eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
5.2هزار ویدیو
350 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear ورز کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان مار را بس
ادبیات عرب را نزد عارف والامقام استاد حجت الاسلام هاشمی آموختم. ایشان اولین کسی بود که برای بنده درس عشق خدا را آموخت و من سخت مشتاق این راه شدم. چون حوزه قم را غنی تر از حوزه مشهد دیدم، محل تحصیلم را از مشهد به قم تبدیل کردم. روزی خدمت حضرت آیت الله بهجت مشرف شده و شرح الحال اجمالی خود را به ایشان گفتم. ایشان فرمودند: من فعلاً به شما کتابهای مفیدی 2 را معرفی می کنم.
به خاطر علاقه زیادم به ایشان، بعضی نمازهای یومیه را در مسجد فاطمیه و به امامت ایشان اقامه می کردم و همیشه سعی می کردم پس از نماز مصاحبت ایشان را از مسجد تا منزل از دست ندهم و همچنین در کلاس درس خارج ایشان، قبل از شروع درس، از فرمایشات اخلاقی و معنوی معظم له استفاده می نمودم. دستورات ایشان اکثراً سفارش به انجام واجبات و ترک محرمات و انجام بعضی مستحبات و ترک مکروهات بود و در بین مستحبات دوام در طهارت و نافله شب و نماز جعفر طیار را بیشتر سفارش می فرمودند.
در همین سالها از خرمن علم و عرفان آیت الله العظمی حاج سید رضا بهاءالدینی نیز بهره مند می شدم و مانند کلب اصحاب کهف اکثر روزها خدمتشان حاضر و استفاده می نمودم. ایشان همیشه شاگردان خود را به تفکر و تعقل تشویق می فرمودند. همچنین از جلسات منوَّر و منوِّر حضرت آقای حاج سید حسین یعقوبی قائنی نیز بهره مند گشته و از کیفیت سلوک عاشقان عملاً مطلع شدم.
در همین ایام به درس منظومه و اشارات حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی، عالم عارف، دریای بیکران علم و معرفت حاضر شده و از ایشان هم بهره ها گرفتم. ایشان شاگردان خود را به تحصیل علوم مختلف دینی تشویق می کردند. همزمان با تحصیل در قم در فرصت هایی به مشهد نیز تشرف می یافتم و خدمت بزرگ مردی سلمان گونه، حضرت آقای شیخ عبدالکریم حامد استفاده می کردم که هنر ایشان موشکافی مسائل اخلاص بود. ایشان در مقام تربیت شاگردانش بر محور اخلاص 3 بسیار سفارش می فرمود. عطش شدید من در جستجوی استاد کامل ، با پیشنهاد برخی دوستان و مکاشفه ای به یافتن حضرت آقای حاج اسماعیل دولابی انجامید و همزمان خدمت حضرت علامه طباطبایی صاحب المیزان می رسیدم که درباره ایشان فقط می گویم:
یک دهن خواهم به پهنای فلک تا بگویم مدح آن والا ملک
توضیحات: 1- «تخلیه» عبارت است از پاک نمودن و تطهیر قلب از بدی ها و آلودگی های گناهان و غبار غفلت و اخلاق ناپسند و اعمال بد و «تحلیه» عبارتست از آرایش قلب به اطاعت و عبادت حضرت حق و جذب صفات حسنه و کریمه. 2- آن کتابها عبارتند از: جامع السعادات ملامهدی نراقی و تذکره المتقین شیخ محمد بهاری و تفسیر شیخ حسن نجفی اصفهانی. 3- «من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمه من قلبه الی لسانه: هرکس چهل روز خودش را برای خدا خالص گرداند، خداوند چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری گرداند.» منبع: کتاب پرهای صداقت (با کمی تلخیص) وبلاگ علم و عرفان
🌾 ابراهیم بن علی کفعمی در مصباح به نقل از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است: هر کس در شب دوازدهم ماه شعبان، دوازده رکعت نماز در هر رکعت سوره حمد یک بار و سوره تکاثر را ده بار بخواند، خداوند متعال گناهان چهل ساله‌ى او را مى‌آمرزد تا آخر حدیث. 📚منبع: مهمترین دانستنیهای یک مسلمان بارویکرد روزشماررویدادهای مهم تاریخ اسلام، تألیف زهراپاشنگ، جلد2، ص 810. التماس دعای ظهور🤲🏻
🗳هر رأی، یک سرباز🗳 🔹️هر رأی مردم در انتخابات به منزله یک سرباز در برابر زیاده‌خواهی و بدخواهی دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
اون هفته جمعه ۱۱ اسفند پای صندوق های رای
یکشنبه روز نیمه شعبان
اخرسال ۱۴۰۲ هستیم دارد کم کم این سال تمام می شود. تو این سال تونستید خودسازی کنید یانه
۲۳ اسفند اول ماه مبارک رمضان هست آماده ماه مبارک رمضان هستید ؟
تا سال تمام نشده خودسازی کنید
نگذارید برای سال دیگه
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۴ بهانه خوبی بود تا عجالتاً این زن جوان را از مقابل چشمان شوهرش دور کند که شمرده شروع کرد _نمیدونم تو چه هستی که هیچی از نمیدونی و از رفتن شوهرت اینهمه وحشت کردی! اما اگه اونقدر به خدا و رسولش ایمان داری که نمیخوای داریا رو هم مثل و و به کفر بکشونن، امشب با من بیا! از گیجی نگاهم.. میفهمید حرفهایش برایم مفهومی ندارد که صدایش را بلندتر کرد _این شهر از اول سُنی نشین بوده، اما چندساله به هوای همین حرمی که ادعا میکنن قبر سکینه دختر علی هستش، چندتا خونواده رافضی مهاجرت کردن اینجا! طوری اسم را با چندش تلفظ میکرد.. که فاتحه جانم را خواندم و او بیخبر از حضور این رافضی همچنان میگفت _حالا همین و همین چندتا خونواده شدن مرکز فتنه که بقیه مردم رو به سمت کفر خودشون دعوت کنن! ما باید مقاومت رافضیها رو بشکنیم وگرنه قبل از رسیدن ارتش آزاد، رافضی ها این شهر رو اشغال میکنن، اونوقت من و تو رو به کنیزی میبرن! نمیفهمیدم از من چه میخواهد و درعوض ابوجعده مرا میخواست که از پشت در مستانه صدا رساند _پس چرا نمیاید بیرون؟ از وحشت نفسم بند آمد.. و فرصت زیادی نمانده بود که »بسمه« دستپاچه ادامه داد _الان با هم میریم حرم! سپس با سرانگشتش به گونه سردم کوبید و سرم منت گذاشت _اینجوری هم در راه خدا جهاد میکنیم هم تو امشب از شرّ ابوجعده راحت میشی! تمام تنم از زخم زمین خوردن و اینهمه وحشت درد میکرد.. و او نمیفهمید این جنازه جانی برای جهاد ندارد که دوباره... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۵ که دوباره دستور داد _برو صورتت رو بشور تا من ابوجعده رو بپزم! من میان اتاق ماندم.. و او رفت تا شیطان شوهرش را فراری دهد که با کلماتی پُرکرشمه برایش ناز کرد _امروز که رفتی تظاهرات نیت کردم اگه سالم برگردی امشب رافضی ها رو به نجاست بکشم! آخه وفات و رافضیها تو دارن! سالها بود... نامی از 💚ائمه شیعه بر زبانم جاری نشده.. و که وقتی نام امام صادق(ع) را از زبان این اینگونه شنیدم جگرم آتش گرفت... انگار هنوز در جانم زنده مانده و در قفس سینه پَرپَر میزد.. که پایم برای حرم لرزید.. و باید از 🔥جهنم ابوجعده فرار میکردم.. که ناچار از اتاق خارج شدم... چشمان گود ابوجعده خمار رفتنم شده و میترسید حسودی بسمه کار دستش دهد که دنبالمان به راه افتاد.. و حتی از پشت سر داغی نگاهش تنم را میسوزاند... با چشمانم دور خودم میچرخیدم بلکه فراری پیدا کنم و هر قدمی که کج میکردم میدیدم ابوجعده کنارم خرناس میکشد... وحشت این نامرد که دورم میچرخید و مثل سگ لَه لَه میزد جانم را به گلویم رسانده.. و دیگر آرزو کردم بمیرم که در تاریکی و خنکای پس از باران شب داریا، گنبد حرم مثل ماه پیدا شد.. و نفهمیدم با دلم چه کرد.. که کاسه صبرم شکست و اشکم جاری شد. بسمه خیال میکرد.. هوای شوهر جوانم چشمم را بارانی کرده که مدام از میگفت... و دیگر به نزدیکی حرم رسیده بودیم.. که با کلامش جانم را گرفت _میخوام امشب بساط کفر این مرتدها رو بهم بزنی! با هم میریم تو و هر کاری گفتم انجام میدی! گنبد روشن حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۶ از زیر روبنده از 🔥چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد _ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان! و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند.. و من تازه فهمیدم... ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراهمان آمده است... بسمه روبنده اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد _تو هم ، اینطوری ممکنه کنن و وارد حرم بشیم! با دستی که به لرزه افتاده بود،... روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید.. و بسمه خبر نداشت... خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد _کل رافضی های داریا همین چند تا خونواده ایه که امشب اینجا جمع شدن فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم! باورم نمیشد... برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش این شیعیان قند آب میشد.. که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد _همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به هم بریزیم، دیگه بقیه اش با ایناس! نگاهم در حدقه چشمانم از وحشت میلرزید.. و میدیدم به سمت حرم قشون کشی کرده اند.. که قلبم از تپش افتاد... ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید.. که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند _امشب فرحان رو میگیرم! دلم در سینه دست و پا میزد.. و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت _سه سال پیش شوهرم تو کربلا تیکه تیکه شد تا چند تا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۴۷ _... امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری! از حرفهایش میفهمیدم.. شوهرش در کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا کرده باشد.. که قدمهایم به زمین قفل شد... و او به سرعت به سمتم چرخید _چته؟ دوباره ترسیدی؟ دلی که سالها کافر شده بود... حالا برای حرم میتپید،.. تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید.. و او کمر به حاضر در حرم بسته بود... که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد _فقط کافیه چارتا مفاتیح پاره بشه تا کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک! چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید.. و نافرمانی نگاهم را میدید.. که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه تهدیدم کرد _میخوای برگرد خونه! همین امشب شوهرت رو تو راه ترکیه میده و عقدت میکنه! نغمه مناجات از حرم به گوشم میرسید... و چشمان ابوجعده دست از سر صورتم برنمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم _باشه... و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد.. و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید... باورم نمیشد.. به پیشواز کشتن اینهمه انسان باشد که مرتب لبانش میجنبید و میخواند... پس از سالها ... از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی ام این بار نه به نیت که به قصد میخواستم وارد حرم دختر حضرت علی(ع) شوم... که قدم هایم میلرزید... عده ای زن و کودک در حرم نشسته بودند،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔰 ♦️ جشن میلاد حضرت بقیه الله اعظم(عج) و حضرت علی اکبر علیه السلام 🔹با سخنرانی حجت الاسلام دانشمند 🔹با نوای کربلایی امیرحسن سالاروند حاج سیدرضا نریمانی 📅 پنجشنبه ۳ اسفند ماه ⏰ از ساعت ۱۹:۳۰ 📍 اصفهان، چهارراه عسکریه آستان مقدس امامزاده شاه میرحمزه علیه السلام 🔻هیئت فدائیان حسین علیه السلام 📡 همچنین پخش زنده مراسم از طریق رسانه های رسمی زیر قابل مشاهده میباشد http://aparat.com/fadaeianhoseinir/live
📢 اطلاعیه 🔰 مراسم احیای شب نیمه‌شعبان 🗓 زمان: شنبه ۵ اسفندماه ۱۴۰۲ ⏰ ساعت: ۲۳:۳٠ ◽️ مکان: مهدیه تهران
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 خدا خیرتون بده 🔹 از بچگی تا الان هر وقت هر کار خوبی می‌کردیم، بهمون می‌گفتن ان‌شاءالله خیر ببینی 🔹 وقتی صبح از خواب بیدار می‌شیم، به همدیگه می‌گیم : صبح به خیر 🔹 شاید در طول روز، این کلمه رو چند بار تکرار کنیم و برای همدیگه طلب خیر کنیم. ولی واقعاً این خیری که همه در جستجوی اون هستن و از خدا میخوان چیه؟ هر کسی این خیر رو تو یه چیزی میبینه 🔺 یکی تو خونه‌ی خوب 🔺 یکی تو ماشین خوب 🔺 یکی تو شغل خوب 🔺 یکی تو همسر و بچه‌های خوب 🔺 و هزار تا چیز دیگه... 🌕 ولی واقعاً خیرِ حقیقی چیه؟ می‌خواید بدونید خیرِ واقعی برا همه آدما چیه؟ خدا به صراحت این خیر رو تو قرآن به همه معرفی کرده: 🌹 بقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ بقية الله خیر است برای شما، اگر از اهل ایمان باشید. 🟢 خیر حقیقی چیزی نیست جز بقیه‌الله همون خیری که همه رهاش کردن و به بهای کمِ دنیا فروختن.
2⃣روز دوم:ترک_دروغ یکی از عواملی که باعث میشه ما دروغ بگوییم،برای جلب توجه افراد.😔 ما این توانایی رو داریم که بدون دروغ،محبوب باشیم.😍 بیشتر دروغ هایی که گفته میشود،شنونده آن متوجه دروغ شما میشود ولی هیچگاه این مطلب به شما نمی گوید.😔 و چقدر بد است که ما رو به چشم آدم دروغگو نگاه کنند.😢 🔥آثار دروغ گفتن 🔥 در سوره شريف زمر مي‌فرمايد: إِنَّ اللَّهَ لايَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ؛ 4 خداوند، آن كس را كه دروغ‌گو و كفران‏كننده است، هرگز هدايت نمى‏كند. آدم دروغ‌گو را خدا هدايت نمي کند. من که دروغ مي‌گويم، از هدايت الهي دور هستم. خدا آدم دروغ‌گو را به خودش وا مي‌گذارد.😰 نبي اکرم (ص)فرمودند: کسي که بدون عذر شرعي دروغ بگويد، هفتاد هزار ملک او را لعنت مي‌کنند و از قلب او بويي به سوي آسمان خارج مي‌شود که همة ملائکه آسمان او را لعنش مي‌کنند😱 اين، يکي از آثار دروغ‌‌گويي است. امام صادق(ع)فرمودند: يکي از نتايج دروغ‌‌گويي اين است که انسان، به فراموشي مبتلا مي‌شود 😥 پس اگر مي‌خواهي فراموشي نداشته باشي،☺️ حواست را جمع کن و کمتر دروغ بگو .😕 در روايتي دارد که کساني که دروغ مي‌گويند، از نماز شب محروم مي‌شوند.😔 اگر مي‌خواهي موفق به نماز شب بشوي، کمتر دروغ بگو.☺️ · در روايت ديگري دارد که نبي اکرم(ص)فرمودند: موقعي که به معراج رفتم، وارد بهشت و جهنم شدم . ديدم در جهنم يک کسي را خوابانده اند و يک شخص ايستاده است و يک عصاي آهني كه سرش تيز است در دست او مي‌باشد. اين شخص، وارونه روي زمين خوابيده است و آن شخص هم با آن عصا بدن و صورت او را تکه تکه مي‌کند و جدا مي‌کند. اين شخص هم فرياد مي‌زند. بعد صورت او را از زمين بر مي‌دارد و آن طرفش را مي‌گذارد و دوباره با اين عصاي آهني همين طور اين گوشت‌ها را تکه تکه و استخوان‌ها را جدا مي‌کند. بعد دو باره طرف قبلي را مي‌گذارد كه خوب شده و باز گوشت‌هاي آن را جدا مي‌كند. به همين طريق، مكرر اين كار را مي‌كند. 😨😱 حضرت مي‌فرمايد: سؤال کردم: «برادر! جبرئيل اين مال چيست؟ چه گناهي دارد؟» عرض کرد: «اين، عذاب دروغ‌گوها است» 😭