eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
24.2هزار ویدیو
156 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 💚🌹💚میلاد باسعادت وپرخیروبرکت دخت مکرم ومعززحضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) وحضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)، یعنی ❤حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)❤ را به خاندان عصمت وطهارت وهمه عاشقان اهلبیت (علیه السلام)تبریک وتهنیت عرض می نمائیم.💚🌹💚 👏❤💚❤👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعتراف جلوی چشمان رهبر 🌷🌷 و روشنگری، # دشمن شناسی، # آسیب شناسی، # اقتدار ایران اسلامی، (سربازان جنگ نرم) نشر حداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤦‍♀تجربه تلخ یک زن «ناموفق» غربی که می پنداشت موفق است. 🙌 خوشبختی، شادکامی و موفقیت در درجهٔ اول، در گرو داشتن همسر، فرزندان و خانواده می باشد... 👌👌در اسلام، تشکیل خانواده بنایی معرفی شده که از آن محبوبتر وجود ندارد. مواظب باشیم فرهنگ منحط و «ایسمهای» غربی آنگونه که بنیان خانواده را در غرب متزلزل ساخته، بهشتهای کوچک خوشبختی ما و فرزندانمان را ما نگیرد.🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وزیر نفت: من صرفه جویی رو از خونه و خانواده خودم شروع کردم ✍🏾اگه همین حرف رو وزیر انرژی آمریکا یا یکی از کشور های اروپایی می زد الان بعضی ها خودشون رو شرحه شرحه کرده بودن ، چه کنیم که مرغ همسایه غازه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 نطق محمدرضا پهلوی قبل از ترک کشور 🔹️ بار دیگر در برابر ملت ایران متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده بلکه خطاها از هر جهت جبران گردد 🔸بالاخره حرف کی را باور کنیم؟ حرف شاه رو یا حرف سلطنت طلب ها رو که میگن اصلا ظلم و فسادی نبوده و داشتیم ژاپن میشدیم؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دیدبانی رهبر معظم انقلاب از دفاع مقدس تا حال |یک فیلم فوق العاده و کمتر دیده شده از رهبری| 🔹️ تحرکات دشمن را از دور باید دید. از دور باید شناخت... اینکه باید دشمن را از دور دید سخنی دقیق و بجاست . یعنی قبل از هر تحرک و خیزشی حرکت او را شناسایی و زیر ذره بین نگاه خود داشته باشیم. 🔹️ برای دفاع از دستاوردها باید چشمانی نافذ داشت تا دست دشمن را خواند و قبل از رسیدن به ما او را از کار ساقط کرد. 🔹️ اگر از من گواه میخواهید شما را ارجاع میدهم به نگاه عمیق و تیزبین بزرگ مردی که دقیق و بموقع دید و تدبیر کرد تا دشمن در همان بالای هزار کیلومتر فاصله در عراق و سوریه ساقط شود. ◇ اگر ما این نگاه دور بین و نکته سنج را نداشتیم بدون شک داعش مرزهای سوریه و عراق را در نوردیده و در خاک خود با او درگیر می‌شدیم و حالا حالا ها هم در گیر بودیم. ◇ باید تحرکات دشمن را از دور دید. ◇ در شرایط غبار آلود فتنه اغتشاشات هم اول باید تحرکات را از بیرون دید که می‌خواهند داخل را لیدری کنند و باید نگاه تیزبینی برای شناسایی آن داشت. ◇ یقین بدانیم که رهبری تحرکات دشمنان را به خوبی دیدبانی می کند و ما بایستی تحت فرمان باشیم و همه اطرفیان خود را نیز توصیه به حق کنیم.. 🔹️ صبحانه ای با شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بیدار کردن خانواده برای نماز صبح 🎙دکتر رفیعی 📎🤲🌹🤲 ┄┅❅◇❅◇❅◇❅◇❅┅┄
🔸این بی‌وجدانی جنبش «زن‌زندگی‌آزادی» را در تاریخ ثبت کنید. 🔹زمانی که دمای برخی شهرها به ۲۵ درجه زیر صفر رسیده، کمپین راه انداخته‌اند برای زیاده‌روی در مصرف گاز! 📝علیرضا اکبری 🔻 مکشوفات
♻️ 👆تصویری قابل تأمل که در مطب یک پزشک برای نشان دادن فوائد حجاب و آسیب‌های بی‌حجابی نصب شده.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹پسرانش، همه‌ی زندگی‌اش بود. 🌷 خانم صفیه گلزاری مادر ۹ شهید ( ) است؛ که ساکن جزیره هرمز می باشد . شهدای این خانواده در عملیات‌های خیبر ، فتح المبین ، والفجر ۸ ، کربلای ۴ و کربلای ۵ بوده، و آخرین شهید نیز دختر اوست؛ که در جنایات آل سعود در سال ۶۶ در حج خونین مکه به شهادت رسید .... و اینگونه شد که: «زن» «زندگی»اش را داد؛ تا ما «آزادی» داشته باشیم... ❣روزت مبارک مادر ایران❣
💥من مظلوم‌ترین مادر شهید هستم👇 📣داستان تکان دهنده جنایت کومله با شهید یوسف داورپناه! 💥 صدای مادر هنوز می لرزد، هنوز دست هایش آرام نشده اند. می گفتند، درباره جزئیات شهادت یوسف خیلی پا پیچش نشوید، حالش بد می شود، اما وقتی رو به رویش نشستم چشم هایش چیز دیگری می گفت. انگار مادر منتظر نام یوسف بود… 💥 بعد از انقلاب وارد سپاه شد، جنگ که شروع شد دائما به منطقه کردستان رفت و آمد داشت. چند بار به شدت مجروح شده بود. خوب یادم هست، در همین ماه مبارک رمضان از طرف سپاه آمدند و گفتند که یوسفت زخمی شده و حالا در بیمارستان امام تبریز بستری است… 💥 افطار نکرده راهی تبریز شدم، در بیمارستان چشمم از دور یوسف را شناخت، مادر قربانش بشود، چوب زیر دستش گذاشته و در میان تعداد زیادی از مجروحین ایستاده بود…. از دور صدایش زده و خود را دوان دوان به آغوشش رساندم، صدای شیون و زاری ام بیمارستان را به هم زد، همه داشتند ما را نگاه میکردند، مادری که مدت هاس پسر دلبندش را ندیده و یوسفی که مجروح در آغوش مادرش آرام گرفته… 💥یوسف گفت: مادر! تو را به خدا آرام باش! گریه نکن، من را از آغوشت بیرون بکش؛ بچه ها با دیدنت یاد مادرشان می افتند و دلشان می گیرد… رنگ به رخسار نداشت. بعد از چند روز از بیمارستان مرخص اش کردیم و آمدیم خانه در روستای کوتاجوق… 💥 در منطقه همه او را می شناختند، ضد انقلاب و دمکرات کینه عجیبی از یوسف در سینه داشتند، چندین نفر از سرکرده های شان را غافل گیر و در بند کرده بود… 💥 شب خوابید! گفته بود برای نماز بیدارش کنم. نیم ساعتی به اذان مانده بود که بیدار شدم، دیدم دمکرات ها روی دیوار های خانه با چراغ به یک دیگر علامت میدهند، پدرش را بیدار کردم، گفتم دمکرات ها بیرون خانه هستند. گفت: آن ها هیچ کاری نمی توانند بکنند. آقا یوسف بیدار شد. گفت مامان چه خبره؟ گفتم چیزی نیست، نگاهی به ساعت کرد و برای نماز وضو گرفت… رکعت اول نمازش را خوانده بود که دمکرات ها وارد خانه شدند، همه جا را گرفتند، یوسف بدون توجه به آن ها نمازش را خواند و تمام کرد. 💥 اسلحه را به سمت من گرفتند، گفتند:👇 لامصب! تو هم حزب اللهی هستی؟… یوسف تفنگ را از پیشانیم کشید و گفت: شما برای گرفتن من آمده اید، پس با مادرم کاری نداشته باشد… می خواستند یوسف را ببرند… 💥یوسف گفت: مرا از پشت بام ببرید! گفتند: می ترسی که از نگاه های مردم روستا شرم سار باشی؟ گفت: می ترسم که زنان روستا مرا ببیند و هراس دلهای شان را فرا بگیرد و فکر کنند که شما به منطقه مسلط شده اید! 💥 گفتند: تو نماز میخوانی؟ برای رهبرت است؟ این نماز برای خدا نیست و این عبادت ها قبول نیست… گفت: نام رهبرم را به زبان نیاور، من برای رهبری می جنگم که یک ملت در نماز به او اقتدا می کنند… در این حال یکی از زنان دمکرات با قنداق تفنگ ضربه محکمی به دهان یوسف زد که غرق در خون شد… خلاصه یوسفم را بردند… 💥 صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد… من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضد انقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند… بدن یوسفم تکه تکه شده بود… انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش… 💥 گفتند: اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن… در حالی که اعضای ضدانقلاب به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست هایم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم، یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم… 💥 با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم. با دست های خودم… خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی💗 با چادر سیاه ایستاده بود و به من می گفت که آرام باش و بگو لا اله الله… 💥 امروز با گذشت سال ها مزارش در منطقه به امام زاده معروف شده است، مردم منطقه از دعا در مزارش حاجت های زیادی گرفته اند. قبر یوسف و پیکر تکه تکه اش امروز محبوب و آرام بخش مردم منطقه است. 💥 فیروزه شجاعی (مادر شهید یوسف داور پناه) در تمام ثانیه ها از یوسفش گفت، دست هایش لرزید و صدایش گرفت… اما این داستان تمام زندگی و رنج های این مادر بزرگوار نیست. بعد از شهادت پسرش یوسف، داماداش نیز به کاروان شهداء پیوست! فیروزه خانوم از آن روز تا کنون مسئولیت نگه داری و زندگی نوه هایش را نیز بر عهده دارد. 💥 شاید من(نگارنده) هم به خوبی رنج هایی که بر این مادر بزرگوار وارد آمده را درک نکنم، چرا که معتقدم این کار تنها از عهده مادران و زنان سرزمینم ساخته است. حرفی بیش از این نمی توان گفت و شرحی بیش از این نمی توان نوشت…
با کومله و دمکرات، پدر معنوی منافقین و داعش، بیشتر آشنا شوید👈 ✍️صبح که شد پیغام آوردند که یوسف را شهید کرده ایم، پدر و مادرش برای تحویل جنازه به مقر حزب بیایند. پدرش با شنیدن این خبر همان جا دق کرد و جان سپرد... من و برادرش به آن سوی رودخانه رفتیم، یوسف را همان جایی که سپاه چندی از اعضای ضد انقلاب را به هلاکت رسانده بود، شهید کرده بودند... بدن یوسفم تکه تکه شده بود... انگشت هایش، جگرش، اعضا و جوارحش...گفتند: اجازه نداری از اینجا خارجش کنی، همین جا دفنش کن... در حالی که اعضای ضدانقلاب  به صورت مسلح بالای کوه ایستاده بودند، با دست ها یم زمین را کندم، تکه تکه یوسفم را در قبر گذاشتم، یک مهر کربلا در دستم بود، خرد کرده و روی تکه های جسدش پاشیدم...با فریاد لااله الا الله، الله اکبر و خمینی رهبر دفنش کردم. با دست های خودم... خدایا! تو خودت شاهد هستی که بالای سرش خانومی با چادر سیاه ایستاده بود و به من می گفت که آرام باش و بگو لا اله الله... کتاب مرواریدهای بی نشان, ناصر کاوه روایتی ازفیروزه شجاعی, مادر شهید یوسف داور پناه