پرسش و پاسخ شنود (6).mp3
18.38M
بخش بیست و دوم مستند صوتی شنود
#مستند_صوتی_شنود_22
روایتی شگفت انگیز از سفر به عالم شیاطین
جلسه پرسش و پاسخ، بخش ششم(۱۴۰۱/۰۴/۲۸):
خداوند از میهمانش پذیرایی میکند هر چند ناصبی باشد.
درقضایایی که چند متغیر دارد، نمی توان حکم کلی داد.
طوری باش که خدا دوست دارد.
خدا همه را می بخشد به جز معاندین
به معنا توجه کن نه صورت.
شیطان انسان را هنگام گوش دادن به موسیقی، تهییج می کند.
خودت را از مرکز رحمت دور نکن
القائات شیطان در حوزه خیال است.
لحظه به لحظه به ظهور نزدیک می شویم.
ظهور مساوی است با مرگ شیطان
تلاش مذبوحانه شیطان برای ماندن
راه نفوذ شیطان را ببند.
🔴کنیز زیباروی و امام موسی کاظم
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.
بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸
حوادثی که در آستانه پایان جهان پدیدار می شود:
1- کوه ها بعد از مقدماتی متلاشی می شود. کوه ها در ابتدا به لرزه در می آیند. [مزمل، 14- )
بعد از جا کنده می شوند. [حاقه، 14] سپس به حرکت درمی آیند. [طور، 10و در هم کوبیده می شوند. [ حاقه، 14- ] آن گاه به صورت توده ای از شن های متراکم درمی آیند. [ مزمل، 14- ] بعد به صورت گرد و غبار پراکنده می شوند. [ واقعه، 6 و 5-
2- دریاها برافروخته و منفجر می شوند: "آن زمان که دریاها منفجر گردد. " [10] انفطار، 3- "در آن هنگام که دریاها برافروخته شود". [ تکویر، 6-
3- زلزله های عظیم و ویران گر: زلزله های بی سابقه و عظیمی تمام کره خاکی را به لرزه درمی آورد، همه چیز در هم ریخته و از بین می رود و تمام انسان ها در لحظه ای کوتاه مدفون می شوند: "ای مردم! از پروردگارتان بترسید و پرهیزگاری پیشه کنید که زلزله رستاخیر مسئله مهمی است". [حج، 1-
4- تاریک شدن خورشید و ماه و ستارگان: "در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود و در آن هنگام که ستارگان بی فروغ شوند". [ تکویر، 2 و 1-
5- شکافته شدن آسمان و کرات: "در آن هنگام که آسمان شکافته شود". [انشقاق، 1- ]
حوادثی که در آغاز رستاخیر و بازگشت به حیات مجدد ایجاد می شود:
مرحله آخر در قیامت، حوادثی است که بعد از اتمام دو مرحله قبل پدید می آید: "وعده ااهی در آن روز تحقق می یابد که این زمین به زمین دیگر و آسمان ها (به آسمان های دیگر) مبدّل می شود و انسان ها در پیشگاه خدا ظاهر می گردند". (ابراهیم، 48- ]
از مجموع این موارد می توان چنین نتیجه گرفت که قیامت ادامه دنیا نیست، بلکه این جهان به کلی در هم کوبیده می شود؛ زیرا انفجارهای عظیم و زلزله های هولناک همه چیز را در هم می ریزد و در هم می پیچد. سپس طرح تازه ای ریخته می شود و جهان نوینی بر ویرانه های این جهان برپا می شود و رستاخیز انسان ها در آن عالم جدید است. [ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 6، ص 40. ]
شواهد دیگری نیز در قرآن وجود دارد که موقت بودن عمر این جهان را اثبات می کند. برای مثال در قرآن کریم چنین آمده است: "ما آسمان ها و زمین را نیافریدیم؛ مگر بر اساس حق، آن هم برای مدتی معین". این مدت معین همان روز قیامت است. در آن روز بساط آسمان و زمین در هم پیچیده می شود و در زمین تغییرات اساسی داده می شود. نه تنها زمین، بلکه خورشید، ماه و سایر کرات هم برای همیشه در این نظام نیستند و حرکت و نظام آنها موقت و تا مدت معین است که بعد از پایان مدت معین بساط آنها نیز برچیده می شود. ( قرائتی، محسن، معاد، ص 200، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم، ]
پیش بینی های علمی نیز که برای آینده جهان و نظام موجود شده است، تا مقدار زیادی در شعاع نظریه وحی حرکت می کند. گرچه هرگاه نظریه ای خلاف وحی باشد، از نظر ما بیش از حدسی نیست که دیر یا زود توسط دیگر دانشمندان تکمیل و به حقایق قرآن نزدیک می شود. [ قرائتی، محسن، معاد، ص 201 دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ سوم،
البته این که آیا پس از برپایی قیامت و استقرار بهشتیان در بهشت و جهنمیان در جهنم آیا خداوند باز هم خلقتی جدید با خصوصیاتی جدید خواهد داشت یا نه، سؤالی است که در برخی از روایات به آن اشاره شده است. .
از دیدگاه اکثر فلاسفه و عرفای اسلامی، تک تک موجودات زمانی، آغاز زمانی دارند؛ همچنین عالم فعلی ما آغاز زمانی دارد؛ ولی اصل عالم مادّه همواره بوده و خواهد بود. چرا که خداوند متعال دائم الفیض است و خدای بدون فیض معنی ندارد. این مطلب در روایات معصومین (علیهم السلام) نیز مورد اشاره واقع شده است.
چنان که در روایتی « عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه االسلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: « أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ. »
فَقَالَ یَا جَابِرُ تَأْوِیلُ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَی هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْکَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَیْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَیْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ یَعْبُدُونَهُ وَ یُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَیْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَیْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّکَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ بَشَراً غَیْرَکُمْ بَلْ وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِکَ الْآدَمِیِّین.
( بحار الانوار، ج۸، ص ۳۷۵ )
جابر بن یزید گوید: از امام باقر (ع) در باره آیه «آیا ما از آفرینش نخست ناتوان شدیم؟
بلکه آنان در آفرینش جدیدی هستند. » پرسیدم، حضرت فرمود: ای جابر! تأویل آیه، این است که خداوند متعال آنگاه که این آفریدگان و این جهان را نابود ساخته و بهشتیان را در بهشت و دوزخیان را در دوزخ جای دهد، جهان دیگری غیر از این جهان را از نو پدید می آورد، بدون نر و ماده، تا او را پرستیده و یگانه دانند و برای آنان زمینی غیر از این زمین می آفریند که در آن استقرار یافته و آسمان دیگری که بر آنان سایه افکند. شاید تو بر این پنداری که خداوند تنها این جهان را آفریده و به جز شما بشری را نیافریده است؟ آری به خدا سوگند! به طور حتم خداوند متعال هزار هزار جهان و هزار هزار آدم آفریده که تو در پایان این جهان ها و آن آدمیان هستی. »(الخصال؛ ج ۲؛ ص۶۵۲ )
پس بعد از قیامت نیز دوباره عالمی نو به پا می شود. بعد از آن عالم نیز عالمی دیگر و این سلسله تا بی نهایت ادامه خواهد یافت. همچنین، قبل از این عالم نیز عالمی دیگر بوده است؛ و قبل از آن نیز عالمی دیگر تا بی نهایت
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه: "أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ"، [20] به جابر بن یزید (یکی از اصحاب) چنین می گویند: "تأویل این آیه چنین است که وقتی این عالم و این خلقت فانی شود و اهل بهشت در بهشت و اهل آتش در آتش جای گیرند، خدای تعالی دست به خلقت عالمی غیر این عالم می زند و خلقتی جدید می آفریند، بدون این که مرد و زنی داشته باشند و تنها کارشان عبادت و توحید خدا است و برایشان سرزمینی خلق می کند،
غیر از این زمین تا آن خلایق را بر دوش خود بکشد و آسمانی برایشان خلق می کند، غیر از این آسمان تا بر آنان سایه بگستراند. شاید تو خیال می کردی خدا تنها همین یک عالم را خلق کرده، و یا می پنداشتی که غیر از شما دیگر هیچ بشری نیافریده. به خدا سوگند هزار هزار عالم، و هزار هزار آدم آفریده که تو فعلاً در آخرین آن عوالم هستی و در دودمان آخرین آن آدم ها قرار داری". [فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج 5، ص 60، تهران، صدر، 1415ق
البته علامه طباطبائی (ره) پس از آن که این مطلب را نقل می کند این معنا را یکی از معانی ممکن برای این آیه عنوان می کند، نه این که تنها معنای آیه این باشد. [طباطبائی، محمد حسین، ترجمه، محمد باقر موسوی همدانی، ج 18، ص 534، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1374- ]
« عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السلام یَقُولُ: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِیّاً وَ الطَّیِّبِینَ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ وَ أَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً قَبْلَ الْمَخْلُوقَاتِ ثُمَّ قَالَ أَ تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاکُمْ بَلَی وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمَ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِی آخِرِ تِلْکَ الْعَوَالِمِ ( بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۵ )