از شنیدن این کلام خشکم زد. تحیرم از آن رو بیشتر شد که اگر مسلمان نیست، پس در حرم امامرضا(ع) چه می کند؟
سکوتم را که دید، با همان لحن آرام ادامه داد: من مسیحی هستم حاج آقا. اما...
ه میانه حرفش دویدم و پرسیدم : پس در حرم مسلمانها چه می کنید؟
گقت: ماجرایش مفصل است. حوصله شنیدن دارید؟
با آنکه وقت روضه داشتم و باید میرفتم، اما حس کنجکاوی تحریکم میکرد که بمانم و قصه آن زن زائر مسیحی را گوش کنم.
زن چادرش را از داخل کیفش در آورد و آنرا روی سرش انداخت تا حرمت همراهی با من را بجا آورد. پس گفت: با من همراه شوید تا در خانه همه ماجرایم را برایتان تعریف کنم.
عذر آوردم و گفتم: خیر. الآن نمیتوانم. مجلس دارم و باید بروم تا خلف وعده نشود.اگر اجازه بدهید بعدا مزاحم می شوم.
گفت: من نیز دوست دارم به خانه ما بیایید و روضهای برای پسرم بخوانید.
تحیرم از این پیشنهاد او بیشتر شد. گفتم: مگر شما به روضهخوانی اعتقاد دارید؟
لبخندی زد و گفت بعد از آن ماجرا من همیشه در ایام محرم در مجالس روضهخوانی شرکت می کنم و نذری هم می دهم.
دیگر مشتاق شده بودم که ماجرای غریب آن زن و فرزندش را بشنوم. با او قراری گذاشتم و قول دادم که بعد از مجلس روضهخوانی، به خانهاش رفته و برای او و پسرش روضه بخوانم. آدرس خانهاش را داد و من ساعتی بعد زنگ در خانه او را فشردم. مردی موقر در را برویم گشود و با لهجه ارمنی سلام و تعارف کرد. جواب سلامش را دادم و به دنبال او وارد منزل شدم. در وسط حیاط پسرکی زیبارو در حال بازی بود. مرد او را صدا کرد. پسر جلو آمد و درحالیکه با تعجب به من خیره شده بود، سلام کرد. دستی به سرش کشیدم و با مهربانی جوابش را دادم. هر سه وارد خانه شدیم. زن به احترام حضور من روسری به سر کرده و منتظر نشسته بود. تعارف کرد که بنشینم. بر مبلی نشستم. کودک و مرد هم در کنارم نشستند. زن از من خواست تا روضه بخوانم. خواندم. سخت گریست. مرد نیز. کودک اما متحیّر به من خیره شده بود و پلک نمی زد. روضهام که تمام شد. زن اشکهایش را پاک کرد و گفت:
پسر لبخندی زد و نگاهش را به من دوخت. زن ادامه داد:
- پسرم فلج بود. او را برای معالجه به نزد هر دکتری که بردیم، گفت: خوب نمیشود. باجبار او را با همان وضعیت به مدرسه فرستادیم. روزی پسرم وقتی در حیاط مدرسه با همکلاسیهایش بازی می کرد، یکی از بچهها از او پرسیده بود:
- چرا برای معالجه پایت به نزد دکتر نمی روی؟
پسرم گفته بود: رفتهام. اما همه دکترها از معالجه پایم قطع امید کردهاند.
کودک پرسیده بود: به نزد همه دکترها رفتهای؟
پسرم گفته بود : آری.
کودک پرسیده بود: پیش آقا امام رضا هم رفتهای؟
پسرم گفته بود : نه. مگر ایشان هم دکتر هست؟
پسر گفته بود: هر کس از معالجه ناامید می شود به ایشان روی می آورد و ایشان هم بیمارهای لاعلاج را شفا می دهند.
آنروز فرزندم پریشان به خانه آمد و با عصبانیت به من گفت:
- چرا مرا به نزد دکتر مسلمانها نمیبری؟
با مهربانی به او گفتم: همه آن دکترهایی که به نزدشان رفتیم که مسیحی نبودند. خیلیهاشان مسلمان بودند.
با عصبانیت بیشتری گفت: منظورم دکتر امامرضاست.
از حرف و خطابش خندهام گرفت. پرسیدم: نکند منظورت رفتن به حرم امامرضا و دخیل بستن است؟
با گریه گفت: آری. دوستانم می گویند که ایشان هر بیماری را درمان می کند و شفا میدهد.
صورت خیسش را بوسیدم و گفتم
شفا دست خداست. مسیح یا امامرضا و یا دیگر بزرگان واسطه این شفا هستند.
بعد برایش توضیح دادم که: همانطور که ما حضرت عیسی را داریم و ایشان به اذن خداوند بیماران را شفا می دهد، مسلمانها هم پیغمبر و امامانی دارند که کار مسیحایی میکنند. اما این دکتری که تو از او حرف می زنی، دکتر ما نیست، دکتر مسلمانهاست. حالا هم که اصرار داری برایت طلب شفا کنیم، این یکشنبه ترا به کلیسا می برم و برای شفایت دعا می کنم.
پسرم نپذیرفت. دو پایش را یک پا و آن یک پا را هم در یک لنگه کفش کرد که الّا و بلّا باید وی را به نزد امامرضا ببرم. وقتی دیدم به هیچ صراطی مستقیم نیست سرش داد کشیدم و از او خواستم که به اتاقش برود و دیگر در باره این موضوع حرفی نزند. با گریه به اتاقش رفت و در را پشت سرش بست. هنوز لحظه ای نگذشته بود که سراسیمه از اتاق بیرون دوید و فریاد زد:
- مادر... مادر... دیدی آن آقا مرا هم ویزیت کرد.
با تعجب در او نگریستم و دیدم که دیگر نمی لنگد. سرش را به آغوش گرفتم و با گریه پرسیدم:
- تو ایشان را دیدی؟ بگو که به تو چه گفتند؟
گفت: همینکه به اتاقم رفتم. آقایی را دیم که نورانی بود و برتخت من نشسته بود. پرسیدم: اینجا چه می کنید؟ با لبخند گفتند: به عیادت تو آمده ام.
گفتم: شما که هستید؟
گفتند: همان دکتری که دوست داشتی ترا ویزیت کند.
بعد دستی به پایم کشیدند و گفتند: تو خوب شدی . برو و به مادرت بگو که هر کسی در خانه ما را بکوبد، ما او را ویزیت میکنیم.
زن سخنش تمام شد. سکوت کرد و آرام گریست. مرد درحالیکه اشکهایش را پاک میکرد، گفت:
- به مسیح قسم شما آقای مهربانی دارید. قدر این حرم و این بارگاه و این امام را بدانید.
من بی اختیار شروع به خواندن کردم:
- تو ایشان را دیدی؟ بگو که به تو چه گفتند؟
گفت: همینکه به اتاقم رفتم. آقایی را دیم که نورانی بود و برتخت من نشسته بود. پرسیدم: اینجا چه می کنید؟ با لبخند گفتند: به عیادت تو آمده ام.
گفتم: شما که هستید؟
گفتند: همان دکتری که دوست داشتی ترا ویزیت کند.
بعد دستی به پایم کشیدند و گفتند: تو خوب شدی . برو و به مادرت بگو که هر کسی در خانه ما را بکوبد، ما او را ویزیت میکنیم.
زن سخنش تمام شد. سکوت کرد و آرام گریست. مرد درحالیکه اشکهایش را پاک میکرد، گفت:
- به مسیح قسم شما آقای مهربانی دارید. قدر این حرم و این بارگاه و این امام را بدانید.
من بی اختیار شروع به خواندن کردم:
- شهنشهی که نوازد ز مهر آهو را – کجا ز درگه لطفش کسی رود مایوس
https://eitaa.com/joinchat/1114177731C7b2707b5a1
گروه گپ بانوان دهه پنجاهی 😍😍😍
ورود اقایون اکیدا ممنوع ❌❌❌
بی احترامی ممنوع❌❌❌
تبلیغ ولینک ممنوع❌❌❌
هدف ازتشکیل این گروه دور هم بودنه😍😍😁😁😁 خانم هایی ک عاشق حرف زدن و دورهمی هستن گروه ما بهترین گزينه برای یک گپ دوستان باحال بریم بترکونیم۰😄😄😄😄
لطفا دوستانتون دعوت کنید لینک رو توی کانال وگروهاتون بفرستین همگی خوش آمدید به گروه خودتون 😍😍😍😍
🚨 پخش زندهٔ گفتگوی علیرضا پناهیان
🔆 از شبکه یک سیما
🔻امروز سهشنبه، ساعت ۱۹:۳۰
🔰 با موضوع: نقش محبت اهل بیت(ع) در تقابل با فتنههای فرهنگی
💠 از جوار حرم رضوی
#در_محضر_معصومین
🔰امام رضا علیه السلام:
🔴اگر نیڪے کنید بر خودتان نیکے
کردهاید اگر بدی کردید پشیمآن
شوید و جبران ڪُنید، خـدایی هست کہ
ببخشد .
📚عُـیون اخبار،ج۱،ص۲۹۴
#حدیث_روز
هدایت شده از ✨👩🏻🎓Nasle bartar✨👨🏻🎓
سیده صغری علوی:
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
دوستان عزيز، محصولات متنوع، جذاب و رنگارنگى كه با نمد توليد ميشن رو ميتونين از طريق اين كانال ببينيد و در صورت تمايل، به ما سفارش بدين تا با مناسبترين قيمت و در كمترين زمان اونها رو براتون ارسال كنيم
براى سفارش دادن ميتونيد با ما تماس بگيريد:
آیدی سفارش⚘
@Soghraalavi
لینک کانال🍃🌹
eitaa.com/namadalavi
پیج اینستا🌹🍃
@namadalavi
🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
حلول ماه ربیع الاول ماه جشن و سرور اهل البیت ( ع ) را به تمامی مسلمین تبریک می گوییم .
ماه ربیع الاول آغاز شده است؛ ماهی که در آن حوادث تاریخی مهمی اتفاق افتاده است که از آن جمله، حادثه مهم و تاریخی لیله المبیت، هجرت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه، ولادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق علیه السلام، ازدواج حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم با حضرت خدیجه علیها السلام، آغاز امامت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه و هلاکت یزید بن معاویه از جمله حوادث فرخنده این ماه است. همچنین غزوه بنی نضیر در سال چهارم هجری، صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه در سال 41 قمری، شهادت حضرت امام حسن عسگری علیه السلام در سال 260 قمری، واقعه احراق مکه در هنگام جنگ یزید با عبدالله بن زبیر در سال 64 قمری، حادثه صاحب زنج و قتل 300 هزار نفر از مردم بصره به دست موفق عباسی در سال 258 از دیگر حوادث مهم ماه ربیع الاول است.
مناسبت های ماه ربیع الاول:
شب اول ربیع الاول:
این شب به نام «لیله المبیت» مزین است، در این شب یک حادثه مهم تاریخی واقع شده است؛ در سال سیزدهم بعثت، رسول خدا(ص) از مکه به قصد هجرت به سوی مدینه، از شهر خارج شد و در «غار ثور» پنهان گردید و امیرمؤمنان حضرت علی(ع) برای اغفال دشمنان، فداکارانه در بستر آن حضرت خوابید و مشرکان قریش که خانه رسول خدا(ص) را محاصره کرده بودند، به گمان آن که ایشان در بستر آرمیده است، تا صبح منتظر ماندند و چون صبحگاهان با شمشیرهای برهنه به منزل آن حضرت هجوم بردند تا رسول اللّه(ص) را بکشند، حضرت علی (ع) را دیدند که از آن بستر برخاست، بدین ترتیب، پیامبر گرامی اسلام(ص) در فرصتی مناسب خود را از چنگال مشرکان قریش نجات داد و امام علی(ع) نیز با این فداکاری، عشق، علاقه و برادری خود را نسبت به ایشان نشان داد؛ این در حالی بود که هر زمان ممکن بود کسی را که در آن بستر خوابیده بود به قتل برسانند. بنابراین آیه شریفه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ; (سوره بقره، آیه 207) بعضی از مردمِ (با ایمان و فداکار) جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است» در حق امیرالمومنین (ع) نازل شد. سال هجرت رسول خدا (ص) مبدأ تاریخ مسلمانان است و تحولی عظیم در جهان اسلام روی داد.
روز هشتم ربیع الاول:
در روز هشتم این ماه در سال 206 هجری قمری، شهادت امام حسن عسکری(ع) طبق روایتی واقع شده است و از همان روز، امامت حضرت صاحب الزمان، حجه بن الحسن ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ آغاز گردید. روز دهم ربیع الاول: روز ازدواج رسول خدا (ص) با حضرت خدیجه کبری(ع) است به همین مناسبت روزه این روز به عنوان شکرگزاری مستحب شمرده شده است.