🌴 امر ظهور ناگهانی است 🌴
🌹یکی از وظایف منتظران در زمان غیبت کسب آمادگی های همه جانبه برای ظهور آن منجی عالم است .🔸
🌹« امام عصر علیه السلام در توقیع شریف به شیخ مفید قدس سره فرمودند:
🌹پس هر یک از شما ( شیعیان ) باید آنچه را که موجب دوستی ما می شود ، پیشه ی خود سازد🔸
🌹و از هر آنچه موجب خشم وناخشنودی ما می گردد ، دوری گزیند. زیرا فرمان ما ( امرظهور )🔸
به یکباره و ناگهانی فرا می رسد 🔸
و در آن زمان توبه و بازگشت برای او سودی ندارد🔸
و پشیمانی از گناه نمی تواند او را از کیفر و عقاب ما نجات بخشد»🔸
برگرفته ازکتاب : انتظار چیست؟ منتظر کیست؟
💠#من_یڪ_بسـیجـے_اَم
در طول مدتی ڪه #محمدحسین مسئول شناسایی لشڪرشده بود، من و مجیدآنتیڪ چی چندین بار به او اصرار میڪردیم ڪه به #عضویت سپاه در بیاید، اما او زیر بار نمیرفت و میگفت:
شما دنبال چی هستید؟اینڪه یڪی به نیروهاےسپاه اضافه شود؟ من دوست دارم بعنوان #بسیجی خدمت ڪنم. پس بگذارید راحت باشم.
گفتیم محمدحسین مگه چه اشڪالی دارد؟
گفت #سپاه هیچ اشڪالی ندارد،خیلی هم خوب است. اما من خدمت در #لباس_بسیجی را بیشتر دوست دارم.
محمدحسین این قدر #ظرفیت و #لیاقت داشت ڪه میتوانست از #فرماندهان رده بالاسپاه شود. اما این در صورتی بود ڪه به عضویت سپاه در می آمد و رسمی میشد.
بارها مسئولین لشڪر به او پیشنهادمیڪردند، اما چون به #بسیج عشق می ورزید،نمی پذیرفت.
تا جایی ڪه #سفارش ڪرده بود اگر من #شهیدشدم روی سنگ قبرم ننویسید #پاسدار، اگر چنین ڪلمه ای بنویسید روز قیامت جلوے شما رو خواهم گرفت. من یڪ #بسیجی_اَم.
::🌷#شهیدمحمدحسین_یوسف_الهی🌷::
#یاردیرین_حاج_قاسم
#رفاقت_تا_بهشت
شادےروح شهید#صلوات
4_6035384582319113205.mp3
6.78M
خسته شدم آی شهدا....😭
🍃مهدی رسولی
به مناسبت روزشهدا
@montzeran
#از_او_بگوئیم شماره ۸
💠عمو صلواتی 1
😞آن روز حال خوشی نداشتم. از خانه زدم بیرون. سوار ماشین شدم و بیهدف رانندگی کردم. گرفته بودم و اخمهایم تو هم بود. رادیوی ماشین را روشن کردم تا کمی حواسم پرت شود.
" اگر گرفتاری برایت پیش آمد برای امام زمانت بیشتر خدمتگزاری کن! که خواجه خود هنر بندهپروری داند"
🔆این اولین جملهای بود که از رادیو شنیدم!
رفتم تو فکر، آن قدر که بقیهی حرفهای سخنران را نشنیدم! "
😭مدام این جمله را تو دلم تکرار میکردم و از شما چه پنهان نم اشکی هم گوشهی چشمهایم نشسته بود.
با دلی پُر، شروع کردم با امام زمانم نجوا کردن و گفتم:
آقا یک کاری سر راهم بگذار که خدمت کوچکی برای شما انجام دهم!
ناگهان جمعیتی از دانش آموزانی را دیدم که کنار خیابان با دست جلوی ماشینها را میگرفتند و التماس میکردند که عمو عمو ما را هم تا بالا ببر!
اما هیچ رانندهای به آنها توجه نمیکرد. باران میبارید و با اشتیاق تمام، توقف کردم.
آنها با هیجان و انرژی زیاد سوار ماشین و به عبارتی روی کول هم سوار شدند و یک به یک با خوشحالی سلام کردند و من هم پاسخشان دادم، به محض این که همه مستقر شدند، گفتم:
برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام صلوات! همگی با هم با صدای بلند و با شوری عجیب صلوات فرستادند و عجل فرجهم را که بلندتر از صلوات گفتند، یادم آمد که همین چند ثانیهی پیش بود که از امام زمانم درخواست یک کار و خدمتی را کرده بودم! و یادم رفته بود غمگینی و دلتنگی چند دقیقهی قبلم را!
آن قدر انرژی گرفته بودم که فرصت بارش باران را غنیمت شمردم و گفتم:
بچهها کی میدونه چه وقتهایی به استجابت دعا نزدیکتر هستیم؟
هر یک چیزی گفتند و من هم اضافه کردم یکی از زمانهای مناسب برای استجابت دعا، وقت نزول باران است. حالا اگر موافقید، تا قبل از این که به مدرسه برسیم، دعای سلامتی امام زمانمان را با هم در این لحظهی بارش رحمت الاهی زمزمه کنیم؟
همه با هم فریاد زدند "بعله " و به ریتمی خاص که در مدرسه یاد گرفته بودند شروع کردند به خواندن دعای اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ....و دوباره انتهای دعا را با یک صلوات بلند، مزین کردند.