ب- شرک در صفات ذاتی خداوند: شرک در صفات ذاتی به این معناست که فرد معتقد باشد، صفات الهی با ذات خداوند مغایرت دارد و دارای وجودی مستقل هستند. بر این اساس کسی که مانند اشاعره معتقد باشد که صفت خالقیت چیزی است و ذات خداوند چیز دیگری، مشرک محسوب می شود. این نوع شرک بین علمای کلام مطرح است و عموم مردم از آن آگاه نیستند. به همین علت موجب خروج از دایره اسلام نمی شود، اما انسان را از رسیدن به مرحله عالی تقوا و ایمان باز می دارد.[۹]
ج- شرک در ربوبیت: این نوع شرک در میان اقوام و ملل مختلف رواج بسیاری داشته است. آنان برای هر یک از پدیده های طبیعی مانند باد، باران، رویش گیاهان و ... معتقد به خدایی مستقل بودند و به ربوبیت و تدبیر استقلالی آنها باور داشتند.
۲. شرک عملی:
شرک عملی، مربوط به عبادت و عمل است که خود دارای مراتب گوناگونی است:
الف. شرک جلی: اولین و بالاترین مرتبه شرک عملی که سبب خروج از اسلام می شود، شرک در عبادت و استمداد از غیر خداست که شرک جلی نامیده می شود.
ب. شرک خفی: مرتبه بعدی از مراتب شرک عملی، شرک خفی است که در مرتبه خود نیز دارای اقسام گوناگونی است:
۱- شرک در خالقیت: به معنای اعتقاد به وجود دو یا چند خالق مستقل به گونه ای که هیچ یک از آنان تحت سیطره و اراده دیگری نباشد، که یکی از عمده ترین نمونه های آن اعتقاد به دو خالق شر و خیر است.[۱۰] عده ای می گویند: چون عالم دارای خوبی ها و بدی ها است، پس دارای دو آفریننده است. یکی یزدان که خالق خوبی ها و دیگری اهریمن که خالق بدی ها است.[۱۱]
۲- شرک در اطاعت: یعنی اطاعت از شیطان در چیزی که رضای خداوند در آن نیست.[۱۲] پس گاهی انسان اطاعت خداوند می کند و گاهی هم در اطاعت، شیطان را شریک خداوند قرار می دهد.[۱۳]
۳- شرک در عبادت: شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می انجامد.[۱۴]
۳- شرک در عبادت: شرک در عبادت به معنای پرستش و خضوع و خشوع در مقابل غیر خداست که به ریا می انجامد.[۱۴]
مفاهیم نزدیک با شرک
۱. کفر:
بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام کفر در قرآن به پنج معنا آمده است:[۱۵]
الف. کفر جحود و نفی: که عبارت است از نفی و انکار ربوبیت. به گفته آن حضرت این گروه معتقدند نه پروردگاری هست و نه بهشت و جهنمی. از گمان پیروی می کنند و خداوند انذار این دسته را بی فایده دانسته است.[۱۶]
ب. انکار آگاهانه حق: مانند کسانی که خداوند درباره آنها فرمود: «و آن را از روی ظلم انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند. پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!».[۱۷]
ج. کفران نعمت های خداوند: مانند آنچه از حضرت سلیمان علیه السلام نقل شده: «اما کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت، گفت: «من بیش از آن که چشم برهم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: «این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می آورم یا کفران می کنم؟ و هر کس شکر کند به نفع خود شکر می کند و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رسانده) چرا که پروردگار من بی نیاز و بخشنده است».[۱۸]
د. ترک اوامر خداوند متعال: خداوند فرمود: «آنها که (در مسیر اطاعت و ترک گناه) استقامت می ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع و در راه او انفاق می کنند و در سحرگاهان از خداوند آمرزش طلب می کنند».[۱۹]
ه. برائت از کافران: مانند برائت جستن حضرت ابراهیم علیه السلام و پیروان او از کافران.
۲. الحاد:
الحاد به معنای انحراف از وسط و میل به کنار است[۲۰] و مقصود از آن انحراف از توحید و میل به شرک است.[۲۱] مانند نسبت دادن اسماء و صفات الهی به غیر. چون صراط مستقیم توحید است و افراط از آن، تفکر چند خدایی است و تفریط از آن، انکار محض و نفی هرگونه ربوبیت است و هر یک از حد خود بیرون رود شرک محسوب می شود.
۳. نفاق:
انسان دو چهره را از آن جهت منافق می گویند که در ظاهر اظهار ایمان به خدا و پیامبر می کند، ولی در واقع منکر مبدأ و معاد است. در این خصوص آیات فراوانی در قرآن آمده است. از دیدگاه قرآن:
«نفاق» اظهار ایمان و پوشاندن کفر است. یعنی منافقان شهادت ظاهری می دهند ولی در باطن منکرند.[۲۲]
منافقان در برخی از احکام با کافران شریکند. مثلاً در سقوط در آتش قهر خدا.[۲۳]
منافقان در برخی آیات با احکام مشرکین شریکند. مانند عدم غفران الهی.[۲۴]
موارد عینی وجود شرک
با اندک توجهی به زندگی امروز آدمی درمی یابیم که نمونه های شرک در زندگی روزمره بسیار زیاد است:
۱. ریا:
ریا به معنای انجام کار برای نشان دادن به دیگری است.[۲۵] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: بی تردید مخوف ترین چیزی که از آن برای شما بیمناکم شرک اصغر است. پرسیدند: شرک اصغر کدام است؟ حضرت فرمودند: ریا. خداوند در روز قیامت، هنگامی که جزای بندگانش را می دهد به ریاکاران می گوید: بروید نزد آنان که برای آنان عبادت کردید و ببینید آیا پاداش اعمال خود را نزد آنان می یابید یا نه.[۲۶]
۲. توسل نامشروع:
یکی دیگر از مواردی که منجر به شرک می شود، توسل است. توسل در اصطلاح مسلمانان به معنای تمسک جستن به اولیای الهی در درگاه خداوند، به منظور برآمدن نیازهاست.[۲۷] این نوع از توسل شرک محسوب نمی شود. بلکه آنچه شرک و توسل نامشروع است این است که غیر خدا را مستقل و در برابر خداوند مؤثر بداند و حاجت خود را از غیر خدا بخواهد. اما مراجعه به ائمه علیهم السلام و توسل به آنها برای واسطه قرار دادن آنها به منظور رسیدن به فیض الهی مانعی ندارد و شرک محسوب نمی شود.
علل گرایش به شرک
۱. جهالت و نشناختن خدا:
عدم شناخت خداوند و مساوی قراردادن او با مخلوق در یک سطح، یکی از مهمترین عوامل شرک به خداوند است. زیرا کسی که خداوند را آن گونه که باید بشناسد و معتقد باشد که آفرینش آسمانها و زمین از آن خداوند است، دیگر برای خدا شریک و همتا قرار نمی دهد.[۲۸]
۲. هواپرستی:
یکی از ریشه های مهم و اساسی شرک که بزرگترین ظلم انسانی است، هواپرستی است. خداوند در قرآن می فرماید: «بگو من از پرستش کسانی که غیر از خدا می خوانید، نهی شده ام. بگو من از هوا و هوس های شما، پیروی نمی کنم. اگر چنین کنم، گمراه شده ام و از هدایت یافتگان نخواهم بود».[۲۹] نتیجه آیه این است که پرستش غیرخدا در واقع تن دادن به هواهای نفسانی است که منجر به شرک خواهد شد.
۳. تقلید کورکورانه:
تقلید یعنی قبول و پذیرش گفتار و روش شخص دیگر بدون دلیل. از بسیاری از آیات استفاده می شود که بت پرستان به خاطر پیروی کورکورانه از پدران خود و پیروی از سنت بزرگان خود عقیده به شرک داشته اند. خداوند در قرآن می فرماید: «و هنگامی که به آنان گفته شد: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید. می گویند: نه، بلکه ما از چیزی پیروی می کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم؟ آیا حتی اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیت می کنند؟)».[۳۰]
۴. شخصیت پرستی:
یکی از علل شیوع بت پرستی بین افراد، شخصیت پرستی است. یعنی برخی افراد چون انبیاء به موجب قداست و پاکی که دارند و یا موقعیت اجتماعی، مورد توجه قرار می گیرند و به مرور زمان به مقام ربوبی و واجب بالا برده می شوند.[۳۱]
آثار و پیامدهای شرک
۱. محروم شدن از معارف الهی:
یکی از اصول مهم این است که خداوند کسی را ابتدائا گمراه نمی کند و بی جهت لطف خود را از هیچ کس دریغ نمی کند، حتی از مشرک منصف. بنابراین اگر گفته شده خدا بعضی را گمراه می کند، مقصود کیفری است که در اثر لجاجت شرک و عناد، خود را از رحمت و هدایت خاص الهی محروم می کنند.
۲. تفرقه و جنگ:
توحید عامل وحدت و هماهنگی و شرک عامل تفرقه و پراکندگی است. شرک از آن جهت که ناشی از هواپرستی است و هواپرستی همواره تابع شهوت و غضب است، هرگز نمی تواند عامل وحدت و همدلی باشد.[۳۲]
۳. ذلت و خواری:
خداوند در قرآن می فرماید: «هرگز معبود دیگری را با خدا قرار مده که نکوهیده و بی یار و یاور خواهی ماند».[۳۳] از این آیه استفاده می شود که شرک، مایه ضعف و ناتوانی و مذمت و نکوهش است؛ زیرا مشرکان با بت پرستی، عقل خویش را می کشند و به چیزهایی روی می آورند که عقل آن را توبیخ و ملامت می کند. در نتیجه خداوند بشر را به معبودش واگذار می کند و دست حمایت و عنایت را از سر او بر می دارد و در نتیجه خوار و ذلیل گردد.[۳۴]
۴. حبط اعمال:
حبط اعمال به معنی محو آثار است. چرا که شرط قبولی اعمال، اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. شرک آتش سوزانی است که شجره اعمال آدمی را می سوزاند که تمام محصول زندگی او را به آتش می کشد.[۳۵]
راه درمان شرک
۱. عبرت از گذشتگان:
توجه به سرگذشت مشرکینی که در گذشته بوده اند و عذابی که دچار شده اند و خواهند شد یکی از عواملی است که با توجه به آن انسان به حقیقت شرک پی می برد و توجه به عواقب آن انسان را به سمت خداوند متعال می کشاند. خداوند در قرآن می فرماید: «هر کسی به خدا شرک آورد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جایگاهش آتش است و برای ستمکاران یاورانی نیست».[۳۶]
۲. توجه به نعمت ها:
انسان باید به حالات گذشته خویش بنگرد و ببیند که چگونه خداوند عالم او را بوسیله ی نور هستی از ظملت نیستی خارج ساخته و لباس زیبای وجود که ریشه همه موهبت هاست بر قامت او پوشانیده است. هنگامی که در رحم مادر هم بود و دست او از همه جا کوتاه بود، از لطف خداوند بی بهره نبود بلکه هر چه نیاز داشت در اختیارش بود و پس از گام نهادن در فضای این جهان نیز آنچه مایه حیات و بقای او بود، از شیر گرفته تا نوازش ها و محبت های او را برایش فراهم ساخت.[۳۷] خداوند متعال در سوره نحل این نعمت ها را از ابتدای به وجود آمدن انسان تا بهره مندی او از نعمات دیگر از جمله میوه ها و... بیان می کند. و در انتها می فرماید: این ها برای مردمی که تفکر می کنند نشانه ای است.[۳۸]
۳. توجه به ضعف خدایان دیگر:
توجه به این حقیقت که خدایان دیگری که آدمی جایگزین خداوند متعال می کند، هیچ کدام از خصوصیات الوهیت و ربوبیت خداوند را ندارند. حضرت یوسف علیه السلام در زندان به دو رفیق زندانی اش می فرماید: «ای دو رفیق زنداینم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خدای یگانه مقتدر؟».[۳۹]
۴. توجه به پشیمانی در قیامت:
خداوند در قرآن می فرماید: «و چون کسانی که شرک ورزیدند، شریکان خود را ببینند می گویند: پروردگارا، اینها بودند آن شریکانی که ما به جای تو می خواندیم».[۴۰]
منبع :
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، المکتبه المرتضویه لإحیاء الآثار الجعفریه، بی جا، ص۲۶۶، ذیل ماده شرک.
جوادی آملی، عبدالله؛ توحید در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۸۳، چاپ اول، ۵۷۱.
سوره توبه، آیه ۳۰-۳۱.
سوره یوسف، آیه۱۰۶.