اساتید
جهانگیرخان قشقایی، آخوند کاشانی، سید محمدباقر درچهای، سید ابوالقاسم دهکردی،...
شاگردان
شهید بهشتی، شهید مفتح، سید محمدرضا خراسانی، جلال الدین همایی، شهید مرتضی مطهری، محمد ناصری دولت آبادی،...
آثار
تصحیح «تبیان، حاشیه بر منهاج معادن التجنیس، حواشی بر کتب فلسفی،...
ولادت و خاندان
رحیم ارباب در سال ۱۲۹۷ هـ.ق در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) به دنیا آمد.
«آقا رحیم در خانوادهای رشد کرد که افرادی باسواد، اهل شعر و ادب و تاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلص «لنگر» داشت و سالها با عمان سامانی و دهقان سامانی و ملا محمد همامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت. آقا رحیم نیز بیشتر اشعار فارسی حافظ و مولانا و شعرای عرب را که حفظ داشت، از دوره کودکی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است».
اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده میشود».[۱]
تحصیلات و استادان
آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی که مردی فاضل، ادیب و شاعر بوده است، در «چرمهین» خواند. وی در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع درب امامی (متوفا: ۱۳۱۸ هـ.ق)، قوانین الاصول را نزد علامه آیت الله سید محمدباقر درچهای (متوفا: ۱۳۴۲ هـ.ق) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی (۱۳۵۳ هـ.ق)، سید محمدتقی مدرس و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: ۱۳۴۲ هـ.ق) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نیز نزد جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت.[۲]
وی همچنین ۴ سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب کوشکی پرداخت. او برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد.
آقا رحیم ارباب شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت. خودش در این باره میگوید: «از اول شب آماده مطالعه کتابهای علمی میشدم و مطالعه طول میکشید تا شام حاضر میشد و لذت مطالعه کتاب، مهلت به صرف شام نمیداد و غذا سرد میشد و گاهی مطالعه طول میکشید تا صبح میشد و بعد از تناول غذای شب و ادای فریضه صبح، در مجلس درس حاضر میشدم و با شوقِ علم آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم».[۳]
آقا رحیم ارباب از حیث تبحر در ادبیات، در زمان خود کم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز کتاب «شرح منظومه» ملا هادی سبزواری را...».[۴]
تدریس و شاگردان
آقا رحیم ارباب دروس متعددی از جمله شرح لمعه تدریس میکرد. «درس شرح لمعه ایشان آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای شاگردانشان میگفتند. آن کسانی که میرفتند درس ایشان و آن را یادداشت میکردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده میکردند؛ به طوری که کسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب میرفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل میشد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحارالانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل مینمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن میگفتند. کتاب وسایل الشیعه از کتابهای جامع اخبار فقهی است، کانّه ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل میکردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملاً بررسی میکردند. مصداق آن چه که به آن میگویند درس خارج».
حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس میکردند.[۵] «ایشان فقه را از روی جواهر میگفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر شیخ محمدحسن نجفی بود. فقه را از جواهر میگفتند و اصول را هم از فرائد.»[۶] او پس از آن که بیماریاش شدت یافت، در منزل تدریس میکرد. وی به تدریس، بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت میداد، «در طول پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمیکردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی که هر کدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را مینمودند».[۷]
آیت الله ارباب در سال ۱۳۲۰ جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس میکرد.[۸] وی معتقد بود «تنها تدریس کافی نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند.»[۹] یکی از شاگردان وی میگوید: «در زمینه فلسفه، در حد اعلی بودند و به «حکیم» شهرت داشتند».[۱۰]
آیت الله ارباب آخرین فروغهای فلسفه در اصفهان بودند. وی مدتها درس فلسفه میگفتند، لکن بعداً تبدیل کردند به کلام. مانند «شرح تجرید» و هنگامی که به ایشان پیشنهاد میشود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمیکنند و میفرماید: حاضرم شرایع الاسلام (در فقه) بگویم. حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرفهای ملاصدرا بود؛ به مطالب صدرالمتألهین خیلی اهمیت میدادند. هر وقت حرف از حکمت بود، معمولاً سخنان ملاصدرا یا محی الدین عربی اندلسی را مطرح میفرمودند، زیرا این ها استوانههای علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان».[۱۱]
برخی از شاگردان ایشان عبارتند از:
ملا محمدعلی معلم حبیبآبادی (نویسنده مکارم الآثار)؛ او میگوید: «من هیئت را خدمت آیت الله ارباب میخواندم و مثل این که ایشان در کرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای ما علم هیئت را ترسیم مینمودند که گویا میدیدیم و برای ما عینیت پیدا میکرد».[۱۲]
سید حسین مدرس هاشمی (متولد: ۱۲۹۰ هـ.ق)؛ وی هیئت را نزد آیت الله ارباب فراگرفت.[۱۳] او درباره استادش میگوید: «خیلی به ادبیات بها میداد و اگر طلبهای عبارتی را اشتباه میخواند، خیلی ناراحت میشد و برعکس، وقتی عبارت عربی را از نظر ادبی خوب میخواند، او را مورد تشویق قرار میداد».[۱۴]
سید مصطفی بهشتی نژاد
شهید سید محمد حسینی بهشتی
شهید محمد مفتح
سید محمدرضا خراسانی
ملا هاشم جنتی (پدر آیت الله جنتی)
شیخ حسین علی راشد (سخنران معروف)
شیخ مرتضی شمس اردکانی
جلال الدین همایی: وی «هر وقت به اصفهان میآمد، فوراً به خدمت آقای ارباب میشتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند. آقا همایی «فقه» آیت الله ارباب را تماماً میدانست.»[۱۶] آقای همایی در این خصوص نوشته است: «این بنده حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم از محضر مبارکشان بهرهمند شدهام...».[۱۷]
شهید مرتضی مطهری: آیت الله شیخ احمد فیاض میگوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب ـ که در جنبههای حکمت و ریاضی و... قوی بودند و جامع ـ رفت و آمد میکردند و از ایشان استفادهها میبردند، مرحوم ارباب به ایشان احترام میگذاشتند».[۱۸] شهید مطهری درباره حاج آقا رحیم ارباب گفته است: «خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم میباشند...».[۱۹]
آثار و تألیفات
حاج آقا رحیم ارباب جزوهای در علم هیئت نوشته بودند. از جمله آثار ایشان، حاشیه نویسی بر کتب مختلف علمی ـ فلسفی بود، به طوری که مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز مینوشتند.[۲۰] ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند که بر آثار دیگران حاشیه میزدند.
آیت الله ارباب همراه آیت الله میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود. «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی در جلسات متعددی که در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتند؛ آن دو با هم گفتگو میکردند و بقیه سراپا گوش بودند، خوب به یاد دارم که مدتهای مدید، به هنگامی که مشغول تصحیح تبیان بودند، ... تبیان را صفحه به صفحه تصحیح کرده و به پیش میرفتند؛ تا پایان پذیرفت.»[۲۱] این تفسیر شامل ۷۶ جزء بود.[۲۲]
از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی کتاب «منهاج معادن التجنیس» است که در نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است.[۲۳]
فعالیت اجتماعی
آیتالله ارباب و امام خمینی:
«در ابتدای مبارزات امام خمینی (قدسسره) و نهضت ایشان، قضایای نهضت به آقای ارباب منتقل شد و ایشان فرمودند: آقای خمینی که از اصحاب لیل (اهل نماز شب) هستند باید پیروز شوند و کارشان به ثمر برسد. شخصی به آیتالله ارباب گفت: شاه انتظار دارد که حضرت آیتالله خمینی بروند و از او عذرخواهی کنند؛ آقای ارباب در جواب او فرمودند: این شاه است که باید برود و از ایشان عذرخواهی کند.»[۲۴]
آیتالله ارباب و مسائل جهانی:
«ایشان در مسائل جهانی و خارج از کشور نیز اگر صلاح میدانستند، اظهار نظر میفرمودند در موقع استقلال الجزایر که ظاهراً در سال ۱۳۴۲ش بود، فتوایی جهت کمک به مسلمانان و ملت الجزایر و به نفع آنان و علیه دولت فرانسه صادر نمودند.» در بخشی از آن آمده است: «وَ قالَ تَبارکَ وَ تَعالی: اِنْ تَنْصرُوا الله یَنْصُرکُمْ وَ یُثَبِّت اَقْدامَکُمْ؛ دیر زمانی است که اهل الجزایر به وجوه مختلفه دچار گرفتاری شدید گردیده و ندای «یا للمسلمین» آنها به سمع عالمیان رسیده، به منظور عمل به لوازم ایمان بلکه عمل به لوازم بشریت و وجدان مامول و مترقب از ارباب همم عالیه و اولیاء احسان که مظانّ خیرند، از طبقات جامعه و طوایف این است که در اسرع اوقات هر چند زودتر بذل جهد فرموده در مقام مساعدت و دستگیری این ستمدیدگان که حال آنها حزنآور و رقّتبار است بر آیند و خداوند را از خود خشنود فرمایند، انشاءالله وسیله ازدیاد نعمت و برکت خواهد بود؛ اقل الخلیقه رحیم.»
ویژگیهای اخلاقی
حاج آقا رحیم ارباب مردی بود که جذبه معنویاش، کوچک و بزرگ را به تکریم و تعظیم وامیداشت و سخنان کوتاه و پرلطفش هر کسی را به قبول و اطاعت ترغیب میکرد. همیشه با طمأنینه راه میرفت و چشم به سوی زمین داشت. به اندک غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات تشکیل میداد. اگر به مهمانی میرفت سادهترین غذا را میخورد.