eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.1هزار ویدیو
347 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear ورز کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید 🌹بسیار زیبا و آموزنده👌 🔻پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار سوخت تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد. پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی وخانم پیرمرد هم گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی پیرمرد ازحضرت سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی او می نگرد پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد . با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت . حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها نگین را یافت وبه شوهرش مژده داد شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم تا هیزم بیاورم هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد. پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد . نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد به خداوند یقین و باور داشته باشید. 🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ ☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3) 🌹حق غنّی است، برو پیش غنی 🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن
💠 (عج) ⬅️(103ویژگی مؤمن) 4⃣1⃣قسمت چهاردهم 3⃣3⃣- «حَسَنَ الْوَقَار..» از هیبت و متانتی بسیار نیکو برخوردار است، با وقار است. خیلی زیبا راه می رود و زیبا حرکت می کند. 4⃣3⃣- «لَینَ الْجَانِبِ..» به راحتی می شود به او نزدیک شد و اُنس گرفت. این طور نیست که عصبانی و تندخو باشد. 5⃣3⃣- «طَوِیلَ الصَّمْتِ..» سکوتش طولانی است. بعضی ها متأسفانه عادت دارند که همین طوری حرف بزنند..
ویژگیهای یاران امام زمان(عج) ⬅️(103ویژگی مؤمن) 5⃣1⃣قسمت پانزدهم 6⃣3⃣- «حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ..» وقتی کسی با مؤمن برخورد جاهلانه ای می کند، حلم و بردباری از خودش نشان می دهد. به هر حال در جامعه ممکن است ما برخورد بدی از یک نفر ببینیم، می گوید مؤمن با حلم و صبورانه با آن فرد برخورد می کند. 7⃣3⃣- «صَبُوراً عَلَی مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ..» کسی را که به او بدی کند تحمل می کند و به انتقام گرفتن از آن فرد مبادرت نمی ورزد! این طور نیست که بگوید فلانی در حق من بدی می کند پس من هم در حقش بدی کنم.
8⃣3⃣- «یَبجِلُّ الْکَبِیرَ..» به بزرگان و پیران احترام می گذارد. روایت از پیغمبر (ص) داریم که تجلیل از پیرها، تجلیل خدای سبحان است. پس یک انسان مؤمن به پیرمردها و پیرزن ها، به بزرگان و ریش سفیدان احترام می گذارد. 📚آیت الله جوادی آملی, ادب فنای مقربان، ج1، ص 279 ؛ بحارالانوار، ج64، ص310
🌸🍃🌿🌸🍃🌿🌸 روز چهلم چله «دوستی با خـــدا» 💕بسمـ الله الرّحمن الرّحیمـ💕 دوستان و همراهان خدایی عزیز سلام نماز روزه هاتون مقبول درگاه حق باشه ان شاء الله 🔹تمرین های روزانه ۱_ تمرین نماز اول وقت ۲_مراقبه و محاسبه شبانه برای ترک گناه ۳_خواندن دعای فرج و سلامتی امام زمان (عج) ۴_تکرار جمله تاکیدی ۵_فرستادن حداقل ۱۴ صلوات برای دوستی با اهل بیت ۶_ خوندن حداقل یه آیه قرآن با تدبر ۷_خواندن نماز شب 🍀امروز روز چهلمه روز آخر اول خدا رو شکر میکنیم به خاطر این که به ما توفیق داد که در چله دوستی با خودش در این چله معنوی شرکت کنیم چله رو جوری برنامه ریزی کردیم تا اول دی واول زمستان وچله به پایان برسه چهل روز تمرین برای دوستی با خدا داشتیم سعی کردیم هر چه بیشتر در مسیر قرب و بندگی قدم برداریم اما اون چیزی که خیلی مهمه اینه که با اتمام این چله هم به کار های خوبمون ادامه بدیم به نماز اول وقت اهمیت بدیم مراقبت کنیم برای ترک گناه و قبل از این که خدا در روز قیامت به حسابمون برسه خودمون به حساب خودمون برسیم (مراقبه و محاسبه در کانال گذاشته میشه تا شما با اتمام چله هم مراقب باشین و به یه نحوی راه ادامه پیدا بکنه) به طور کلی نکته ای که خیلی مهمه اینه که اتمام چله پایان راه نیست بلکه شروع یک راه تازه است و اما آخرین تمرین چشماتون رو ببندین خودتون رو در مقابل یک پله نورانی ببنید که انتهاش معلوم نیست داره به سمت نور و آسمان میره این مسیر قرب و رسیدن شما به خداست پس پله پله در این مسیر بالا برین امیدوارم این چله برای شما خوب بوده باشه و دوستی با خدا منجر شده باشه
👤حاج حسین یڪٺا: یادٺ باشه ها!! اول امام‌زمان‌عج یادِ ٺو مےڪنه بعد ٺو یاد امام‌زمان‌عج مےافٺے!!
رسول خدا (ص) می فرماید: « بیشترین چیزی که مردم را وارد بهشت سازد تقوای خدا و خوش اخلاقی است » سبحان الله! تنها حجاب مهم ترین چیز نیست و تنها چشم را حفظ کردن مهم ترین چیز نیست، بلکه مهم ترین چیز و بیشترین چیزکه مردم را وارد بهشت می کند تقوای خدا، و خوش اخلاقی است.
بَابٌ آخَرُ مِنْهُ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْعِجْلِيِّ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى حَيْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَ مَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِیناً مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْکاً شَدِیداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِینِ وَ هُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَ لَا أُبَالِى ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى النَّبِيِّینَ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ أَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِى وَ أَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَ أَخَذَ الْمِیثَاقَ عَلَى أُولِی الْعَزْمِ أَنَّنِی رَبُّكُمْ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولِى وَ عَلِيٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِی وَ خُزَّانُ عِلْمِی ع وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِینِی وَ أُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِی وَ أَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِی وَ أُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ وَ شَهِدْنَا وَ لَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَ لَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِى الْمَهْدِيِّ وَ لَمْ يَكُنْ لادَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‏ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ إِنَّمَا هُوَ فَتَرَكَ ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُجِّجَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا وَ قَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِینِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَكَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ يَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمُ اذْهَبُوا فَادْخُلُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَ الْوَلَايَةُ وَ الْمَعْصِيَةُ اصول کافى جلد3 صفحه: 12 روایة: 1
ترجمه : امام باقر (ع) فرمود: همانان خداى تبارک و تعالى چون خواست مخلوق را بیافریند، نخست آبى گوارا و آبى شور و تلخ آفرید، و آندو آب بهم آمیختند، سپس خاکى از صفحه زمین بر گرفت و آنرا بشدت مالش داد، آنگاه باصحاب یمین که مانند مورچه میجنبیدند، فرمود: با سلامت بسوى بهشت و باصحاب شمال فرمود بسوى دوزخ و باکى هم ندارم، سپس فرمود: (((مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا گواهى دهیم، تا در روز قیامت نگویند: ما از این بى‏خبرى بودیم))). سپس از پیغمبران پیمان گرفت و فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم؟ و این محمد رسول من نیست و این على امیر مؤمنان نمیباشد؟ گفتند: چرا پس نبوت آنها پا برجا شد، و از پیغمبران اولوالعزم پیمان گرفت که من پروردگار شمایم و محمد رسولم و على امیر مؤمنان و اوصیاء بعد از او، والیان امر من و خزانه داران علم من و اینکه مهدى کسى استکه بوسیله او دینم را نصرت دهم و دولتم را آشکار کنم و از دشمنانم انتقام گیرم و بوسیله او خواهى نخواهى عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار کردیم و گواهى دادیم، ولى آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولوالعزمى براى آن پنج تن از جهت مهدى ثابت شد و براى آدم عزمى براى اقرار بآن یافت نشد (از اینرو از پیغمبران اولوالعزم خارج گشت) اینست گفتار خداى عزوجل:(((و هر آینه از پیش با آدم مهدى کردیم، او فراموش کرد و برایش تصمیمى نیافتیم 116 سوره 20 -))) فرمود: مقصود از (((نسى))) در اینجا (((ترک))) است (زیرا فراموشى بر پیغمبران روا نیست).
سپس بآتشى دستور فرمود تا بر افروخت و باصحاب شمال فرمود: بآن در آئید، ایشان ترسیدند و باصحاب یمین فرمود: در آئید، آنها وارد شدند، آتش بر آنها سرد و سلامت شد، آنگاه اصحاب شمال گفتند: پروردگارا! از مادر گذر و تجدید کن، فرمود: تجدید کردم، بروید و داخل شوید، باز ترسیدند. در آنجا اطاعت و ولایت و معصیت ثابت گشت.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ حَبِیبٍ السِّجِسْتَانِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّيَّةَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ لِيَأْخُذَ عَلَيْهِمُ الْمِیثَاقَ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَهُ وَ بِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ فَكَانَ أَوَّلَ مَنْ أَخَذَ لَهُ عَلَيْهِمُ الْمِیثَاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لادَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَى قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ مَا أَكْثَرَ ذُرِّيَّتِى وَ لِأَمْرٍ مَا خَلَقْتَهُمْ فَمَا تُرِیدُ مِنْهُمْ بِأَخْذِكَ الْمِیثَاقَ عَلَيْهِمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً وَ يُؤْمِنُونَ بِرُسُلِى وَ يَتَّبِعُونَهُمْ قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ فَمَا لِى‏أَرَى بَعْضَ الذَّرِّ أَعْظَمَ مِنْ بَعْضٍ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ كَثِیرٌ وَ بَعْضَهُمْ لَهُ نُورٌ قَلِیلٌ وَ بَعْضَهُمْ لَيْسَ لَهُ نُورٌ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِى كُلِّ حَالَاتِهِمْ قَالَ آدَمُ ع يَا رَبِّ فَتَأْذَنُ لِى فِى الْكَلَامِ فَأَتَكَلَّمَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تَكَلَّمْ فَإِنَّ رُوحَكَ مِنْ رُوحِى وَ طَبِیعَتَكَ [مِنْ ]خِلَافِ كَيْنُونَتِى قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ فَلَوْ كُنْتَ خَلَقْتَهُمْ عَلَى مِثَالٍ وَاحِدٍ وَ قَدْرٍ وَاحِدٍ وَ طَبِیعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ جِبِلَّةٍ وَاحِدَةً وَ أَلْوَانٍ وَاحِدَةٍ وَ أَعْمَارٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْزَاقٍ سَوَاءٍ لَمْ يَبْغِ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُمْ تَحَاسُدٌ وَ لَا تَبَاغُضٌ وَ لَا اخْتِلَافٌ فِى شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا آدَمُ بِرُوحِى نَطَقْتَ وَ بِضَعْفِ طَبِیعَتِكَ تَكَلَّفْتَ مَا لَا عِلْمَ لَكَ بِهِ وَ أَنَا الْخَالِقُ الْعَالِمُ بِعِلْمِى خَالَفْتُ بَيْنَ خَلْقِهِمْ وَ بِمَشِیئَتِى يَمْضِى فِیهِمْ أَمْرِى وَ إِلَى تَدْبِیرِى وَ تَقْدِیرِى صَائِرُونَ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِى إِنَّمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ لِيَعْبُدُونِ وَ خَلَقْتُ الْجَنَّةَ لِمَنْ أَطَاعَنِى وَ عَبَدَنِى مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ رُسُلِى وَ لَا أُبَالِى وَ خَلَقْتُ النَّارَ لِمَنْ كَفَرَ بِى وَ عَصَانِى وَ لَمْ يَتَّبِعْ رُسُلِى وَ لَا أُبَالِى وَ خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُ ذُرِّيَّتَكَ مِنْ غَيْرِ فَاقَةٍ بِى إِلَيْكَ وَ إِلَيْهِمْ وَ إِنَّمَا خَلَقْتُكَ وَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَكَ وَ أَبْلُوَهُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا فِى‏دَارِ الدُّنْيَا فِى حَيَاتِكُمْ وَ قَبْلَ مَمَاتِكُمْ فَلِذَلِكَ خَلَقْتُ الدُّنْيَا وَ الْ‏آخِرَةَ وَ الْحَيَاةَ وَ الْمَوْتَ وَ الطَّاعَةَ وَ الْمَعْصِيَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كَذَلِكَ أَرَدْتُ فِى تَقْدِیرِى وَ تَدْبِیرِى وَ بِعِلْمِيَ النَّافِذِ فِیهِمْ خَالَفْتُ بَيْنَ صُوَرِهِمْ وَ أَجْسَامِهِمْ وَ أَلْوَانِهِمْ وَ أَعْمَارِهِمْ وَ أَرْزَاقِهِمْ وَ طَاعَتِهِمْ وَ مَعْصِيَتِهِمْ فَجَعَلْتُ مِنْهُمُ الشَّقِيَّ وَ السَّعِیدَ وَ الْبَصِیرَ وَ الْأَعْمَى وَ الْقَصِیرَ وَ الطَّوِیلَ وَ الْجَمِیلَ وَ الدَّمِیمَ وَ الْعَالِمَ وَ الْجَاهِلَ وَ الْغَنِيَّ وَ الْفَقِیرَ وَ الْمُطِیعَ وَ الْعَاصِيَ وَ الصَّحِیحَ وَ السَّقِیمَ وَ مَنْ بِهِ الزَّمَانَةُ وَ مَنْ لَا عَاهَةَ بِهِ فَيَنْظُرُ الصَّحِیحُ إِلَى الَّذِی بِهِ الْعَاهَةُ فَيَحْمَدُنِى عَلَى عَافِيَتِهِ وَ يَنْظُرُ الَّذِى بِهِ الْعَاهَةُ إِلَى الصَّحِیحِ فَيَدْعُونِى وَ يَسْأَلُنِى أَنْ أُعَافِيَهُ وَ يَصْبِرُ عَلَى بَلَائِى فَأُثِیبُهُ جَزِیلَ عَطَائِى وَ يَنْظُرُ الْغَنِيُّ إِلَى الْفَقِیرِ فَيَحْمَدُنِی وَ يَشْكُرُنِی وَ يَنْظُرُ الْفَقِیرُ إِلَى الْغَنِيِّ فَيَدْعُونِى وَ يَسْأَلُنِى وَ يَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إِلَى الْكَافِرِ فَيَحْمَدُنِى عَلَى مَا هَدَيْتُهُ فَلِذَلِكَ خَلَقْتُهُمْ لِأَبْلُوَهُمْ فِى‏السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ فِیمَا أُعَافِیهِمْ وَ فِیمَا أَبْتَلِیهِمْ وَ فِیمَا أُعْطِیهِمْ وَ فِیمَا أَمْنَعُهُمْ وَ أَنَا اللَّهُ الْمَلِكُ الْقَادِرُ وَ لِى أَنْ أَمْضِيَ جَمِیعَ مَا قَدَّرْتُ عَلَى مَا دَبَّرْتُ وَ لِی أَنْ أُغَيِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا شِئْتُ إِلَى مَا شِئْتُ وَ أُقَدِّمَ مِنْ ذَلِكَ مَا أَخَّرْتُ وَ أُؤَخِّرَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدَّمْتُ وَ أَنَا اللَّهُ الْفَعَّالُ لِمَا أُرِیدُ لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ أَنَا أَسْأَلُ خَلْقِى‏عَمَّا هُمْ فَاعِلُونَ اصول کافى جلد3 صفحه: 13
ترجمه : حبیب سجستانى گوید: شنیدم امام باقر (ع) فرمود: همانا خداى عزوجل چون ذریه آدم (ع) را از پشتش خارج ساخت، تا از آنها براى ربوبیت خود و نبوت هر پیغمبرى پیمان گردد، نخستین کسیکه درباره پیغمبرى او از انبیاء پیمان گرفت، محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله بود، سپس خداى عزوجل بآدم علیه السلام فرمود: بنگر تا چه مى‏بینى؟ آدم علیه السلام بذریه خود که چون موران بودند نگریست، دید آسمان را پر کرده‏اند.
عرض کرد: پروردگارا! چه ذریه زیادى دارم؟! اینها را براى چه خلق فرمودى؟ و از پیمان گرفتنشان چه منظورى دارى؟ خداى عزوجل فرمود: تا مرا عبادت کنند و چیزى را شریک من نسازد و بپیغمبرانم ایمان آورند و از آنها پیروى کنند. آدم (ع) عرض کرد: پروردگارا! چرا بعضى از اینها را بزرگتر از بعضى دیگر مى‏بینم؟ و چرا برخى نور زیادى دارند و برخى نور کم، و برخى به نورند؟ خداى عزوجل فرمود: ایشان را اینگونه آفریدم تا در تمام حالات امتحانشان کنم. آدم (ع) عرض کرد: پروردگارا! بمن اجازه میدهى سخن گویم؟
خداى عزوجل فرمود: سخن گوى که روح تو از روح من است (یعنى از روحى است که من آفریده‏ام و بخود نسبت داده‏ام) طبیعتت بر خلاف هستى من است (یعنى خلقت جسمانى و بدنیت با عوارض و طبایعش بر خلاف عالم مجرداتست). آدم عرض کرد: ایکاش همه آنها را یکسان و یک اندازه میآفریدى که داراى یک طبیعت و یک خلقت میبودند، و رنگها و عمرهایشان یکنواخت میبود، و از لحاظ ارزاق برابر میبودند، تا برخى بر برخى دیگر ستم نمیکردند و هیچگونه حسد و کینه و اختلاف در میانشان پیدا نمیشد.
خداى عزوجل فرمود: اى آدم بوسیله روح من سخن گفتى و بسستى طبیعت خود را بزحمت انداختى نسبت بچیزیکه در آن عالم ندارى (یعنى اصل نیروى نطق و بیانت بوسیله روحیست که من بتو دادم و آن خیر است و اصلاح، ولى مضمون سخنت که عقیده بتساوى ذریه و نسلت میباشد، مقتضاى اوهام و خیالاتى‏ست که از قواى جسمانیت سرچشمه میگیرد، از اینرو بر خلاف حکمت و صلاحست) من خالق دانا هستم، از روى دانائیم خلقت آنها را مخالف یکدیگر ساختم، و فرمانم در میان آنها بسبب مشیتم جارى شود، و بسوى تدبیر و تقدیر من میگرایند، خلقت من دگرگونى نپذیرد، همانا من جن و انس را آفریدم تا عبادتم کنند و بهشت را آفریدم براى کسیکه اطاعت و عبادتم کند، و از پیغمبرانم پیروى نماید و باک ندارم، و دوزخ را آفریدم براى کسیکه بمن کافر شود و نافرمانیم کند و از پیغمبرانم متابعت نکند و باک ندارم، و ترا و ذریه‏ات را آفریدم. بدون اینکه احتیاجى بشما داشته باشم، بلکه ترا و آنها را آفریدم تا آزمایشتان کنم که کدامین شما در زندگى و پیش از مردنتان نیکو کردارتر هستند.
از اینجهت دنیا و آخرت و زندگى و مرگ و اطاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را آفریدم و در تقدیر و تدبیر خود اینگونه اراده کردم، بعلم نافذیکه نسبت بآنها دارم میان صورتها و پیکرها و رنگها و عمرها و روزیها و اطاعت و معصیتشان تفاوت و اختلاف انداختم، آنها را بشقى و سعید، بینا و کور، کوتاه و بلند، با جمال و پست، دانا و نادان، توانگر و مستمند، فرمانبر و نافرمان، سالم و بیمار، زمین گیر و بى‏آفت تقسیم نمودم تا (هر کس را بقدر استعدادش تکلیف کنم و بقدر اطاعتش پاداش دهم و دسته‏ئى مشاغل سخت و مشکل را عهده دار شوند و نوع انسان باقى ماند و تا) سالم بنا تندرست بنگرد و مرا بسبب عافیتش شکر گزارد و نا تندرست بسالم بنگرد و دعا کند و از من بخواهد تا او را عافیت بخشم، و بر بلاء من صبر کند تا از عطاء جزیل خود باو ثواب دهم، و توانگر بفقیر بنگرد و سپاس و شکر من بجا آورد، و فقیر بتوانگر بنگرد و دعا کند و از من بخواهد، و مؤمن بکافر بنگرد و براى آنکه هدایتش کرده‏ام سپاسگزارى من کند.
از اینجهت آها را آفریدم تا در خوشى و ناخوشى و عافیت و گرفتارى و عطاء و منعم آنها را آزمایش کنم، منم خداوند مالک توانا. من حق دارم همه آنچه را مقدر کرده‏ام، طبق تدبیر مجرى سازم، و حق دارم آنچه را خواهم بنحویکه خواهم، تغییر دهم و بعضى از آنچه را مؤخر داشته‏ام مقدم دارم و برخى را که مقدم داشته مؤخر کنم. منم خدائیکه هر چه اراده کنم انجام دهم و از آنچه کنم بازخواست نشوم، و من مخلوقم را از آنچه کنند باز خواست نمایم (زیرا خداى سبحانه و تعالى از لحاظ ذات و صفات کامل و نسبت بهرچه خواهد و کند عادل و عالمست و مصالح نهانى و دقیقى را که عقول مخلوقش بآن نرسد، میداند و ملاحظه میکند، از اینرو بازخواست و حساب کشیدن از او معنى ندارد، ولى مخلوق هر که باشد، در کردار و رفتارش خوب و بد و زشت و زیبا یافت میشود پس باید مورد بازخواست و حساب کشى قرار گیرد).
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ وَ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَخَلَقَ مَنْ أَحَبَّ مِمَّا أَحَبَّ وَ كَانَ مَا أَحَبَّ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ مَنْ أَبْغَضَ مِمَّا أَبْغَضَ وَ كَانَ مَا أَبْغَضَ أَنْ خَلَقَهُ مِنْ طِینَةِ النَّارِ ثُمَّ بَعَثَهُمْ فِى الظِّلَالِ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ الظِّلَالُ فَقَالَ أَ لَمْ تَرَ إِلَى ظِلِّكَ فِی الشَّمْسِ شَيْئاً وَ لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ ثُمَّ بَعَثَ مِنْهُمُ النَّبِيِّینَ فَدَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى الْإِقْرَارِ بِالنَّبِيِّینَ فَأَقَرَّ بَعْضُهُمْ وَ أَنْكَرَ بَعْضٌ ثُمَّ دَعَوْهُمْ إِلَى وَلَايَتِنَا فَأَقَرَّ بِهَا وَ اللَّهِ مَنْ أَحَبَّ وَ أَنْكَرَهَا مَنْ أَبْغَضَ وَ هُوَ قَوْلُهُ فَما کانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع كَانَ التَّكْذِیبُ ثَمَّ اصول کافى جلد3 صفحه: 16 روایة:3
ترجمه : امام محمد باقر (ع) فرمود: همانا خداى عزوجل مخلوق را آفرید و هر که را دوست داشت، از آنچه دوست داشت آفرید، و آنچه را دوست داشت این بود که: از طینت بهشتى آفرید و هر که را دشمن داشت از آنچه نزدش مبغوض بود آفرید، و آنچه نزدش مبغوض بود، این بود که خلقتش را از طینت دوزخى ساخت، سپس آنها را در ضلال بر انگیخت. رواى گوید: عرضکرد ضلال چیست؟ فرمود: مگر سایه خود را در پرتو خورشید نمى‏بینى که چیزى هست و چیزى نیست (نظر باینکه سیاهى روى زمین است چیزى هست، و نظر باینکه ماده و ذاتیت ندارد چیزى نیست و مقصود عالم أرواح یا عالم مثالست) سپس از میان آنها پیغمبرانرا برانگیخت و ایشان را باقرار بخداى عزوجل دعوت کرد. اینست معنى قول خداى عزوجل :(((اگر از آنها بپرسى چه کسى خلقشان کرده خواهند گفت خدا، 87 سوره 43))) سپس آنها را باقرار پیغمبران دعوت کرد، بعضى اقرار کردند و برخى انکار ورزیدند. آنگاه بولایت ما دعوتشان فرمود، بخدا هر که را که خدا دوست داشت بآن اقرار کرد و هر که را دشمن داشت انکار ورزید. و همین است معنى قول خدایتعالى :(((آنها بآنچه قبلاً تکذیب کرده بودند، ایمان نخواهند آورد، 101 سوره 7 -))) سپس امام باقر (ع) فرمود: تکذیب در آنجا واقع شد (یعنى کسانیکه اکنون تکذیب ولایت میکنند، ابتدا در عالم أرواح و مثال تکذیب کرده‏اند).
(رسول خدا نخستین کسى بود که پاسخ داد و بربوبیت خداى عزوجل اقرار نمود)