🗓 ۶ آبانماه سالروز #شهادت
طلبه بسیجی شهید آرمان علیوردی ...🕊
هدیه به روحش 🌺صلوات
گمان نکنم
لازم به یادآوری باشد
که ما حسین فهمیده هایی
داشتیمـ کـــ تا پایـهـ جان ایستادند
جان را فدای وطن کردند!
#شهادت
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید کسی است که در میدان جنگ و در خدمت امام یا نائب او کشته شود و هرکس در زمان امام زمان (عج) در حفظ اسلام کشته شود، یقیناً به او ملحق خواهد شد، شهادت عبارت است از نبوغ درخشان حیات در کمال هشیاری و آزادی.
#حجاب
#شهادت
#رضای_خدا
#دفاع_مقدس
🔹درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
هرگز بی تفاوت نبود، همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود، مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
🔹به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از شهادتش، ڪسی خبر نداشت
🔹اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثروتمندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاون وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا #اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی
#شهادت: 28اردیبهشت سال64 ترور توسط منافقین، تهران
منتظران گناه نمیکنند
💢 تیراندازی در شهرک قدس تهران مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی تهران: 🔺بامداد روز جمعه واحد گشت کل
♦️تصویری از استوار امیرمحمد شمسی که امروز در درگیری با سارقان در شهرک قدس به شهادت رسید
#تیر_اندازی
#شهادت
منتظران گناه نمیکنند
نگاهی به پیکسل انداخت و گفت: -إ...!... #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری ... چقدر جالب این شهید عاشق ابراهیم
-روشنک راستی!!! شهید هادی پیکرش اینجاست!!!
-آره عزیزم...
اشک توی چشمام جمع شد راوی ادامه داد:
رفقا...یه روزی اینجاها دست دشمن بود ولی بچه ها همه رو از دشمن پس گرفتن، اونا جنگیدن بخاطر شماها بخاطر ناموسشون...خواهرا...چجوری از خونشون پاسداری می کنیم...
شهدای مدافع حرم میرن سرشون میره که چادر از سر شماها نره...
روشنک رو به من کرد و گفت:
-نفیسه چادر خیلی مهمه... خیلی ارزش داره...ولی اولین چیز اعتقاد تو به چادره...اخلاق و ایمان در کنار هم... یه مذهبی واقعی نمونه ی کامل یک انسان باش... همیشه...
-روشنک...از خدا از تو از شهدا از شهید ابراهیم هادی از همه چیز و همه کس ممنونم...شکر...
راوی راوی گری می کرد و ما گریه می کردیم حرف هاش دل آدمو می لرزوند...
رفقا حواستون باشه چیکار میکنید...یاد شهیدا باشین...
گریه می کردم... سرم و گذاشتم روی پای روشنک و بلند بلند گریه کردم...
دو روز از بودن ما در کانال کمیل و شلمچه میگذرد و من روز به روز حس های قشنگ تری را تجربه می کنم.
هوا تاریک شده بود.
من_روشنک کجا می ریم؟
روشنک با همان لبخند همیشگی گفت:
-گردان تخریب.
قدم هایم را بلندتر بر میدارم و راه می افتم.
همه ی هم اتوبوسی هایمان هم مسیر راه گردان تخریب هستن.
ماشینی کنار دستمان می آید با صدای مداحی بلند که فضا را حسابی شهدایی می کرد.
با بسم رب الشهدا
دفتر دل وا می کنم
مثل یه قطره خودمو
راهی دریا می کنم
یه عده گریه می کردن بقیه هم توی حال خودشون بودن.
من هم با بغض به راه رفتن ادامه می دادم.
برادر روشنک از کنار ما رد شد و زیر لب زمزمه کرد:
-التماس دعــــــــــا...
همراه با رفتنش گفتم:
-محتاجیم.
پسرهای کوچیک حدود 14.15 ساله با سربند یا زهرایی که روی سرشون بسته بودن با عشق راه می رفتن. یه پسر که هیکل ریزتری نسبت به بقیه داشت نظرمو خیلی به خودش جلب کرد.
لباس خاکی جبهه تنش بود. سربند یا زینب روی پیشونیش بسته بود.
با مداحی که از نو داشت پخش می شد می خوند و بلند بلند گریه می کرد...
یه پلاک
که بیرون زده از دل خاک...
روی اون...اسمیه از یه جوون...یه پلاک از دل خاک...
یه پوتین فقط مونده از یه جوون که خوابید روی مین...استخون...
یه کلاه با یه عکس وصیت نامه ی غرق خون...
به این جای مداحی که رسید بلند بلند گریه می کرد...
یه جوون...که پدر شد و پر زد و دخترکش رو ندید...
دختری... که پدر رو ندید و آغوش پدر نچشید...
پشت سرش راه می رفتم...حالت های این پسر عجیب و غریب بود...
بلند بلند تکرار می کرد:
#یا_زینب...
صدای گریه هاش آروم آروم کم شد...
تا جایی که بی صدا گریه می کرد...
#روشنک از دور به من نگاه می کرد.
رفتم سمت اون پسر کنارش شروع کردم به راه رفتن...
در گوشش آروم گفتم:
-چیزی شده که اینطوری گریه میکنی؟؟؟
یه نیم نگاهی به من انداخت و نفس عمیقی کشید.
دوباره دم گوشش گفتم:
-اسمت چیه؟؟؟
سرشو بالا گرفت و گفت:
-اسمم سید حسینه 12 سالمه.
-آخی...سید هم هستی... منو خیلی دعا کن.
سرشو پایین انداخت و گفت:
-چشم آبجی...
تعجب کرده بودم یه بچه ی 12ساله انقدر با قدرت حرف بزنه انقدر مودب...
من_خب حالا میگی برای چی گریه می کردی؟؟؟
لرزید و گفت:
-خبر #شهادت بابامو دیروز وقتی توی کانال کمیل بودم بهم دادن...
یه لحظه قلبم ریخت...
ادامه داد:
-خواهرم هم دیروز به دنیا اومد... تا چشم باز کرده بابام پرکشیده... نه بابام اونو دیده...نه اون بابامو دیده...
دوباره زد زیر گریه...
-مادرم تنهاست، از این به بعد من مرد خونه ام. باید برای خواهرم هم برادر باشم هم پــــــــــدر...
نه... نه... من یتیم نیستم... نه نیستم...
دوباره زد زیر گریه و بلند بلند گریه می کرد...
ایستادم...
همه از بغلم رد می شدن...
رفتم توی فکر...
یک دفعه اشکام سرازیر شد...
افتادم زمین...
سنگینی غم بزرگی رو توی قلبم احساس کردم...
بلند گریه می کردم...
#روشنک و برادرش اومدن سمتم...
روشنک_ نفیسه... #نفیسه ... چی شد... چی شدی یهووووو...
محمد_نفیسه خانم؟؟؟ نفیسه خانم حالتون خوبه؟؟؟!!!
بقیه ی مردم هم همش سوال میپرسیدن...
-چی شده؟؟
-حالش خوبه؟؟
-چی شد یهو...
روشنک دو طرف بازویم را گرفت و من را بلند کرد...
بغلش کردم و گریه کردم بعد از مدتی که آرام شدم راه افتادیم و قضیه را برای روشنک تعریف کردم...
از #شهدا خواستم که بهشون #صبر بده...
این بچه ی دوازده ساله کجا...
پسر بیست و خورده ای ساله کجا...که توی اینستا میچرخه...
یه پسر 12 ساله این طرف...
مرد یه خونست...
یه پسر دوازده ساله یه جای دیگه...دنبال کارای دیگست...
مــــــــــرد به سن نیست...
به میزان معرفتــــــــــه...
🍁به قلم: مریم سرخہ اے🍁
🟡 ظرف غذایش ڪه دست نخورده میماند، وحشت میڪردیم . مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یڪ گوشهی خطِ لشڪر غذا نخورده.
🟡اینطوری اعتراض میڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمیڪردیم و غذا نمیدادیم بهشان، لب به غذایش نمیزد . گاهی چهلوهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین ڪند همه غذا خوردهاند .
🌷 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
#شهید
#وعده_صادق
#ماه_رجب
#شهادت
#حاج_قاسم
ble.ir/join/2aQVL8kz3M
📸 ترورهای سه گانه حجت الاسلام رازینی!
1⃣ شهید #رازینی که پیش از این ۲ بار مورد #ترور ناموفق قرار گرفته بود، صبح امروز به #شهادت رسید.
2⃣ اولین ترور در سال ۱۳۷۷ رخ داد؛ هنگام خروج شهید رازینی از محل کارش با نصب #بمب آهن ربایی به خودروی حامل وی توسط موتورسواران مورد #سوءقصد قرار گرفت اما جان به سلامت برد.
3⃣ پس از دستگیر شدن افرادی که در ترورش دست داشتند، با ارسال دست نوشتهای به مقام معظم #رهبری از ایشان درخواست #عفو مهاجمان را کرد که مورد تایید رهبر انقلاب قرار گرفت.
4⃣ عامل ترور حجت الاسلام رازینی به زندان منتقل شد و در طول تحمل حبس هنگامی که به #مرخصی آمده بود از کشور گریخت.
5⃣ مرحوم رازینی بار دیگر مورد سو قصد قرار گرفت و این بار خانمی که خود را #خبرنگار معرفی کرده بود و بارها درخواست مصاحبه با وی را داشت، با حضور در منزل ایشان سرانجام فرصتی پیدا کرد تا نیت شوم خود را عملی کند.
6⃣ او که از طرف گروهک #مجاهدین_خلق مامور به انجام این ترور شده بود، هنگامی که آماده مصاحبه میشد، دست خود را به مدت طولانی درون #کیف خود نگاه داشته بود که همین موضوع مرحوم رازینی را به این فرد #مشکوک میکند.
مرحوم رازینی هنگامی که به سمت این زن میرود و می بیند که #نارنجکی را در دست دارد که ضامن آن کشیده شده، هر دو دست این منافق را میگیرد تا اهرم نارنجک رها نشود و در این هنگام آن زن #دستگیر میشود.
اما امروز سومین ترور روی داد و فرجامی خونین رقم زد.
سید امیر حسینیenc_16509773386886684709656.mp3
زمان:
حجم:
3.84M
😭 بِعَلِیٍّ...💔
بِعَلِیٍّ، منو از خودم بگیر پاکم کن...😭
🎙کربلایی سید امیر حسینی
#مداحی #شهادت
#شهادت_امیرالمؤمنین
.
♻️ یک سال از این خداحافظی گذشت
#خداحافظ مایهٔ غرورِ #ایرانی
خداحافظ پروژههایِ افتتاحی
خداحافظ جمعههایِ بیخواب
خداحافظ دکترِ سلیمالنفسها
خداحافظ مظلومِ هلهلهٔ بیوطنها
خداحافظ سفرهای پیدرپیِ استانی
خداحافظ پیشانیِ بوسهٔ حاج قاسم
خداحافظ #مخاطب «تمجید»هایِ آقا
خداحافظ جشنهای احیایِ کارگاهها
خداحافظ «اتّقواالله»هایِ حین #مناظره
خداحافظ زبانِ بیلکنتِ #دفاع از #اسلام
خداحافظ سفرهای عادیشدهٔ #روستایی
خداحافظ «ما دنبال دوتا رأی حلالایم»
خداحافظ سربازِ احیاگرِ #غیرت لهشدهٔ ما
خداحافظ «من دردِ #یتیمی را چشیدهام»
خداحافظ استقبالهایِ چشمگیر #مردمی
خداحافظ ماشینهایِ بدون شیشهدودی
خداحافظ مخاطبِ #تخریب و کنایهها نامردها
خداحافظ دعای کارگرهای کارخانههایِ احیایی
خداحافظ #شهادت حینِ خدمت؛ نه پشتِ میز
خداحافظ «برای این طلبهٔ خدمتگزار #دعا کنید»
خداحافظ عبا و قبایِ خاکی بین سیل و زلزلهها
خداحافظ سیبْلِ تمسخرِ ششکلاسیهایِ نامرد
خداحافظ سیبْلِ توهینها، طعنهها و تهمتها
خداحافظ سکوتِ مردانهٔ مقابل تخریبهای #رقیب
خداحافظ مخاطب پیرمردی که گفت «خدا پدرت رو بیامرزه»
خداحافظ «ماشین رو نگه دارید، مگه نمیبینید #مردم وایستادن»
خداحافظ شجاعتِ قدمهای اقای #وزیر و مواضعِ صریحِ شیعهگری
خداحافظ «من تا تمامِ مشکلات حل نشود، به سفرهای استانی خواهم آمد»
حالا مخالفین راحتتر تخریبت میکنند و تو راحتتر #سکوت میکنی!
خداحافظ آقاسید ابراهیم! 😭
#رئیسی_عزیز
#شهید_جمهور
اللهم عجل لولیک الفرج❤️🤲