، هرگز در طول تاریخ زندگی خود بر روی این کره آن را تجربه نکرده است. گرم شدن زمین که بر اثر انتشار گازهای گلخانهای پدید میآید، سبب بروز طوفانها و سیلابهای مخرّب خواهد شد. رشد فعّالیتهای خورشیدی و تغییرات آنها نیز موجب افزایش دمای کره زمین و بروز دگرگونیهای نامناسب آب و هوایی در عصر حاضر میباشد.4
علّت افزایش بلاها
هرچند بیشتر بلاهای طبیعی و گرفتاریهایی که مردم آخرالزّمان با آنها مواجه هستند، در ظاهر منشأ طبیعی و مادّی دارند، امّا در واقع اثر وضعی و نتیجه قهری کارهای بد و گناهانی است که نظم طبیعت را بر هم میزنند و خشم خالق هستی را بر میانگیزند. در سخنی از پیامبر اسلام(ص) آمده است:
«هرگاه شر در زمین آشکار شود، خدای متعال سختیاش را بر اهل زمین فرو میفرستد.»5
همچنین در سخن هشدارگونه دیگری از حضرت آمده است:
«هرگاه پنج چیز در میان شما رواج یابد، پنج چیز بر شما فرود میآید: هنگامی که بین شما زنا رواج یابد، زلزله میآید؛ وقتیکه میان شما ربا شایع گردد، فرو رفتن زمین روی میدهد؛ آنگاه که از زکات جلوگیری شود، چهارپایان اهلی نابود میشوند؛ موقعی که سلطان ستم ورزد، باران نمیبارد و زمانی که با اهل ذمّه، حیلهورزی شود، دولت در اختیار مشرکان قرار میگیرد.»6