eitaa logo
"هیولا زیر تخت"
83 دنبال‌کننده
132 عکس
114 ویدیو
0 فایل
خیلی خوش اومدی قشنگم! بیایید با هم بالای بلندترین و پیر ترین درخت اینجا بنشینیم و طلوع و غروب آفتاب رو با همدیگه تماشا کنیم🦇🌙 ناشناسمون: https://harfeto.timefriend.net/17095696089785 من تر: @strong_girl_8
مشاهده در ایتا
دانلود
من در حال تلاش برای اینکه فعالیت کنم اما چیزی به ذهنم نمی‌رسه جز حرف زدن
دوستی نداشت ، میخواست در قبرستان ها و جنگل ها و کتابخانه ها به دنبالش بگردد می‌دانست حتما آنجا پیدا خواهد شد که بتواند اسم دوست واقعی را روی آن بگذارد مهم نبود انسان است یا پری و دراکولا یا یه روح یا شایدم یه حیوان و حشره و گیاه اصلا اینها برایش مهم نبود فقط دنبال یه دوست واقعی بود؛ چون می‌دانست روی هر کسی اسم دوست واقعی را نمیشود گذاشت او ارزش کلمات را می‌دانست و این ارزش را به زودی زود به کسی نمی‌داد همانطور که کلمه دوست واقعی را به دوست صمیمی اش تقدیم نکرد!!
هیچ کس اونقدر بیکار نیست که فقط برای گوش دادن چرتو پرتای من وارد کانال بشه 🤌🏻
سکوت را دوست داشت و در مهمانی های خیلی شلوغ سکوت را ترجیح میداد زمانی که سکوت میکرد فقط به آدم ها خیره میشد و با خودش می‌گفت ؛ چه رفتار عجیبی دارند رفتار های غیر انسانانه رفتار هایی که فکر می‌کنی فرد شاید چیزی زده باشد . اما خب چه بگوید ،می دانست با رفتاری که آنها دارند هیچ سخنی رفت و آمد نداشته باشد بهتر است چون خطر تصادف کلمات با چنین فردی زیاد است. ترجیح میداد اسم عنکبوت اتاقش را انتخاب کند و با او دوست بماند اما آدم های تیره رای را به اندازه حتی یک لحظه نمبیند بعضی وقتا میترسید از این میترسید اگر من هم شبیه این انسان های جاهل ، همینقدر احمقانه شم و رفتار کنم چه؟ پس ترجیه میداد پیش همان دوستی که توی اتاقش پیدا کرده درد و دل کند ترجیح میداد اون موجود خبیث زیر تختش پایش را بکشد و جثه اش را به زیر تخت بکشد اما با آدم هایی که دنبال کشش توجه مردمن در ارتباط نباشد
هدایت شده از 『نیلای」🇵🇸
اون:با گریه نمیتونی مشکلاتو حل کنی من:
در افکارش گم شده بود افکارش پر از کلماتی بود که توصیف شان برایش سخت بود دیگر نمی‌توانست اندر احوالاتش را در کلماتی به این سادگی جای دهد برای توصیف حال او نیازمند کلمه ای جدید بود کلمه ای که قدرت این حجم از افکار را تنهایی به دوش بکشد دیگر نمی دانست حتی معنی حرف های خود را ! چون تلاش داشت همه چیز را به همان چیزی که ارزش دارد کلمات ارزش داری برایشان پیدا کند همه جارا به دنبال کلمه ای بود که بتواند همه چیز را همانطور ارزشمند هست با کلمه ارزشش را بفهماند قدرت کلمات از دستش گریخته بود متوجه نمیشد خودش هم چه میگوید چون داشت به قدرت کلماتی که جمله می‌سازند پی میبرد آری او حتی نمی‌خواست سخن بگوید چون کلمه ای توصیف حالش نبود آیا چیزی فراتر از کلمه که بتواند فراسیر شده زندگی اش را توصیف کند وجود داشت ؟نمیداند! اما هر روز دنبالش میگردد...!