منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_نهم #ازدواج_صوری چادرها بردم قسمت حسینه دادم به خواهرا نیم ساعت گذشت از ای
بسم رب الصابرین
#قسمت_دهم
#ازدواج_صوری
گوشی برداشتم شماره وحید گرفتم
وحید:سلام آبجی بزرگه
-سلـام داداش کوچیکه
آقاوحید:دارم برای یه هفته میرم مشهد زیارت
وحید:دخترخاله شوخی نکن
-شوخی نمیکنم
حواستون ب هئیت باشه خانم ستوده (سارا)این یه هفته کارای منو میکنه
وحید:قشنگ هماهنگ مماهنگی هارو کردی زنگ زدیا
التماس دعا
خانم و فنقل مارو هم خیلی دعا کن
-محتاجم به دعا
خداحافظ
ولی خدا وکیلی خودمونیم چه یهویی دارم میرم مشهد
رفتم تو اتاقم انگشتر طلام دستم کردم
هروقت میخواستم جای غریبه برم انگشتر می اندازم
بالاخره تایم حرکت رسید
تو راه آهن مامان سفارش میکرد
منم مسخره بازی درمیاردم
-الان لاستیکای قطار پنچر میشه ووووووییییی😱😱
وای بنزینش تموم بشه پمپ بنزین هست سرراه 😁😁😱😱
وووووویییییی أه چقدردر 😱😱😱
مامان:پریا کم مسخره بازی دربیار😡
دودقیقه آدم باش👊😡
-سعی میکنم
تایم حرکتمون ۸ شب بود
بالا خره به سمت مشهد راه افتادیم
یه کوپه دربست مال ما بود
شروع کردیم ب تخمه خوردن
-وووووویییی بهار
بهار با ترس :خاک تو سرم چی شده -برام برو خواستگاری تخمه
من عاشقش شدم 😍
-خاک تو سرت آدمی نمیشی
ساعت نزدیکای ۹صبح بالاخره رسیدیم مشهد
من به هوای تو محتاجم امام رضا😍❤️
رفتیم هتل صبحونه خوردیم
حاضر شدیم برای زیارت
چفیه عربی برداشتم
گذاشتم تو کیفم
بعداز ۵-۶دقیقه رسیدیم حرم
-بهار از هم جدا بشیم
همه میدونستن اون پریای شر و شیطون وقتی میاد مشهد فقط ساکن دیار عشقه
رفتم یه قسمتی که تقریبا خلوت بود
چفیه انداختم سرم
اذن دخول خوندم
بعد زیارت نامه
اشکام باهم مسابقه داده بودن
هق هقم بلند شد
یا امام رضا لایق کن تا آخر عمر کنیز این دستگاه باشم
به سمت حرم حرکت کردم
ضریح طلایی غلغله بود
از دور سلام دادم
به جعمیت نزدم
گاهی دیده بودم تو همهمه ی جعمیت حجاب خواهران ناقص میشه
زیارت مستحبه
اما حجاب واجبه
به سمت زیرزمین راه افتادم با آرامش زیارت کردم
وروبه ضریح نشستم با آقا حرف زدم
نویسنده :بانو.....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیر😊🖤
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_دهم #ازدواج_صوری گوشی برداشتم شماره وحید گرفتم وحید:سلام آبجی بزرگه -سل
بسم رب الصابرین
#قسمت_یازدهم
#ازدواج_صوری
روزها از پس میگذشت
یه هفته مثل برق و باد گذشت
و الان تو قطار در حال برگشتیم
همیشه وقتی میرم مشهد پراز انرژی و شلوغ کاری میکنم
برگشت خالی از حس های دنیویی اما دلتنگ آقا
بالاخره رسیدیم خونه
ساکم گذشتم تو اتاقم
-مامان میشه سوئیچ بدید برم هئیت
مداحی امام رضای حامد زمانی گذاشتم
بعداز ۱۰دقیقه رسیدم هئیت
دیدم خانما دارن علاوه بر لباس حضرت علی اصغر دارن تو هر بسته عبای کوچک میذارن
منو میگی قاطی کردم کلان
با خشم رو به یکی از خانما گفتم :خانم ستوده کجان ؟
یهو سارا گفت :سلام مشهدی پریا
دستش گرفتم بردم یه گوشه این عباها از کجا اومده
سارا:طرح آقا صادق هست
بدون معطلی شماره عظیمی گرفتم بدون سلام علیک بهش گفتم
-آقای عظیمی شما طراح هئیتی ؟
عظیمی:چی شده خواهر احمدی؟
-تو کدوم مقتل و کتاب اومده حضرت علی اصغر عبا پوشیدن
این چه طرحیه دادید
😡😡😡😡
عظیمی:خواهراحمدی
-هیچ دلیلی پذیرفته نیست
لطفا هم دیگه تو کاری که ب شما مربوط نیست دخالت نکنید😡😡😡
الانم زنگ میزنم به وحید میگم اگر قراره این عباها باشه برای همیشه من از این هئیت میرم
عظیمی:خواهر احمدی
نذاشتم حرف بزنه گوشی قطع کردم
سرم گذاشتم رو میز اشکام جاری شد
خدایا 😭😭
چرا این پسره همیشه میخاد حرص و اشک منو در بیاره
گوشیم زنگ خورد
اسم وحید نمایان شد با صدای گرفته گفتم :بله
وحید:سلام آجی چی شده ؟
-یا میای تا نیم ساعت دیگه تمام عباهارو جمع میکنی یا من دیگه کاری به کار این هئیت ندارم
وحید:باشه آروم باش اومدم
تا ساعت ۲-۳طول کشید کار دوخت عباها متوقف بشه
اما من واقعا ناراحت و عصبی بودم
نویسنده :بانو....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
مدیر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_یازدهم #ازدواج_صوری روزها از پس میگذشت یه هفته مثل برق و باد گذشت و الان
بسم رب الصابرین
#قسمت_دوازدهم
#ازدواج_صوری
دیگه عباها درحال ارسال به انباری هئیت بودن
که وحید گفت:دخترخاله یه فکری برای این عباها کن
والا پول رفته سرش
در حینـ حرف زدن بودیم که آقای عظیمی خجل وارد حسینه شد
باهم لج بودیم اما اصلا قشنگ نبود وسط اینـ همه بچه ازمنی که چندسال ازش کوچکترم عذرخواهی کنه
درحالی که سرش زیر بود صداش پراز معذرت خواهی بود
برادر عظیمی:خواهراحمدی ببخشید فقط میخاستم بسته ها پربارتر بشه
-ایرادی نداره
آقاوحید حناها بخرید گلهارو خشک کنید برای شب حضرت علی اکبر با حناها بسته بندی کنیم
آقاوحید:بله حتما
زد به شانه برادر عظیمی و گفت :برادر صادق برید بازار گل تهران ۷۰۰-۱۰۰۰شاخه گل بخرید
بیارید همه باهم خار و خاشاک گل قیچی کنیمـ
برادر عظیمی:چشم
وحید:چک بنویسم دیگه
برادر عظیمی: نه هست
فعلا یاعلی
نویسنده:بانو....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
مدیر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_دوازدهم #ازدواج_صوری دیگه عباها درحال ارسال به انباری هئیت بودن که وحید گ
بسم رب الصابرین
#قسمت_سیزدهم
#ازدواج_صوری
تا برادر عظیمی بره گلها بخره بیاره چندساعت طول کشید
منم تمام اون چندساعت فکرم درگیر این بود که بااین همه عبای فنقلی چی کنیم
أه انقدر فکر کردم مخم هنگید الله اکبر
-سارا سارا
سارا:بله چی خواهر؟
-کدوم ائمه تو سن کودکی ب امامت رسیدن؟
مخم هنگ به خدا
سارا: آقاامام جواد و آقا حضرت صاحب الزمان
-ایول سارا
پاشدم رفتم سمت بیرون هئیت و پسرخاله ام پیدا کردم
چون پیش چندتا آقا بود فامیلیش صدا کردم
-برادر جوادی
فامیلی وحید ، جوادی بود
وحید:بله
-پسرخاله فهمیدم این عباهارو نگهداریم برای نیمه شعبان به پسر بچه ها میدیم
وحید:یعنی برنامه شاخه گل لغو میشه ؟
-نه اون سرجاشه اینم اضافه میشه
وحید :باشه ممنون
ساعت ۴بعدازظهر که برادر عظیمی از تهران برگشت
همه نشستیم به قیچی خارهای گلا
تا ساعت ۹شب طول کشید
ساعت ۹گلا گذاشتیم تو ماشین من
چون ما یه بهار خواب خیلی بزرگ داشتیم
وقتی رسیدم خونه ب کمک مامان و بابا گلهارو تو بهار خواب جا دادیم
تا خشک بشه
نویسنده :بانو.....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
مدیرر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_سیزدهم #ازدواج_صوری تا برادر عظیمی بره گلها بخره بیاره چندساعت طول کشید
بسم رب الصابرین
#قسمت_چهاردهم
#ازدواج_صوری
هر چقدر به روز اول محرم نزدیک میشیدم
استرسمون بیشتر بیشتر میشد
سه سالی بود پدرامون فقط نظارت میکردن به کار هئیت و تمام امور اجرایی سپرده بودن به بچه هاشون
پدرمن (کربلایی پرویز احمدی)
پدر وحید یا به عبارت دیگر شوهر خالم ( حاج محسن جوادی)
و پدر آقای عظیمی (حاج مهدی عظیمی )
سه تا رفیق جون درجونی بودن که این هئیت میزنن
سال ۶۰سال تاسیس هئیت بوده
اول یه هئیت کوچلو بوده
اما با جانبازیت شوهر خالم و حاج مهدی هئیت بزرگتر میشه
اون موقعه ها پدرم راننده جبهه بود و فقط یه رزمنده قدیمی هست
اما گویا از لحاظ مالی وضع پدر بزرگم خیلی خوبه بوده
وقتی پدراین سه تا جوان هئیت پسرشون میبنن
باکمک هم این حسینه میسازن
بابابزرگم تمام ثروتش میذاره برای این حسینه
و ما چیزی از اون ثروت ندیدیم
در حال حاضر الحمدالله از طبقه متوسط جامعه هستیم
اما به واسطه حاج مهدی و شوهر خالم هئیت ما خیرهای زیادی داره
با کهولت سن این سه تا رفیق هر کدومشون تصمیم میگرن پسراشون بذارن به جای خودش
اما بابای من وقتی دید پوریا متاهله وروزی حلال واجبتره
این وظیفه به من داد،
من که عاشق این کارا
پس فردا شب اول محرمه و امروز ساعت ۵بعدازظهر تو دفتر وحید جلسه داریم
من ،وحید و آقای عظیمی
وحید دفتر مهندسی داره
قراره بریم اونجا
درمورد نذری شب روز تاسوعا و عاشورا صحبت کنیم
نویسنده :بانو....ش
آیدی نویسنده
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
مدیرررررر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_چهاردهم #ازدواج_صوری هر چقدر به روز اول محرم نزدیک میشیدم استرسمون بیشتر
بسم رب الصابرین
#قسمت_پانزدهم
#ازدواج_صوری
داشتم تو اتاق حاضرمیشدم
برم دفتر وحید
-مامان
مامی
مام
مامان
مــــــــــــــامان
😁😁😁😁
مامان:باز صداتو گرفتی سرت 😡😡😡
-خخخخ من با این مانتو صورتیم کدوم روسمریمو سر کنم دخترنازم 😍😍😍
مامان :اون روسری صورتی ات که خطای و دایره های مشکی داره سر کن
-اوهوم
مامان ساق صورتیم قشنگه بندازم ؟
مامان :آره
پریا دست چکتو برداشتی ؟
-بلی مامان
مامان:پریا ببین ۲۰۰تومن ک خییرا ریختن
یه ده تومنم از طرف منو خواهرات چک بکش
ان شالله تا شب تاسوعا باز بابات خییر پیدا میکنه
-ان شالله
مامان من باید با برادر عظیمی بعدش برم جایی
دیر میام
مامان:تو و صادق 🙄🙄
- بله
من برم
در حال روشن کردن ماشین شماره برادر عظیمی گرفتم
-سلام برادر عظیمی قرار عصرمون یادتون نره
برادر عظیمی : نه خواهر احمدی تازه برای دختر خوشگلم یه عروسک خیلی زیبا گرفتم
-بله ممنون
منو سارا چند سال بود واسطه چندتا خییر و چند بچه کوچلوی بودیم
یک سال پیش بطور اتفاقی برادر عظیمی شد
امروزم قراربود یکی از جوجه های نازم از بیمارستان مرخص بشه
برادرعظیمی هزینه بیمارستان به عهده گرفته بودن
دیروز گفتن دلم میخاست اون دختر نازمو ببینم
اما از برنامه ها احدی خبر نداشت
رسیدم دفتر وحید
درحین پیاده شدن از ماشین دیدم برادر عظیمی با یه عالمه دفتر مفتر داره از ماشین پیدا میشه
مسئول اینکه چقدر هزینه میکنیم برای این نذرها رو برادر عظیمی حساب میکرد
وحید با هردومون سلام علیک کرد
بچه ها بشینید
وحید:بچه ها ببینید الان تو حساب من ۷۵۰ تومن هست
اینم چکش
-اینم ۲۱۰تومن من ک ریختن
میشه ۹۶۰تومن تا یک ملیارد ۴۰تومن کم داره
برادرعظیمی:۱۵۰تومن ک خودم چک میکشم و ۴۰۰تومن رفقا ریختن و پدر هم از خییرا نزدیک ۲۸۰-۲۹۰تومن دارن
همه رو میشه یک میلیارد و خورده ای
تو این چهار وعده چه غذایی نذری بدیم ؟
-ناهار توساعا قیمه بدیم
شامش مرغ میدیم
ناهار عاشورا قیمه نثار بدیم
شامش کباب
بنظرتون میشه ؟
برادر عظیمی :توکلت علی الله
نویسنده :بانو...ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_پانزدهم #ازدواج_صوری داشتم تو اتاق حاضرمیشدم برم دفتر وحید -مامان مام
بسم رب الصابرین
#قسمت_شانزدهم
#ازدواج_صوری
بعداز اتمام جلسهمون منو برادر عظیمی به سمت بیمارستان حرکت کردیم
برادرعظیمی یه عروسک خیلی خوشگل و بزرگ برای رها فنقلی خریده بود
منم سرراهم ی دسته گل زیبا گل رز قرمز خریدم
رها عاشق گل و عروسک بود
منم تمام طول مسیر سعی کردم خانم باشم
وارد بیمارستان شدیم برادر عظیمی رفتن هزینه جراحی رها جنقل حساب کنه
منم رفتم اتاق جنقلی
وارد اتاق شدم
-سلام خانم خوشگله
تامنو دیدگفت:وای خاله پریا
دستاش باز کرد که بغلش کنم
منم بغل شدم خاله فدات بشه دختر نازم رهاجون گلاتو دیدی
رها:وای خاله خیلی قشنگها
دستش ناز کردم و گفتم رها من با دوست داداشم عمو صادق اومدم دیدنت
الان ک اومد خانم باشیا
سرش تند تند تکان داد و گفت چشم
بعداز چند دقیقه برادر عظیمی با عروسک اومدن داخل اتاق
به سمت رها گفتم این آقا همون عموی هست که برات گفتم
رها دستاشو تو هم جفت کرد و گفت سلام عمو
برادر عظیمی رو به رها گفت :سلام دخترنازم این عروسک مال توه
ی نیم ساعتی پیشه رها بودیم
همونجا پیش بیمارستان برادرعظیمی رفتن
من هم که عروسک رها دیده بودم میخاستم برای خودم عروسک بخرم
رفتم مغازه عروسک فروشی
یکدونه عروسک فیل گنده 🐘برای خودم گرفتم
گوشای فیله از خودش بزرگتر بود
یاداون برنامه کودک بود فیله گوشاش از خودش بزرگ بود افتادم
می فیل دوست
می عروسمک دوست
می کودک درون ۵سالشه
عروسک گذاشتم جلو براش کمربند بستم
نویسنده :بانو.....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیر
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_شانزدهم #ازدواج_صوری بعداز اتمام جلسهمون منو برادر عظیمی به سمت بیمارستا
بسم رب الصابرین
#قسمت_هفدهم
#ازدواج_صوری
شب اول محرم شد
ماه محرم ماه عاشقیه
ماهی که وقتی بشینی فکر کنی کجایی، جزء یزیدهای یا یاران امام حسین 😔
داشتیم چای درست میکردیم برای پذیرایی
سارا گفت :پریا میدونی امروز به چی فکر میکردم
-😳😳😳به چی ؟
سارا:اینکه الان تو عصرما امام خامنه ای مثل حضرت مسلم بن عقیل است
امام حسین هم که همون آقا حضرت صاحب الزمانه
پریا امروز تو تلگرام یه پیامی اومد مضمونش این بود
خدایا
جوری باشه همیشه همراه امامم باشم
-آره سارا واقعا نمیشه به زمان حال مغرور شد
حر راه به امام بست اما آخرش شد جزء یاران امام .
و شمر کسی بود تو صفین تا مرز شهادت رفت
اما تو کربلا سر از تن آقا اباعبدالله الحسین جدا کرد
سارا: آره خواهری حق باتوإ
راست میگفت باید حواسمون باشه یزیدی نشیم عقیل زمان به یاور احتیاج داره
دخترا بیاید کمک لطفا
کیک کشمشی بذارید تو سینی ببرید جلو در
یکی تون لطفا گلاب بریزه تو گلاب پاش
بچه ها آب یخ ها آمادست
مریم :آره عزیزم آمادست
کم حرص بخور
برات ضرر داره 😁
_خب زود کاراتونو انجام بدید حرص نخورم
نویسنده:بانو.....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیرر💛
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
منټظران حضږٺヅ🇵🇸
بسم رب الصابرین #قسمت_هفدهم #ازدواج_صوری شب اول محرم شد ماه محرم ماه عاشقیه ماهی که وقتی ب
بسم رب الصابرین
#قسمت_هیجدهم
#ازدواج_صوری
مراسم شب اول محرم عالی برپا شد و تموم شد
شب دوم منو سارا،همسرش، وحید و برادر عظیمی نرفتیم خونه بعد از هئیت
بخاطر فرداشب که مراسم سه سالگان حسینی بودمجبور بودیم بمونیم
تقریبا ساعت ۸صبح بود که همه چیز برای مراسم شب آماده بود
من همش نگران سارا بودم این دخترعمه خل چل من مثلا حامله است
ببین دیشب تا صبح بیدار بوده
به اصرار فرستادمش خونه
وحید و برادر عظیمی هم رفتن کیک و شیر و کاسه های سفالی و خرما جنوب برای شب بگیرن
الان کلا من فقط تو هئیت بودم
نشستم سرم رو تکیه داده بودم به دیوار که خوابم برد
یهو از صدای کوبیده شدن در با وحشت بیدار شدم
وای 😱😱😱
چشمام قرمز شده بود 😐😐😐
وسایل رو اوردن
خرماهارو شستم بعد با نظم تو ۶۰تا کاسه سفالی آبی چیدم
شیرها رو جشوندم تا از سالمی شیر مطمئن بشم
ساعت ۴:۳۰بودبه اصرار وحید راهی خونه شدم
به خونه رسیدم سرم به بالش نرسیده خوابم برد
ساعت ۷از جیغای گوشی بلند شدم
شماره دوستم ساجده بود
با صدای خواب آلود 😴 گفتم: بله
ساجده:سلام نقاش باشی پاشو میخام یه کار بهت بدم
-هوم ☹️☹️☹️
ساجده:یه تابلو سیاه قلم، تو یه بوم بزرگ ازچهره آقا
-اوهوم
ساجده:برای عروسیم که ولادت رسول الله هست میخوام
- اوهوم
ساجده:معلومه اصلا از خواب پاشدی
بخواب
منم خداخواسته دوباره بیهوش شدم😴
نویسنده:بانو.....ش
#ادامه_دارد
#کپی_با_ذکر_منبع_مجاز_است_در_غیر_اینصورت_حرام_است✋❗️
#مدیرم
@montzraannnn
@rang_khodayi
ما را به دوستان خود معرفی کنید🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
اےقمرآلعلے
اےدلدارم
یاڪاشفالڪربالحسین
دوسِتدارم♥
#خادم گمنام🍃🥀
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
شبهای جمعه میگیرم هواتو
اشک غریبی میریزم براتو....😔💔
#خادم گمنام🍃🥀
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ از میثم مطیعی
#خادم گمنام🍃🥀
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
❣ ﷽❣
🌷 #اعمال_شب_جمعه
💚 شب جمعه بسیار شب با فضیلتی می باشد که ان شاء الله با دعا و نیایش و عبادت به بهترین نحو سپری کنیم 💚
💚 برخی از اعمال شب جمعه عبارتست از :
( یک یا چند یا همه آن ها را برحسب وقت و توانمان انجام بدهیم ان شاءالله )
1⃣ #دعای_کمیل
2⃣ #بسیار_تسبیحات_اربعه_گفتن
( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )
3⃣ #صلوات
4⃣ #قرائت_این_سوره_ها_درشب_جمعه سفارش شده :
اسراء، کهف، ص، سجده، یس، واقعه، دخان، احقاف، جمعه، شعرا، نمل، قصص، زخرف، طور و . ..
5⃣ #طلب_آمرزش_و_دعا در حق مومنان
6⃣ #قرائت_سوره_جمعه در رکعت اول نماز مغرب و عشاء و قرائت سوره توحید در رکعت دوم نماز مغرب و سوره اعلی در رکعت دوم نماز عشاء.
7⃣ #نماز_والدین:
دو رکعت است. در رکعت اول بعد از حمد 10 مرتبه آِیه ی زیر تلاوت شود:
🔹 رَبَّنَا اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِلمُؤمِنیِنَ یَومَ یَقُومُ الحِسَاب
در رکعت دوم بعد از حمد آیه ی زیر 10 مرتبه تلاوت شود:
🔹رَبِّ اغفِرلِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِناً وَ لِلمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِناَتِ
بعد از سلام نماز 10 مرتبه گفته شود:
🔹رَبِّ ارحَمهٌما کَما رَبَّیانی صَغیراِّ
8⃣ #نماز_امام_زمان_عج
(دو رکعت است. در هر رکعت حمد که خوانده میشود، آیه ی شریفه ی {ایَّاکَ نَعبُدُ وَ اِ یَّاکَ نَستَعِینُ} 100 مرتبه تکرار می شود و بعد از 100 مرتبه حمد تمام می شود و سوره ی توحید خوانده خواهد شد. اذکار رکوع و سجود هر کدام 7 مرتبه تکرار می شوند. در قنوت و بعد از نماز نیز برای ظهور حضرت بسیار دعا باید شود. ( 👈 در این نماز و سایر نماز ها کمک خواستن از غیر خدا نماز را باطل می کند؛ پس نماز را برای خداوند بجای بیاورید و دعاهایی مثل {الهی عظم البلاء} که از امام زمان عج و پدران ایشان کمک خواسته می شود نه تنها در این نماز بلکه در تمامی نماز ها خودداری کنید.)
🌹 التماس دعای فرج
〰〰〰〰〰〰〰〰
📿 #زیباترین_نماز_زندگیت_رو_بخون!
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
#خادم گمنام🍃🥀
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
[~📙🧡~]
درس بخوانید؛
و خود را بســازید! :)
آقامون😌🌸
جهاد_علمۍ🤓✌️🏽
#خادم گمنام🍃🥀
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چجوریدوستمرونمازخوانکنم؟!🤔
#علیرضاپناهیان
#مذهبی
#نمازخوانواقعیباشیم
#مدیر
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
اللهاکبراینهمهجلال...اللهاکبراینهمهشکوه💫
#چت_گرافی
#پروفایل
#مدیر
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
خیلیهامےپرسند :
کےگفٺهـ↶
محجبہهافرشٺہاند؟!^^
|🌿| امیرالمومنینعلی[؏ :
همانـٰآعفیفـوپاڪـدامن،
فرشتہای
ازفرشتہهاسـٺ . . .((:🌸💕'!
ـ نَھجالبلاغہ .
.
|😌| #چآدرآنہ🌺
#مدیرتونم
⎛ #ʝσiŋ ↯ ✨⎠
『 @montzraannnn 🌿 』
#آیھگࢪافۍ
هروقتیکھخواستیبرگردے...🚶🏻♂
خداباآغوشبازدرانتظارتھ(:!
پ.ن:خدادوسمونداره♥️''
join↯
❥• @reyhaneyekhelghat_313」
#ازتبارِزینب
برای نبرد با دشمن
لشڪر نیاز است
شما سربازان اسلام هستید
این جنگ بدون سلاح نمیشود
پس...
#چادرتراسَرتڪن
#آمادهرزمباش
که بزرگترین جنگ جهانی آغاز شده(:
join↯
❥• @reyhaneyekhelghat_313」