eitaa logo
منتظران گناه نمیکنند
2.5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
5.2هزار ویدیو
353 فایل
خادم کانال منتظران گناه نمیکنند👇 @appear وروزو کردن تبلیغات درکانال تاسیس کانال : ۱۳۹۷٫۱٫۱۱ پایان کانال : ظهور آقا امام زمان عج ان شاء الله نشر از مطالب کانال آزاد ✔️
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین جمعه محرم شد چرا انقد داره زود تموم میشه .. من خیلی دلم تنگ میشه ابی‌عبدالله شاید محرم سال بعدُ ندیدم کم برات گریه کردم ولی همین کم‌و از ما قبول کن ما که به جز حب‌ِّ تو امیدی برای نجات نداریم ای کشتیِ نجات ما رو به حرمت برسون ...
🔴سایت رسمی روابط عمومی وزارت دفاع ایران از شهروندان می‌خواهد باتوجه به دوره حساس کنونی از تجهیزات نظامی در جاده‌ها عکس و فیلم نگیرند و در بازنشر آن کمک نکنند. ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمانم✋🌸 ای دیدنت بهانه ترین خواهش دلم فڪری بڪن برای من و آتش دلم دست ادب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش
✨◾️✨◾️✨◾️✨ یاد حضرت در دقایق زندگی 🔴 معنای غیبت امام زمان علیه‌السلام 🔹 برای غیبت معانی مختلفی بیان شده است. یکی از آن معانی عدم رؤیت و دیده نشدن است. 🔹 در بعضی روایات از جمله روایتی که از خود حضرت وارد شده، ایشان به خورشید پشت ابر تشبیه شده‌اند. 🔸 یعنی او وجود دارد، اما این ما هستیم که از دیدن آن حضرت محروم هستیم، ولی او ما را می‌بیند. 🔹 طبق بعضی روایات نیز غیبت به معنای دیدن و نشناختن است. 🔸 مثل جریان حضرت یوسف (ع) و برادرانش که اگر چه آنها یوسف را می‌دیدند، ولی او را نمی‌شناختند و‌ یوسف آن‌ها را می‌شناخت.
🔰صاحب مکیال المکارم می نویسد: یکی از دوستان صالح من در عالم خواب مولا صاحب الزمان سلام الله علیه را دید که فرمود: ✍ من دعاگوی هر مومنی هستم كه پس از ذكر مصائب حضرت سيدالشهدا سلام الله علیه برای تعجیل فرج و تایید من دعا كند! 📚 مکیال المکارم بخش۶ ذیل قسمت۲۹ 🔹جهت تعجیل در فرج: 🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منتظران گناه نمیکنند
👶 #تربیت_مهدوی ۱۳ 📌 شیرِ سازنده 🍼 یکی از بزرگترین وظایف مادر در دوران نوزادی، شیر دادن به فرزند اس
👶🏻 ۱۴ 📌 نسخهٔ کوچکی از جوانی 👑 هفت سال اول زندگی، دورهٔ آقایی کودک است. آقایی یعنی به همهٔ نیازهای کودک توجه شود. مشخصات این دوران به شرح زیر است: 1⃣ مرحلهٔ خودمداری: کودک باید آزاد باشد و مسئولیتی متوجه او نباشد. آزادی یعنی ایجاد محیطِ مناسب، به نحوی که مجبور نباشیم به کودک امر و نهی کنیم و او به راحتی به بازی و جست‌و‌جو بپردازد 2⃣ تحرک زیاد: کودک سالم دارای تحرک زیاد است و اگر این‌ چنین نباشد، غیر‌عادی و نامتعادل است 3⃣ بازی کردن: شغل اصلی کودک در این دوران، بازی است. بازی‌های خلاقانهٔ کودک، سبب تکامل روح و جان او می‌شود و به کودک، قدرت ابتکار (نوآوری) می‌دهد و استعدادهایش را شکوفا می‌کند 4⃣ کنجکاوی، سؤال و پرسش: کودک سعی دارد محیط پیرامون خود را بشناسد و بفهمد که چگونه می‌تواند با محیط اطرافش ارتباط بگیرد 5⃣ تقلیدپذیری: در این دوره، کودک بیش از هر زمان دیگری از رفتار و گفتار دیگران تقلید می‌کند 🔺به طور کلی، این دوره، پایه و اساس شکل‌گیری شخصیت انسان و نسخهٔ کوچکی از جوانیِ اوست که مهم‌ترین نقش را در شکل‌گیری شخصیت مهدوی فرزند دارد
منتظران گناه نمیکنند
﷽ #مثبت_نه⇦قسمت پنجم 5️⃣ ❓پرسش:   مردهـا چشمهایشـان را ببندنـد، چـرا فقـط مـا خانمهـا حجـاب داشـته
⇦قسمت ششم 6⃣ ❓پرسش:   .آیــا زمــان حضــرت فاطمــه (علیه السلام) چــادر وجــود داشــته کــه بــه مــامیگوییــد حجــاب کامــل فقــط چــادر اســت؟! ✅پاسخ: همانطـور کـه میبینیـد در ایـن آیـه شـریفه، کلمـه «جلبـاب» آمـده اسـت کـه بـه عقیـده بسـیاری از مفسـران بـه معنـی پوشـش بلنـدی اسـت کـه بـدن را در بـر میگیـرد و امـروزه معـادل آن چـادر اسـت. 💅¦⇠ 🧕¦⇠
منتظران گناه نمیکنند
انتظار عشق قسمت32 با آقا مرتضی رفتیم یه نشستیم - اقا مرتضی ،من بابت حرفای پدرم خیلی شرمندم... آقا
انتظار عشق قسمت33 بعد چند دقیقه عاقد اومد و بابا با امضا زدن چند تا برگه ،بابا و مامان بلند شدن و رفتن گریه ام گرفت ،چادرمو کشیدم پایین تر که کسی صورتمو نبینه بعد از خوندن خطبه عقد ،با بله گفتن من همه شروع کردن به صلوات فرستادن ،بعد هم اقا مرتضی بله رو گفت ( مهریه من ۱۲ تا شاخه گل نرگس بود ،ولی مامان اقا مرتضی یه سفر کربلا هم اضافه کرده بود ) بعد یکی یکی میاومدن کنارمون و تبریک میگفتن یه دفعه حامد اومد جلوم چادرمو برد عقب تر با دیدن چشماش خودمو انداختم توی بغلش و آروم گریه میکردم حامد: اجی خوشگلم ،آدم که روز عقدش گریه نمیکنه منو از خودش جدا کرد و اروم گفت: میگم دیونه ای میگی نیستم ،خدا به داد اقا داماد برسه ( خندم گرفت از حرفش) بعد دستمو گرفت گذاشت داخل دست مرتضی ،گرمای دستشو حس میکردم حامد:اقا مرتضی ،این خواهرمون دیگه فقط شما رو داره ،مواظبش باشین آقا مرتضی : چشم بعد فاطمه و اقا رضا اومدن سمتمون ، فاطمه بغلم کرد : تبریک میگم عزیزم، آخه نگفتی دل این اقا مرتضی رو چه جوری تصاحب کردی (فاطمه از حالم باخبر بود ،واسه همین سعی میکرد با شوخیاش یه کم بخندم) اعظم خانم و زهرا خانم هم یه گوشه وایستاده بودن رفتم کنارشون - سلام،خیلی خوشحالم کردین ،اومدین به عقدمون... اعظم خانم: سلام به روی ماهت ،ما خیلی خوشحالیم که تو مارو دعوت کردی زهرا خانم: انشاءالله خوشبخت بشین - خیلی ممنونم اقا مرتضی: هانیه جان! ( برگشتم سمتش،از گفت این کلمه خیلی خوشم اومد) - بله اقا مرتضی: بریم ؟ - اره بریم با همه خدا حافظی کردیم رفتیم سوار ماشین شدیم حامد اومد کنار ماشین... حامد: داداش صندوقت و میزنی ،چمدون آبجیمونو بزاریم آقا مرتضی : چرا که نه ... - حامد جان قبل رفتن بیا پیشم ببینمت حامد : ای به چشم ،مواظب خودت باش خدا حافظی کردیم و حرکت کردیم سمت خونه آقا مرتضی اینا...