اعضای کانال فردا عازم سفر به مشهدمقدس هستم
نایب زیارت همگی کانال هستم حلال کنید
التماس دعا
مدیرکانال
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
نشانههای ظهور به این معنا نیست که بِایستی تا محقق بشود! به این معناست که کجا باید بِرَوی و حضور داشته باشی.
👤 استاد رائفی پور
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین علیهالسلام:
✍️ اِجْعَلْ رَفيقَكَ عَمَلَكَ وَ عَدُوَّكَ اءَمَلَكَ.
🔴عملت را دوستِ خود و آرزويت را دشمن خود قرار ده.
📚 شرح غررالحكم، ج۲، ص۱۸۲
#حدیث_روز
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صدای ماندگار شهید
♦️مصاحبـه با #شهید_شاهرخ_ضرغام
ملقب به #حُر_انقلاب
#سالروز_شهادت🕊
صلوات اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم💐💐💐💐💐
#ازشهدا بیاموزیم❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
✍آزمونی که قبل از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از همه میگیرند!!
✅ " استاد محمد شجاعی "
اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرج
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰امیرالمؤمنین علیه السلام :
✍لاتَتَکَلَّمَنَّ إذا لَم تَجِد لِلکَلامِ مَوقِعا.
🔴وقتی برای گفتار،زمان مناسبی نمی بینی سخن مگو.
📚غررالحکم و دررالکلم، ح 10274
#حدیث_روز
شهیدی که برای اعزام به منطقه عملیاتی رضایت سردارسلیمانی راجلب کرد
علی ۱۹ آذر ۱۳۹۴ به سوریه اعزام میشود و چون تخصص مخابرات داشت، قرار میشود در همین واحد خدمت کند. اما روح بی قرارش باعث میشود با اصرار از مسئولان تقاضای اعزام به مناطق عملیاتی را بکند. علی برای اعزام به منطقه عملیاتی موافقت سردار سلیمانی یا سردار اصلانی را جلب میکند.
شهید آقاعبداللهی در بخشس از وصیتنامهاش خطاب به همسرش نوشته است: خواسته من از شما این است که لحظهای از ولایت و خط رهبری جدا نشوید زیرا دشمن امروزه همین را میخواهد و تلاش به این دارد
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🔴 آیا تشرفاتی که از علما به ما رسیده، صحیح است؟
🎙#استاد_شهبازیان
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰پیامبر صلی الله علیه وآله:
✍لَوْ كَانَ الْحُسْنُ شَخْصاً لَكَانَتْ فَاطِمَةَ بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً.
🔴اگر تمام خوبیها به شکل یک شخص مجسّم شود آن شخص فاطمه سلام الله علیها است!
و فاطمه سلام الله علیها از آن هم بالاتر است.
دخترم فاطمه سلام الله علیها از لحاظ اصالت و شرافت و کرامت، برترین فرد زمین است.
📚 مائة منقبة، ابن شاذان، ص۱۳۵.
#حدیث_روز
۲۰ آذرماه
سالگرد تولد
شهید مدافع حرم
رسول خلیلی
فرازی از وصیتنامه
خطاب به پدر و مادرش می گوید
این فرزند حقیرتان را دعا کرده و از خدا بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد
میدانم که شما از راهی که رفته ام ناراحت نیستید و این را شما بمن آموخته اید و این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند
#شهید_رسول_خلیلی
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
♦️خواب بشارتآفرین، قبل از شهادت ❓
✅ شب قبل از شهادت آیتالله دستغیب را - به نقل از فرزند ایشان – چنین نقل کرد: نیمههای شب بود که پیش از موعد که برای تهجد از خواب بر میخواست، ناگهان سراسیمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند کرده و نشست. دستهایش را بر پیشانی نهاد و مرتبا «لاحول و لا قوة الا بالله» میگفت. حالتش از یک خواب هولناک خبر میداد، اما سخن مرا که شما را چه میشود آیا آب میخواهید؟ چیزی دیگر میخواهید؟ پاسخ نمیداد.
اصرارم زیاد شد، فرمود: امروز دیگر جز با اشاره با شما سخن نمیگویم.
آنگاه کمی دراز کشید و برای تهجد طبق معمول برخاست. آخرین دقایق، هنگامی که از پلکان منزل جهت بیرون رفتن پائین آمد، دست چپ را به سینه اشاره کرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدین ترتیب خداحافظی کرد.
آن وقت من (سید محمدهاشم دستغیب فرزند آیت الله شهید دستغیب) نفهمیدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتی بعد صدای انفجار از معنی این اشاره پرده برداشت، یعنی من هم پرواز نمودم و به ملکوت اعلا رفتم.
🔅 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات💐💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🔴 راه میانبر دوستی با امام زمان
🔵 از دو مسیر می توان به صورت ویژه به امام زمان ارواحنا فداه نزدیک شد
🎙 #استاد_عالی
#مهدویت
شهیدی که یک تنه جلوی ۴۰ داعشی ایستاد!
اگر شهید عبدالکریم پرهیزگار نبود، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز سقوط میکرد
او به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاڪت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود. به سوی او حمله میکنند تا اسیرش کنند، اما این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد
شهیدپرهیزگار ۲۰ آذر ۹۶ در سوریه به شهادت رسید و هیچ گاه دومین پسرش را ندید...💔
# شهید عبدالکریم پرهیزگار
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
21.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعوتید به هیات صراط الزهرا(س) دختران انقلاب
🏴به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س)
سخنران: خواهر #شهید_ابراهیم_هادی
مداح : حاج امیـــر عباسی
🕔زمان:#چهارشنبه ۲۲ آذر از ساعت۱۵
📍مکان: بیت جانباز حاج مصطفی باغبانی(خیابان سنایی،کوچه نهم،نبش گیلان)
📌همراه با:
آموزش امر به معروف و نهی از منکر
ثبت نام گروه سرود(دختران ۸تا۱۲سال)
سفره احسان
🔹 تک پسـر بود. خانه ی بزرگی فروختند پولش را ریختند به حساب مسعود تا دیگر جبــهه نرود. کارخـانه بزند و خودش مدیر شود.
🔸 بار آخـری که رفت؛ توی وسـایلش یک چک سفید امضـا گذاشته بود با یک نامـه؛ نوشتـه بود: «برگشـتی در کـار نیست! این چک روگذاشتم تا بعد از من برای استفاده از پولی که ریختین توی حسابم، به مشکل بر نخورید.»
🌷 دوبـاره مهمـات را گذاشت روی شـانهاش. یکی از دوستانش، دل از دستش رفت؛ صدا زد: «مسعود بس است!»نگاهش کرد؛ اما سرش را که برگـرداند، تیــر خـورد تـوی ســرش.
🌹 فقط گفت: «یــا حســین ع»
و همانجـا افتـاد.
📚 تک پسـر
/ نسیبه استکی
#شهید_مسعود_
#آخوندی
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
❓❓شکل پوشش حضرت فاطمه(س) در بیرون از خانه چگونه بود؟
🌱پوشش اول : بزرگتر از روسریهای فعلی زن ها به صورتی که سر و سینه و گردن را میپوشانده است
🌱پوشش دوم: نوعی پوشش سراسری شبیه چادر امروز یا پیراهن بلند عربی
🌱حضرت در راه مسجد میان بانوان راه میرفت .خودش را در اجتماع ظاهر نکرد و در میان جمعیت پیدا نبود
🌱وقتی حضرت زهرا(س) وارد مسجد میشود در آنجا پردهای نصب میشود بین مردان و زنان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨◾️✨◾️✨◾️✨◾️✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📹 بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان علیه السلام
#مهدویت
✍دیدار از مادر شهید مرتضی عسکری زاده بیست و یکم آذرماه ۱۴۰۲...
🔹تاریخ تولد: ۱۳۶۲/۱۱/۲۸
🌹تاریخ شهادت : ۱۳۹۷/۱/۳۱
🔸طبق روایت همسر شهید همیشه نمازش را اول وقت می خواند.
اگر در میان بیابان هم مانده بودیم یک عادت خوبش را هیچ وقت ترک نمیکرد نماز اول وقت...
🔹هیچ بهانهای نمیتوانست او را از خواندن نماز در اول وقت منصرف کند حتی اگر در راه بودیم حتما میایستاد و گوشهای نمازش را میخواند به یاد ندارم که حتی یکبار از این عهدی که با خودش کرده بود غفلت و کوتاهی کند.
🔸گاهی با خودم فکر میکنم که شهادت و بهشت شاید بهای همین عهد و پیمانهای محکم و قلبی است که هر کس بین خود و خدایش دارد.
#شهید_مرتضی_عسکری_زاده
هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
باسلام
هر روز را با یاد شهدا آغاز کنیم
🌷 بسیجی شهید نامدار حاتمی مطلق
🌷 تولد اول آذر ۱۳۴۸ فراشبند استان فارس
🌷 شهادت ۲۳ آذر ۱۳۶۶ جزیره مجنون عراق
🌷 سن موقع شهادت ۱۸ سال
🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز میباشد
✍ بخشهایی از وصیتنامه این شهید عزیز
✅ بار خدايا اين تن ذليلم را بپذير اين بدن گناهكارم را كه در اين جهان مادى و جهانى كه رو به تاريكى و يأس و نااميدى است بپذير و به جهان معنوى برسان.
✅ الهى نميدانم تو از من راضى هستى يا نه. نمى دانم با اين همه سستيهايم در برابر تو چگونه ام از خدا مى خواهم كه اين بنده گنهكارش را ببخشد و اين غفلتها را كه در كارها كرده ام ناديده و مرا مورد عفو خود قرار دهد
✅ در پايان مى خواهم كه خواهران حجاب را حفظ كنند و برادران هم در كارهاى نيك يكديگر را يارى و راهنمايى كنند
✅ به گفته هاى ما ( شهدا ) عمل كنند زيرا در قرآن آمده است كه
و لا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
اى كسانيكه ايمان آورده ايد گمان مبريد آنان كه شهيد شده اند مرده اند اما آنان زنده اند و نزد پروردگارشان جاویدند و روزی می گیرند خواهند، « پس به گفته هاى ما عمل كنيد »
✅ وصيتم به همه مردم ايران اين است كه تا آخرين قطره خونتان در برابر كفر و نفاق مانند كوهى استوار بايستيد و امام را تنها نگذاريد
🤲 هدیه به ارواح طیبه همه شهدا، امام شهدا و شهدایی که امروز سالگرد شهادتشان میباشد و این شهید عزیز فاتحه با صلوات💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه
🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
#مهدویت
🖇 #پارت_29🌿
و این استارتی بود برای برگشتن به حالت همیشگیشون!!
معلوم بود واقعا شیش،هفت روز سعی در عادی نشون دادن شرایط،براشون خیلی سخت گذشته...!
فضای سردی که به یکباره حاکم بر روابطمون شد،اینو میگفت...!
خوبیش این بود که دیگه هیچکس مجبور به تظاهر نبود!!
تمام اون چندروز،تو هتل حبس بودم که نکنه کسی منو ببینه و آبروی خانم و آقای دکتر به خطر بیفته...!!
اکثر وقتا رو خواب بودم و بقیش رو هم به گوش دادن آهنگ میگذروندم!
جوری که تمام آهنگ های رپ رو از بر شده بودم...!
چند بار دیگه هم مامان و بابا بخاطر صورتم بحثشون شد!
که باعث میشد غرورم از قبل هم خورد تر بشه...😢
باورم نمیشد اینقدر آدم بی ارزشی شده باشم که بدون در نظر گرفتنم،راجع بهم صحبت و دعوا کنن...💔
تو اون ده روز ،تنها چندبار از هتل خارج شدم که اون هم برای خریدن سیگار بود!
و یک اسپری!
برای از بین بردن بوی سیگار...
کم حرف میزدم!
یعنی حرفی نداشتم که بزنم!
در حد سلام و خداحافظ
که اون هم اونقدری زیرلبی بود که خودم به زور صداشو میشنیدم!😕
مامان راست میگفت!
زخم روی صورتم وحشتناک تو چشم بود!
کاش میشد از عرشیا شکایت کنم
اما با کدوم شاهد؟؟
اصلا اگر هم مشکلی از این جهت نبود،
چجوری باید از رابطم با چنین آدم مزخرفی برای بابا،که جز هم کیشای خودشو آدم حساب نمیکرد،
توضیح میدادم!؟😣
در آخر هم مامان برای جراحی صورتم حریف بابا نشد...!
حتی دیگه موافق پیشنهاد مامان،
برای ادامه تحصیل من،
تو خارج از کشور نبود!
و میگفت "جلوی چشممونه نمیدونیم داره چه غلطی میکنه!
فکرکن بفرستمش جایی که هیچ کنترلی روش ندارم!!
نمیدونم این بچه به کی رفته!
همش تقصیر توعه😠
من از همون اولشم میگفتم بچه نمیخوام!"
نمیدونم!فکرمیکرد نمیشنوم یا از قصد بلند میگفت تا بیشتر از این بشکنم...!
هیچی بیشتر از اینکه فکر میکردم یه موجود اضافی ام،اذیتم نمیکرد...😣
بالاخره اون روزای مسخره،هرجور که بود،تموم شدن و برگشتیم تهران...
اما با حالی که هرروز بدتر و بدتر میشد و منو تا مرز جنون میبرد!
تا یک هفته تونستم دانشگاه رو به بهونه ی لق و تق بودن بپیچونم!
روزایی که با کمک مرجان،سیگار،مشروب و هدست به شب میرسید
و با کمک قرص آرامبخش به صبح!!
هیچکس باورش نمیشد این مرده ی متحرک،ترنم سمیعیه!!
مامان سعی داشت با استفاده از روش هایی که برای بقیه مریض هاش به کار میبرد،
حال داغون من رو هم خوب کنه!
اما هربار به یه بهونه از سرم بازش میکردم و
در اتاق رو قفل میکردم!!
با شروع دانشگاه،هرروز یه چسب زخم به صورتم میزدم و سعی میکردم فاصلم رو با همه حفظ کنم،تا کسی چیزی از علت زخمم نپرسه😒
یک ماهی به همون صورت میگذشت
و فقط کلاس های دانشگاه رو
اونم نه به طور منظم ،
و نه به اختیار خودم ،
شرکت میکردم!
و سعی میکردم معمولی باشمبه جز وقتایی که گیر دادن مامان و بابا شروع میشد!
اون شب بعد از شام،طبق معمول بابا صحبت رو کشوند به بی لیاقتی های من
و اینکه اون دوشب رو کجا سپری کرده بودم
و زخم صورتم و خودکشیم برای چی بود!
دیگه حال دعوا کردن نداشتم!
فقط بشقاب رو انداختم زمین و خورد کردم و بدو بدو رفتم تو اتاق و درو بستم...!
اما آروم نشدم!
ناخودآگاه شروع به داد زدن کردم
"چرا ولم نمیکنید😠
چرا راحتم نمیذارید😖
چیکار به کارم دارید😫
من که حرفی با شما ندارم...
خستم کردید😭😭"
بلند بلند جیغ میکشیدم و خودمو میزدم!
موهامو میکشیدم و گریه میکردم!
شاید واقعا دیوونه شده بودم!
به قدری جیغ زدم که گلوم شروع به سوختن کرد!
بی حال روی زمین افتادم و چشمامو بستم....