#تلنــــگر
🍃 اگر دیدی " صوتِ قرآن " اذیتٺ میڪند ؛ بدان مردهای !
بدان آنقـدر غرقِ صدای دنیا شدهای کہ دیگر ...
" ضربانِ 💔 قلبٺ " با "سخن خـدا" کوڪ نمیشود … !
پادشاهی در زمستان به نگهبانی گفت :
سردت نیست؟
نگهبان گفت : عادت دارم!
پادشاه گفت : میگویم برایت لباس گرم بیاورند ...
اما فراموش کرد ...!
صبح جنازه نگهبان را دیدند و روی دیوار نوشته بود : من به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت منو از پا انداخت
" مواظب وعده هایمان باشیم
استادي می گفت :
" صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز خواهد کرد ؟
خودم یا مُرده شور ؟ "
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است ...
به آنهايي که دوستشان دارید ،
بي بهانه بگوييد : " دوستت دارم ... "
بگوييد : " در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم ... "
بگوييد : " گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست ... "
🌱 " بودن ها " را قدر بدانيم !
" نبودن ها " همين نزديكي ست ...
#حکمت 194
و درود خدا بر او فرمود:
چون خشم گيرم، كی آن را فرونشانم؟ در آن زمان كه قدرت انتقام ندارم؟ كه به من بگويند! (اگر صبر كني بهتر است.) يا آنگاه كه قدرت انتقام دارم؟ كه به من بگويند: (اگر عفو كنی خوب است.)🚀🇮🇱
نیایش صبحگاهی
مهربانا
دلم خوش است به بودنت
به سفره ای که پهن کرده ای
و بدون منت به همه میبخشی
الهی ...
دلم خوش است به بخشنده بودنت
و اینکه مرا میبخشی و در آغوشت میگیری،،
الهی ...
دلم خوش است به معجزه ات که اتفاق می افتد
ومن شاد شاد فقط سر بر سجده میگـــذارم
و میان اشـــکهای شوقم فقط میگویم ..... ،،
بودنت را شــــکرت...
ضامن آهــوۍ صحرا شدنت
جاۍ خودش
اينڪه در روز جزا ضامن
مايۍ عشق است ...🕊
#صبح_و_روزتون_امام_رضایۍ🕊
واقعا قشنگه تا اخر بخون👌
جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
از هم جداشدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی !!
ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام دادهام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید...
اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید
و بر او رحمت و درود بفرستید.🌹
امروزگدایان همگی محولقایت
آیابه من بی سرو پاهم نظری هست
آواره ترازمن دراین خانه که باشد؟
جمعند گدایان کرم پس خبری هست
آنقدر درخانه ی ارباب شلوغ است
گویم که سر کوی تو حتما گذری هست
وقتی با خدا
گل یا پوچ بازی می کنی
نترس !!
تو برنده ای
چون خدا همیشه دو دستش پره ...
مادرها
شبیه نخ تسبیح میمانند
به نسبت دانهها
کمتر خودنمایـی میکنند
اما اگر نباشند هیچ دانهای
کنار دیگری نمیماند
خدایا نخ هیچ تسبیحی پاره نشود.
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️وقتی مردم عمیقا اهل #مدیریت نباشن چنین افرادی میان و حکومت رو به دست میگیرند....
خیلی راحت میگه رفراندوم بذاریم که آیا عزتمون رو نابود کنیم یا نه؟!
باورتون میشه؟!😒
شب
فرصتی ست تا
به رؤیاهایتان فکر کنید
شاید صبحِ فردا
محال ترین آرزویتان براورده شود...