9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز مهمان پذیرایی با کیک ۲ تنی در تهران باشید!
🔹همزمان با میلاد با سعادت امام حسن مجتبی (ع) در نیمه ماه رمضان، افطارخونه طهران در روز سهشنبه از کیک بزرگ ۲۰۰ متری با وزن ۲ تن به همراه نورافشانی و برنامههای شاد و متنوع رونمایی خواهد کرد.
#میلاد_امام_حسن_مجتبی
🇮🇷
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجراء زیبایی از اسماء الحسنی توسط گروه تواشیح تسنیم
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبهات
😣 تذکر خطر داره ، ما می ترسیم ‼️
➖ببخشید سکوت خطر نداره ⁉️
بله یه موقعهایی ترس منشأ عقلایی داره و لازمه ولی در بیشتر مواقع ترس از جانب شیطانه!
باید ببینیم منشأ ترس کدومه ؟!
سریع دانلود کن و با دقت گوش کن👆
انتشار طوفانی
مرد فقیری که گرفتار فقر و بیماری بود، با کمک امام زمان (عج) از مشکلات رهایی یافت و به دختر مورد علاقه اش رسید
این داستان در مورد فردی است که عاشق دختر همسايه شده بود. او برای رسيدن به عشقش هر کاری میکند ولی در آخر متوسل به درگاه امام زمان (عج) میشود، که با عنایت حضرت صاحب الزمان (عج) از بیماری نجات یافت و به دختر مورد علاقهاش رسید.
نکات بسيار تامل برانگيز در اين داستان وجود دارد. از جمله اينکه زيارت وجود مقدس حضرت میتواند نصيب هر کسی شود (و اين نيست که خاص عرفا يا خواص باشد) و ثانيا برای ديدار حضرت لازم نيست که حتما درخواست بسيار عارفانهای داشته باشی. ظاهرا کيفيت درخواست مهم است نه نوع درخواست. اينکه هر چی میخواهی را خالصانه طلب کنی.
شيخ باقر کاظمی مجاور در نجف حديث کرد که در نجف اشرف مرد مومنی بود که شيخ محمد حسن سريره نام داشت. او در سلک اهل علم، مرد با صداقتی بود. بيمار بود و در نهايت تنگدستی و فقر و احتياج زندگی میکرد. حتی قوت و غذای روزانه خود را نداشت و بيش تر اوقات به خارج نجف در بيابان نزد اعراف اطراف نجف میرفت تا اين که قُوت و آذوقه ای برايی خود تهيه کند امّا آنچه به دست میآورد او را کفايت نمیکرد . با همين حال, سخت دوست داشت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شده بود و او را از خانوادهاش خواستگاری کرده بود اما فاميل های آن زن، به سبب فقر و تهیدستی شيخ، به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت اين ابتلا در همّ و غمّ شديد بود
هنگامی که تهی دستی و بيماری او شدت يافت و از ازدواج با آن زن ناامید شد تصميم گرفت چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه رود تا بلکه حضرت صاحب الامر (عجل اللّه فرجه) را از ناحيهای که نمیداند ببيند و مراد خود از او بگيرد
شيخ باقر میگويد: شيخ محمد گفت: «من چهل شب چهارشنبه مواظبت کردم بر رفتن به مسجد کوفه! هنگامی که شب آخر فرا رسيد شب زمستانی و تاريکی بود و باد تندی میوزيد و کمی هم باران میباريد و من هم در دکّههای درب ورودی مسجد کوفه يعنی دکّه شرقی مقابل در اول که هنگام ورود به مسجد طرف چپ است نشسته بودم و نمیتوانستم به سبب خونی که در اثر سرفه از سينهام میآمد به داخل مسجد روم و با من هم چيزی نبود که خود را از سرما حفظ کنم و اين وضعيت، سينه ام را تنگ کرده و بر غم و غصه من شدت بخشيده و دنيا در چشمم تيره شده بود و با خود فکر میکردم که اين 39 شب به پايان رسید و اين آخرين شب است و من کسی را نديدم و چيزی هم بر من ظاهر نشد و من گرفتار اين سختی عظيم هستم و اين همه سختی و مشقت و ترس را در اين چهل شب تحمل کردم که از نجف به مسجد کوفه آمدم و حاصل آن ياس و نااميدی از ملاقات و برآورده شدن حاجاتم بود.